دلا آشفته بازارست، عجوزه می کند تزویر
کجا افتد درین حیرت سرا اندیشه و تدبیر
مداراکن دل ای دل ملعبه ی روزگارانست
سرود تازه ای دارم سراپا معنی و تفسیر
ازاین دارفنا،زین ماتمکده عزم سفر دارم
ببند ای ساربان محمل مکن یک لمحه ی تأخیر
بگوشم میرسد هردم نوید و مژده وصلت
من و خلوت، من و حسرت من و اسطوره دلگیر
حدیث راز می خواند، نیستان خموش شب
سراپا گوش میدارم من این افسانه و تقریر
ندیدی دیدنی هایم، تقلا سوخت دنیایم
به هر سو دانه و دام است بگو زنهار ای نخجیر
غزل هایت نوای درد دارد «استوار» آخر
چه میخواهی ز آه و ناله های پرغم و شبگیر
استوار