اشعار
-
انزوای غربت
سیف الرحمن صامت از بودنم ندیدم، جز درد سر همیشه هرماه و سال بر من از بد، بدتر همیشه درد…
نور یی ولوله -
سرزمینِ تلخِ تنهایی
حامد تاتار پلنگِ دردها، هردم ببلعد استخوانم را نهنگِ بیقراریها، خورَد روح و روانم را منم خاکستری تَهمانده، از آتشفشانِ…
نور یی ولوله -
مناظرهی آسمان و زمین
ع، حامد تاتار آسمان گفتا که من بالاستم منظرِ جانپرور و زیباستم یکجهان اعجاز دارم در بغل عالَمی از راز…
نور یی ولوله -
مناجات
حامد تاتار الهی! بندهی پُراشتباهم به دوش زندهگی، بار گناهم دریغا! در جبین ماهِ تقوا غبارم، لکّهام، داغ سیاهم ***…
نور یی ولوله -
گناه بیحساب
عبدالله حامد تاتار آسمان، رنگ قلم شد شعرِ نابم را نوشت زُهره و ناهید، عنوانِ کتابم را نوشت ابر، امشب…
نور یی ولوله -
که غلبېل کړم د تمامې دنیا خاورې
رحمان بابا که دې ولوېدل شاهان او سلطانان هېڅ نیمګړی په چا نه شو دا جهان که هزار هزار پناه…
نور یی ولوله -
گناه بیحساب
حامدتاتار آسمان، رنگ قلم شد شعرِ نابم را نوشت زُهره و ناهید، عنوانِ کتابم را نوشت ابر، امشب داد بر…
نور یی ولوله -
در خیابان چهره آرایش مکن
ارسالی: فریده پنجشیری در خیابان چهره آرایش مکن از جوانان سلب آسایش مکن زلف خود از روسری بیرون مریز در…
نور یی ولوله -
شمشیر آبدیده
حامدتاتار شمشیرِ آبدیدهی برّان، مجاهد است میراثدار خون شهیدان، مجاهد است در درس سربلندی و در بحثِ زندهگی مفهومِ جاویدانهی…
نور یی ولوله -
گرامیگوهر قرآن
حامدتاتار بها بخشد به هر انسان، گرامیگوهر قرآن جهان را میکند روشن، چراغ انور قرآن نهال کامیابی تازه میگردد…
نور یی ولوله