خوب و بد زندگی
نقشهای خوب و بد، بسیار دارد زندهگی
زین دوجنس مختلف، بازار دارد زندهگی
گاه انسان را رسانَد، تا سپهر آرزو
گاه میبینی به او، پیکار دارد زندهگی
گاه گیرد آدمی را گرم در آغوش مهر
گاه در کف خنجر آزار دارد زندهگی
گاه بنشانَد تورا در قصرهای مرمرین
گاه هم از زندهگی، بیزار دارد زندهگی
گاه میآید به سویت تلخ چون کابوس مرگ
گاه لبخندِ قشنگ یار دارد زندهگی
گاه هم با عینک نفرت نگاهت میکند
گاه چشمِ تشنهی دیدار دارد زندهگی
گاه بر بالای تو، دست نوازش میکشد
گاه رفتارِ خشونتبار دارد زندهگی
گاه افروزد به رویت مشعل سبز امید
گاه آغوش سیاه و تار دارد زندهگی
گاه میبخشد برایت سبزهوگل، باغ باغ
گاه بینی دسته دسته خار دارد زندهگی
گاه با بمب ستم از صحنه حذفت میکند
گاه تخت و چوکی و دربار دارد زندهگی
گاه با بال سیاست اوج پروازت دهد
گاه بهر کشتنات، صد دار دارد زندهگی
از برای اینکه محدود و جلوگیرت کند
در مسیر هرهدف، دیوار دارد زندهگی
میبرد در هرکجایی کشکشانت، حامدا!
تا که پودِ زنده و تا، تار دارد زندهگی
حامد تاتار