فرهنگی

ویژه‌گی‌های محتوایی شعر معاصر فارسی – دری

علامه سلجوقی بحث مبنای دانش شعری را بیشتر ارزشمند می‌داند و نمی‌خواهد نوباوران تجدد و نوپرداز از دانش علمی ناچیز برخوردار باشند. او شعر نو معاصر را بلوغ شعر فارسی دری می‌داند و آرزو می‌کند که پیش‌کسوتان با‌دانش این روند را پی‌گیری کنند و از خامه آن جمع چیزی بتراود و نگذارند سهل‌اندیشان و ساده‌گیران در این مورد دست‌یازی کنند. همچنان خاطر‌نشان می‌سازد، برای آن‌که بتوانند جمعی جزو شاعران شوند، باید بیشتر بکوشند و بر علمیت خویش بیفزایند، نه آن‌که سطح دانش شعری را با سطح دانش خود برابر کنند.

علامه سلجوقی بحث مبنای دانش شعری را بیشتر ارزشمند می‌داند و نمی‌خواهد نوباوران تجدد و نوپرداز از دانش علمی ناچیز برخوردار باشند. او شعر نو معاصر را بلوغ شعر فارسی دری می‌داند و آرزو می‌کند که پیش‌کسوتان با‌دانش این روند را پی‌گیری کنند و از خامه آن جمع چیزی بتراود و نگذارند سهل‌اندیشان و ساده‌گیران در این مورد دست‌یازی کنند. همچنان خاطر‌نشان می‌سازد، برای آن‌که بتوانند جمعی جزو شاعران شوند، باید بیشتر بکوشند و بر علمیت خویش بیفزایند، نه آن‌که سطح دانش شعری را با سطح دانش خود برابر کنند.

علامه سلجوقی نیز با پروسه‌ تجدد و نوگرایی سر مخالفت چون بعضی از شاعران و دانشمندان دیگر که معتقدان شعر کلاسیک باقی مانده‌اند، ندارد. او خواهان نوگرایی است و می‌خواهد این روند با خامه‌گان پرتوان ادیبان بزرگ و پخته‌ زمان پی‌ گرفته شود. بُعد دیگر این نوشته چنان می‌نماید که علامه سلجوقی از کار این ناپخته‌گان ناراحت است و با مطایبه می‌گوید شاید بتوانند این جمع شعر را از معنا و مفهوم هم آزاد سازند.او در کتاب نقد بیدل خود نیز معتقد است که دوران چشم‌بادامی و دهان‌غنچه‌گی گذشته است. دیدگاه امروزی را از ادب، دیدگاه سیکالوژی و فیزیولوژی می‌داند.«تجدید در ادب و در شعر معنای این را نمی‌دهد که انسان باید و جملات و حتا املا و انشا و خط و حروف را تجدید کند، که شعر در ذات خود به هیچ کدام از این چیز‌ها پای‌بند نیست. پس تجدد عبارت است از تجدید طرز کنایه و استعاره و طرز اظهار. تجدید باید در مضمون باشد. امروز دیگر دهان اگر غنچه باشد و یا پسته، زمانه‌ای است که پسته و غنچه قیمت خود را باخته است. اعضای انسانی در ادب امروزی وظیفه‌ اناتومی خود را به فیزیالوجی و بلکه سیکالوجی سپرده است. دهان اگر غنچه باشد و یا گل، زیبایی آن در این است که وظیفه‌ خود را بهتر در فرهنگ و زیبایی ایفا کند و همچنین چشم اگر بادام می‌گردد و یا نرگس، زیبایی آن در کیف ادا نمودن وظایفی است که به دوش روح آن افتاده است.

گه جان ببخشد گه دل ستاند

لعلش ز معجز چشمش ز جاده»

گرچه علامه صلاح‌الدین سلجوقی کار ناپخته‌گان میدان شعر را با ایجازی پخته تمام کرده است، اما دکتورمحمد‌رضا شفیعی کدکنی نیز در مورد سوء‌استفاده از فرم نو شعر و عامی ساختن آن، با علامه صلاح‌الدین سلجوقی همراهی می‌کند. در این مورد معضل بزرگی که سد راه نوگرایان آن زمان شده است، می‌تواند بی‌دانشی خرده‌شاعرانی باشد که از موقع سوءاستفاده کرده، گویا به میدان شعر‌سرایی پا نهاده‌اند. اشعار مبتذل در برهه‌ای که شعر نو کودکی بیش نبوده است، بیرون داده‌اند. همان مبتذلات خرده‌شاعران توانسته است دیدگاه دیگران را در معرفی شعر نو متغیر سازد و باعث بد‌بینی جمعی سنت‌گرا در عرصه‌ شعر شود.

«کوته سخن‌، این‌که شعر جوان این دوره، بدان دلیل نمونه‌های درخشانی ندارد که از درون نظریه‌پردازی‌های روشن‌فکران عامی سر برآورده است، نه از درون زند‌گی و ضرورت تلخ و چند مورد امیدوار‌کننده و استثنایی که دیده شده است، نتیجه‌ صدق عارفی و فرورفته در اعماق زند‌گی بوده است و نگاه‌داشت پاس زبان پارسی، نه محصول گرایش به نظریه‌ها و مقدم داشتن «سبک» بر «زنده‌گی».اشکال عمده‌ این دهه و دهه‌ قبل، فقط در همین است که به جای «ذات زند‌گی» که جان شعر است، به سایه زند‌گی که سبک است، پرداخته، گرفتار همان چیزی شده است که شاعر‌ترین شاعران جهان گفت:

مرغ بر بالا پران و سایه‌اش

می‌رود بر روی صحرا مرغ‌وش

ابلهی صیاد آن سایه شود

می‌دود چندان‌که بی‌مایه شود»

در هر مرحله از این مراحل کسانی بر آن بودند تا شعر معاصر بسرایند و نوآوری در شعر‌شان حضور مستحکم داشته باشد. بعد از مدتی که نوآوری مکتب هندی رواج داشت،‌ شعر مکتب هندی نیز در روال پیچیده‌‌ای خود را چنان پیچید که فهم آن برای مخاطبانش پیچیده شد و شعرای این مکتب شعر خود را آن‌چنان مغلق با معانی پیچیده پیوند زدند که گاهی برای شرح آن باید به خود شاعر مراجعه می‌شد. بیت‌های پر از ایرونی، ایهام، ابهام و درهم‌بودن مقاصد معنایی، کار شعر را آن‌قدر پیچیده ساخت که بازگشت به ادب پیشین را بر آن مقدم دانستند و تعدادی پیوند شعر خود را با شعر مکتب خراسانی ـ ‌البته در ایران کنونی  بیشتر مستحکم دیدند و اشعاری را به آن سر و وضع سرودند.

روند تاریخی شعر، این فرصت را می‌دهد تا شاعران ما در هر عصر و زمان طلب‌کار و خواهان تحول در هنر شعری خود باشند و موارد زیادی را تغییر بنیادی و کیفیتی دهند. هر‌گاه شعر از مرحله‌ای به مرحله‌ای صعود کرده‌، دستاورد‌های فراوانی داشته که در بستر شعر معاصر وجود داشته است. این امر باعث شده است تا شاعران ما قرن‌ها بدون کدام خسته‌گی یا کهنه‌اندیشی به شعر علاقه‌مند بمانند و همواره شعر بسرایند.پیشرفت‌ها و تحولات عظیمی که در این اواخر در پیوند با شعر معاصر رخ داده، موجب پدید آمدن تجربه‌های نو شعری شده است. شعر کلاسیک با همه‌ پست و بلندی‌های خود، بدان‌جا رسید که قیودش بعضی از شاعران معاصر را برآشفته ساخت و بدین اندیشه شدند که چگونه باید از این قید و قیود بیرون آیند تا آن‌چه در دل می‌گذرد را به‌ساد‌گی بر زبان رانند و آن‌چه مولانای بزرگ در هشت‌صد و اندی سال پیش گفته است را از زبان شعر آزادانه بیان کنند.

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی چنین به نو‌اندیشی آغاز می‌کند و می‌سراید:

هیچ آدابی و ترتیبی مجو

هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو

بعضی از منتقدان شعر معاصر  که در ذیل به آن‌ها پرداخته می‌شود ـ معتقدند که شعر معاصر باید شعری باشد که سوا از موارد معنایی و واژه‌گان شعر کلاسیک سر برآورده باشد و محتوای درونی آن با عصر حاضر ارتباط برقرار کند. اگر شعری در این عصر هم سروده شده باشد که با معانی و نوع گفتار قرن‌های پیشین باشد، باید گفت که این شعر خودش را خود با واژه‌گان کلاسیک خویش از بسط شعر معاصر امروزی بیرون می‌کشد. خواننده در اولین فرصت به کلاسیک بودن آن توجه خواهد کرد. پس شعر معاصر همان شعری است که با واژه‌گان نوین باز‌یابی شده باشد. با این برداشت، می‌شود شعر معاصر را شعر نوین نام‌گذاری کرد؛ چون شعری که دارای خصوصیت‌های واژه‌گانی نوین باشد و از زوایا و دیدگاه‌های نظام‌مند و معانی‌آفرین نوین در پرتو نظریه‌های ادبی معاصر گامی استوار بر‌جا نهاده باشد، شعر معاصر نوین است.

ادامه دارد

مصلح سلجوقی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن