توافق دو گرگ
به دل آتش زند، غمهای غزّه فغان و ناله و غوغای غزه ببارد روز و شب، رگبارآسابه دل آتش زند، غمهای غزّه فغان و ناله و غوغای غزه ببارد روز و شب، رگبارآسا
به دل آتش زند، غمهای غزّه
فغان و ناله و غوغای غزه
ببارد روز و شب، رگبارآسا
غبارِ غصّه از سیمای غزه
سگ دیوانه و هار یهودی
زند نیش جفا، در پای غزه
به چنگ لشکر خفّاش افتاد
دیارِ نور و نکهتزای غزه
به پای خوکِ وحشی؛ گشته پرپر
گل رنگینِ «کرّمنا»ی غزه
دوتا گرگ ستم، کرده توافق
برای خوردنِ اعضای غزه
به راکتهای امریکا و صهیون
شکسته قامت بالای غزه
به بمب ذرّهوی شد؛ ذرّه ذره
خداوندا! همه اجزای غزه
دمد بوی دلانگیزِ بهشتی
ز خونِ کودک زیبای غزه
خدایا! جوی خون و چشمهی اشک
رَوَد هرلحظه از مجرای غزه
به دست خار تاکی غنچهی گل
به چنگ «غاصبان»، «اقصا»ی غزه
به کف تصویر حُزنانگیز دارد
زمینِ خون و خونپالای غزه
برای ضجّه و فریاد، تنگ است
فضای سینهی صحرای غزه
بیاید حضرت فاروق اعظم
گشاید تا گره از پای غزه
صلاح الدین ایوبی کجا شد؟
کند تفسیر تا معنای غزه
اگرچه لحظهها؛ امروز تلخ است
ولی شیرین شود؛ فردای غزه
بگیرد شادمانی و مسرّت
به زودی دامن دنیای غزه
بخندد باغ پیروزی و فرحت
به روی پیر و هم برنای غزه
هزاران باغ غیرت میشکوفد
ز هر گلواژهی لیلای غزه
هزاران صبحِ فتح و کامیابی
شکوفد از دل سینای غزه
کند سطح زمین را سبز و خُرّم
قیام سرخِ آن گلهای غزه
بیفتد عاقبت؛ ماه و ستاره
به پای یوسف زیبای غزه
دهد گلهای رنگین جهادی
درخت سبزِ غیرتزای غزه
رسد روزی مسلمانان بنوشند
شراب فتح از مینای غزه
کسی خواهد که غیرت یاد گیرد
بنوشد آب، از دریای غزه!
دعای حامد تاتار این است:
سحر گردد؛ شب یلدای غزه
عبدالله حامد تاتار