پارچهی ادبی دنیا به امید است!
را درین آشفتهبازارخامه میگویند. مصاحبم مرا درخامهدانی، زیب وزینت میزش، از این سوبه آن سو، تزئین و نمایه میدهد. بانمایش دادن من بازار فخر فروشیاش گرم است.
ن-فروتن
– مرا درین آشفتهبازارخامه میگویند. مصاحبم مرا درخامهدانی، زیب وزینت میزش، از این سوبه آن سو، تزئین و نمایه میدهد. بانمایش دادن من بازار فخر فروشیاش گرم است. ولی من نیز حرفهایی به گفتن دارم، اما نمیدانم حرف دلم را چگونه ابراز نمایم. هرگاه بخواهم حرفی بگویم تا ندا ام نوازشگر گوشها گردد. همین که سر بلند کردم، با بیصبری زبانم بریده میشود.
چون میگویند که کبک از صدایش تیر میخورد.
من راست میگویم. جزحقیقت چیزی نمیگویم. چون عادتم شده است.
– پیش ازسه دهۀ تاریخ زمان؛ یک خوراک نان نیمشکم دربازارجهانی کابل، بیست افغانی بود. سرکار به خاطر دلجویی منسوبانش؛ غذای نیمهروز آنان را، به پول نقد تعویض کرد. تا ازیک سو از شر این موران کم تحرک، بیغم گردد و ازجانب دیگر از کفگیرجنگی آشپزان شکمباره درامان شود.
حال که نرخونوای هرچیز درآسمانها پرمیزند، از تزیید نرخ غذای نیمهروز این موران حرفی به زبانها نمیلولد. روزگاری قبل اتحادیه ملی موران، طی پیشنهادی به مقام عالی سرکار، خواهان اندکی افزایش درپول نان نیمهروز این قشرمطیعالزمان گردید. این پیشنهاد در اثر ضرب و تقسیم دارالعواید، نشیبوفراز اقتصاد جهانی و ماهها کاغزپرانی در ادارههای سرکار؛ بالآخره در اثر پادرمیانی مشاوران شرقی وغربی، نتیجه به آن شد که مبلغ اندکی به رنگینی دسترخوان متقاضیان افزوده شود؛ اما نشد.
من راست میگویم جزحقیقت چیزی نمیگویم. چون عادتم شده است .
– هرسال مالی که به آخر میرسید و با ورود سال جدید گلی از بوستان امید معلولین و معیوبین جوانه میزد، ساقه و گل میکرد که ممکن بالای حقوق شان مبلغی از طریق دارالعواید افزوده شود، ولی باگذشت اندکترین زمان، جگر معیوبین ومعلولین همانند جال میدان (فوتبال) سوراخ سوراخ گردیده گلهای امید وآرزوی شان پرپرمیشد.
میگویند که دنیابه امیداست! هنوز که هنوز است چنین امید و آرزو ادامه دارد.
من راست میگویم. جزحقیقت چیزی نمیگویم. چون عادتم شده است.