اشعار
-
آیینه زنگار
عبدالرحمن حیرت صیقل حیرت بزن آیینه ی زنگار را دیده ی خود بین نبیند جلوه ی دلدار را نقش برگ…
نور یی ولوله -
سرزمین شیر و شاهین
عبدالله حامد تاتار سلام ای ملت سبز و سرافراز به میدان رشادت، رایتافراز خداوند آفریده از نخستین شما را ملتِ…
نور یی ولوله -
رمز قرآن از حسین آموختیم
علامه اقبال لاهوری آن امام عاشقان، پور بتول سرو آزادی ز بُستان رسول الله الله بای بسم الله، پدر معنی…
نور یی ولوله -
گهوارهی ناز
عبدالله حامد تاتار مادرم! از سوز تو، ساز من است هر نگاهت عالَم راز من است التفاتت آیتِ سـبز…
نور یی ولوله -
مانع علم و هنر عمامه نیست
علامه اقبال لاهوری شرق را از خود برد تقلید غرب باید این اقوام را تنقید غرب قوت مغرب نه از…
نور یی ولوله -
انزوای غربت
سیف الرحمن صامت از بودنم ندیدم، جز درد سر همیشه هرماه و سال بر من از بد، بدتر همیشه درد…
نور یی ولوله -
سرزمینِ تلخِ تنهایی
حامد تاتار پلنگِ دردها، هردم ببلعد استخوانم را نهنگِ بیقراریها، خورَد روح و روانم را منم خاکستری تَهمانده، از آتشفشانِ…
نور یی ولوله -
مناظرهی آسمان و زمین
ع، حامد تاتار آسمان گفتا که من بالاستم منظرِ جانپرور و زیباستم یکجهان اعجاز دارم در بغل عالَمی از راز…
نور یی ولوله -
مناجات
حامد تاتار الهی! بندهی پُراشتباهم به دوش زندهگی، بار گناهم دریغا! در جبین ماهِ تقوا غبارم، لکّهام، داغ سیاهم ***…
نور یی ولوله -
گناه بیحساب
عبدالله حامد تاتار آسمان، رنگ قلم شد شعرِ نابم را نوشت زُهره و ناهید، عنوانِ کتابم را نوشت ابر، امشب…
نور یی ولوله