- واحد اندازهگیری اشیا:
– درخت / اصله
– خانه، دکان / باب، دهنه
– فرش، قالی، پتو، لحاف، تشک / تخته
– انسان / تن، نفر
– پارچه / توپ
– کتاب، کتابچه / جلد، مجلّد
– کفش، جوراب / جفت
– چاه، فلم، نوار، حلقه، تایر / حلقه
– شال، پتو، پارچه / طاقه
– موتر و وسایطِ نقلیه / عراده (در پارسی اَراده)
– وسایل نقلیهی چرخدار باربری مانند گاری / عرابه (در پارسی ارابه)
– کشتی، هواپیما / فروند
– هواپیما / بال
– اسلحهی سبک / قبضه
– نان / قُرص
– زمین، باغ، فرش / قطعه
– سگ، شیر / قُلاده
– لباس، ظرف / دست
– قاشق و پنچه / درجن
– آسیا (آسیاب) / سنگ
– حیوانهای اهلی / رأس
– گردنبند، دستبند / رشته
– پیل (فیل) / زنجیر
– سیم، آهن، نبات / شاخه
– شتر / نفر، جهاز (جهاز= پالان شتر)
– عایله / سر
– کتاب، رساله / نسخه
– کاغذ / ورق (در پارسی برگ و برگه)
– میز و چوکی / پایه
- سپاسگزاری یا سپاسگذاری؟
– «سپاسگزاری» (به همانسان سپاسگزار) را باید با «ز» نوشت و نه با «ذ»؛ زیرا «گزار» و «گزاری» از مصدر «گزاردن» به معنای «انجام دادن» است و «سپاسگذاری» به معنای ترک کردن سپاس است نه ادای سپاس، مانند:
نماز را بگزار؛ یعنی نماز را ادا کن!
نماز را بگذار، یعنی نماز را ترک کن!
پس با توجه به این مورد، باید ترکیبهایی از این دست را اینسان نوشت:
شگرگزاری، برگزاری، سپاسگزار، نمازگزار، خدمتگزار، کارگزار، گزارش، برگزاری نشست و نوشتن آنها با حرف «ذ» اشتباه است.
– اما «گذار» که از مصدر «گذاردن» بهمعنای «نهادن» و «بنیاد نهادن» است، در ترکیبهایی که هدفِ مان «پایهگذاری» چیزی یا موضوعی باشد، با همان «ذ» نوشته میشود، مانند: سرمایهگذار و نه سرمایهگزار، سیاستگذار و نه سیاستگزار، پایهگذار و نه پایهگزار و….
- استفاده بُردن یا استفاده کردن؟
این روزها رواج شده که شماری بهجای «استفاده کردن»، ترکیب «استفاده بُردن» را بهکار میبرند که نادرست است؛ زیرا اینان به قیاس از «بهره بُردن، سود بُردن و فایده بُردن « که با فعل بُردن» کاربُرد مییابد، تصور میکنند که «استفاده بُردن» هم درست است، در حالی که نادرست است.
بهجای آن، از همان «استفاده کردن» باید بهره برده شود.
* هفتخوان یا هفتخان؟
واژهی «خان» (افزون بر معناهای دیگرش) بهمفهوم «مرحله و منزل» (منزل بهمعنای طی طریق و ره سپردن و نه خانه یا مکانِ بودوباش) است.
« مراد از هفتخان، هفت مرحلهی دشواری است که در بعضی داستانهای اساتیری، پهلوانانی مانند: رستم و اسفندیار گذراندهاند و بهمجاز در معنی مراحل متعدد و دشوار برای رسیدن بهچیزی یا انجام گرفتن کاری، بهکار میرود.» (فرهنگ درست نویسی سخن، دکتر حسن انوری- دکتر یوسف عالی عباس آباد، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۵، نشر مهارت، تهران، ص ۳۶۰)
بر بنیادِ آنچه گفته شد، نوشتنِ آن بهگونهی «هفتخوان» {که معنای هفت سفره یا هفت دسترخوان را میدهد} نادرست است.
* اطاق یا اتاق؟
اصل این واژه تورکی است. در زبان تورکی مخرجی که به «ط» (طای مألف) تلفظ شود، وجود ندارد؛ پس هیچ عمدی وجود ندارد که ما در پارسی، واژهی «اتاق» را به پیروی از زبانِ عربی به گونهی «اطاق» بنویسیم.
پس بهتر است بهجای «اطاق»، «اتاق» نوشته کنیم.
* مُصاب، مَصاب و مِصأب:
بینِ این واژهها (مُصاب، مَصاب) از رهگذر تلفظ و معنا تفاوت بسیار است:
«مُصاب» بهمعنای «مصیبتزده، سختی دیده، مصیبت رسیده، صفحه7
دلشکسته، آزرده، بلا رسیده، آفت رسیده و… و اصطلاحن به مفهوم «دچار» و «مبتلا» هم است؛ چنانچه سخنوران زبان پارسی به این مورد، باتوجه به کاربرد معناهای متفاوت آنها پرداختهاند:
«باغِ معشوقه بُد و عاشق او بود سحاب
خفته معشوقه و عاشق شده مهجور و مُصاب» (منوچهری )
«خجسته بادت و فرخنده جشن نوروزی
موافقانْت مصیب و مخالفانْت مُصاب» (امیر معزی)
«بهرِ ولیِ تو ساخت و ز پی خصمِ تو کرد
صبح لباس عروس، شام پلاس مُصاب» (خاقانی)
گفت او بفروخت استر را شتاب
لیک فردایش غلام آید مُصاب « (مولوی) {از فرهنگِ دهخدا}
اما «مَصاب» جمع «مَصَب» بوده و بهمعنای «محل، مورد، موضع و سوی» است.
«مِصأب» هم بهمفهوم «سیراب، پُر و فرد سیراب و پُر شده از آب» است.
بنابراین بکوشیم تا با تلفظِ نادرست، یکی را به جای دیگری به کار نبریم.
* اِعمال و اَعمال
این دو واژه را نباید با هم اشتباه کرد.
«اِعمال» به کسرِ اول و سکونِ دوم، بهمعنای «کاربستن، بهکار بردن» و غالبن بهمفهومِ «تحمیل کردن» است، مانند: اِعمالِ زور، اِعمالِ خشونت و اِعمالِ قدرت؛ اما «اَعمال» به فتح اول و سکونِ دوم به معنای «کارها، کارکردها و جمع عمل است.
- اِفراط و تفریط
در گفتار و نوشتار، معمولن ترکیبِ «اِفراط و تفریط» را بهحیثِ مترادف به کار میبرند که نادرست است؛ در حالیکه این دو واژه متضاد اند.
«اِفراط» بهمعنای «زیادهروی» کردن در کاری است و «تفریط» برعکس کوتاهی کردن در امری.
* اَقشار
این واژه بهمعنای «جمع قشر» در سالهای پسین رایج شده و در عربی هم به این معنا به کار نمیرود؛ زیرا جمع قشر در عربی «قُشور» است که در پارسی جا افتاده نیست.
بهجای کاربردِ «اقشار»، میتوان «قشرها» در زبان پارسی به کار برد.
* اِمپراطور یا اِمپراتور؟
از واژههای دخیل در پارسی است که از طریقِ ترکیِ عثمانی وارد حوزهی زبانِ پارسی شدهاست.
اصلِ این واژه انگلیسی است و در نگارشِ پارسی بهتر است به «ت»؛ یعنی بهگونهی «اِمپراتور» نوشته شود.
پانوشت:
– دکتر حسن انوری، فرهنگ درستنویسی سخن، چاپ تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۹۵، صص ۱۷۸- ۱۷۹.
– ویرایش و نگارش، احمد سمیعی گیلانی، انتشارات زوّار، تهران، ۱۳۸۳، ص ۱۲۶.