اجتماعی

نقش حس ملی و وطندوستی در تأمین امنیت از منظر اسلام

بر همه ما لازم است که در جهت تامین امنیت نفع و بهبودی وطن عزیز اسلامی خویش با همدلی و همدیگر پذیری کار کنیم و این مامول ممکن و میسر نیست مگر به بسیج قوا و تنظیم صفوف، اتحاد و یک پارچگی و قربانی دادن هر نفیس و رخیص و انجام دادن رسالت مقدس میهنی.

پوهنیار وفایی
مقدمه:
بر همه ما لازم است که در جهت تامین امنیت نفع و بهبودی وطن عزیز اسلامی خویش با همدلی و همدیگر پذیری کار کنیم و این مامول ممکن و میسر نیست مگر به بسیج قوا و تنظیم صفوف، اتحاد و یک پارچگی و قربانی دادن هر نفیس و رخیص و انجام دادن رسالت مقدس میهنی. این عمل را بهترین عبادت دانسته و مطمین باشیم که الله متعال پاداش هر که را که عمل خوب انجام دهد ضایع نمی‌سازد. با در نظر داشت این مسئله که خدمت به میهن اسلامی عبادت است، باید در راستای تحقق بخشیدن منافع ملی و نفع رساندن به خلق الله، منجمله تأمین امنیت از هیچ نوع سعی و تلاش دریغ نورزیده و از کلیه امکانات دست داشته از ابزار و وسایل دست داشته کار بگیریم؛ بویژه در اوضاع که امارت اسلامی حاکم بوده و در سراسر کشور امنیت تأمین است.
مفاهیم و کلیات
اگر به پایه های ایمان به خداوند متزلزل گردد و احساس مسئولیت در برابر پروردگار از میان برود عدالت و عدالت اجتماعی جای خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنیت در چنان جامعه وجود نخواهد داشت. به همین دلیل با تمام توان و کوشش که جمعی از اندیشمندان جهان برای برچیدن بساط نا امنی های مختلف، روز به روز فاصله مردم جهان از آرامش و امنیت واقعی بیشتر میگردد، دلیل این وضع همان است که در آیه مذکور اشاره شده که : پایه های عدالت لرزان و ظلم جای عدالت را گرفته است. مخصوصاً تاثیر ایمان در آرامش و امنیت روحی برای هیچکس جای تردید نمانده است، همانطوریکه نا راحتی وجدان و سلب آرامش روانی به خاطر ارتکاب ظلم بر کس پوشیده نمی‌باشد.
مبحث اول:
گفتار اول:- حس ملی : حس درک ادراک و دریافت امری را گویند و ملی منسوب بمعنی ملت که در اصل واژه عربی است بمعنی شریعت، کیش، آئین پیروان یک دین مردم یک کشور که از یک نژاد و تابع یک دولت باشند میآید به تعبیر امروزی ها، در فرهنگ های علوم سیاسی، در قوانین، در محافل های سیاسی تعاریف گونه گونی از ملت ارائه کردند( ملت عبارت از جامعه بشری است که دارای زبان، تاریخ، عنعنات، آمال، تمنیات سیاست و اقتصادیات واحدی بوده علی الاکثر، یک نژاد داشته باشندو در یک منطقه مشخص جغرافیایی حیات بسر ببرند). حس ملی آن حس را گویند که یک جامعه را حس یگانگی می‌بخشد و آنها را برای فداکاری و راه حصول منافع ملی و حفظ آزادی، آماده می‌سازد فداکاری درین راه اولیت شرط ملیت دوستی است. ملیت دوست، باید منتهی الفت و محبت را به خاک و وطن خود داشته باشد. در عصر حاضر، بالخاصه پس از جنگ جهانی اول عقیده ملیت و قومیت دوستی، نفوذ زیادی یافته است؛ زیرا درین زمان مردم دانستند که قوت اصلی را ، حاکمیت ها دارند و بدون حس ملی و وطندوستی، حیات به سر کردن، امکان ندارد. افراد یک جامعه را صرف نظر از اختلافات مذهبی و منافع اقتصادی و اوضاع اجتماعی، با صمیمیت و محبت تمام، به یکدیگر مربوط و ملحق می‌سازد). از تعبیر فوق معلوم می‌شود که تجارب مشترک تاریخی، دینی و عنعنوی مهمترین اساسات ملیت و وحدت است. مردمی که گرم وسرد روز گار را یکجا چشیده و از مصائب دهر یک جا متاثر گردیده و از نعمت ها و پیروزی های آن یکجا مستفید شده باشند با علایق و رشته های مودت و محبت، مربوط و متصل می‌گردند هرگز از بین نخواهند رفت.
مبحث دوم
گفتار اول :- وطندوستی: دوست داشتن وطن؛ وطن در لغت بمعنی محل اقامت و مکان بود باش و مقر انسان و جائیکه در آن، شخص متولد شده و پرورش یافته است. در اصطلاح، وطن عبارت از محل و جای اقامت و مقر اوست، برابر است که در آن تولد شده باشد یا خیر وطن اصلی انسان عبارت است از زادگاه او وشهری که در آن زندگانی بسر می‌برد، می‌باشد. دوستی با وطن، محبت با زمین آبا و اجداد است، ما وطن خود را دوست داریم، چون وطن همان جای محبوب و فراموش ناشدنی است که از دامان پاکش خودمان، پدران مان، نیاکان مان اجداد مان و همچنان پدران و مادران اجداد مان نسل به نسل شان چشم به جهان گشوده و در آغوش گرم آن پرورش یافته است و ادوار مختلف حیات خویشتن را در آن گذشتانده ایم در زیر آفتاب گرم و درخشان آن، بزرگ شده و از کوهساری آن احساسات مردانگی و عواطف جوانمردی فرا گرفته، از خوراکی ها و میوه های لذیذ آن لذت و ازاطعمه خوش و گوارای آن گوشت و پوست حاصل و برای مدافعه آن مقابل دشمنان نسل به نسل کمر همت بسته ایم،
دوستی انسان به وطنش و اشتیاق بدان، یک امر فطری و غریزی است که خداوند، وی را بر آن طبیعت و خوی، آفریده است. بناءً این محبت در ذات خود نه محمود است و نه مذموم؛ پس اگر باعث خیر و فلاح باشد مانند: دفاع از وطن در مقابل دشمنی که دینش را فاسد می سازد و خاکش را اشغال می کند، بهترین کار است. ولی اگر دوستی به وطن برای عبودیت و میهن پرستی بوده و فداکار کردن و سایر مقدسات در راه وطن باشد، یقینا که مذموم کند یا از اصلاحات و خیر خواهی باز دارد و یا اینکه باعث تفرقه در بین مسلمانان و هموطنان شود.
انسان طبیعتاً محبت وطن را با مکیدن و بلعیدن نخستین جرعه های شیر فضیلت از پستان مادر، به همه وجودش انتقال می‌دهد. قسمی که قبلاً اشاره رفت دوست داشتن وطن، مانند محبت ذات و مال، در وجود انسان یک امر غریزی است که بصورت مطلق، کسی با محبتش مدح نمی شود و نه هم از لوازم ایمان محسوب میگردد؛ ولی هنگامیکه به دین ارتباط پیدا کند و مقید به اوامر الله و رسول وی (ص) باشد و با سرزمین های اسلامی و منافع وطنی مسلمانان تعلق بگیرد، یک محبت مشروع می‌باشد، علمای مسلمانان برای مشروعیت وطن دوستی، به محبت رسول خدا (ص) برای مکه مکرمه و مدینه منوره و کوه احد، استدلال نموده اند: از حضرت عبدالله بن عدی روایت است که می‌گوید من رسول خدا را دیدم که در “حزوره” جایی است در مکه، ایستاد چنین می‌گفت((و الله انک لخیر ارض الله الی الله و لولا انی ما اخرجت منک لما خرجت)). قسم بخدا که تو ای مکه، بهترین زمین خدا و محبوب ترین جای به خدای تعالی هستی و اگر من از تو اخراج نمی‌شدم، هیچ گاه بیرون نمی‌رفتم.
همچنان موقعی که رسول خدا (ص) از سفر به مدینه منوره بر می گشتند و از هر دور کوه احد را می دیدند، چنین زمزمه می کردند(( هذه طابه، و هذا احد، جبل یحبنا و نحبه )). این مدینه طیبه است و این احد است؛ کوهی که ما را دوست می‌دارد و ما آن را دوست می‌داریم. این دعای روسول الله ( ص) که خدای تعالی مدینه را برای شان دوست داشتنی بگرداند، برای آن است که وطندوستی و مشتاق بودن بدان در سرشت انسان ها عجین شده است؛ حتی در انسان های بزرگ تاریخ بشریت، همچون پیامبران الهی از همین‌جاست که در حدیث عایشه صدیقه روایت میکند که شخصی از مکه به مدینه آمده بود پرسید و گفت: مکه را چگونه پشت سر گذاشتی؟ موصوف آنقدر زیبایی های مکه را برایش توصیف نمود که چشمان رسول خدا(ص) اشک آلود شد.
دوستی رسول خدا ( ص) به وطنش در داستان آغاز نزول وحی بوضوح دیده می‌شود وی ( ص) پس از ماجرای نزول فرشته با وحی در غار حرا و بر گشت از غار حرا همراه با خانمش خدیجه الکبری( رض) نزد ورقه بن نوفل رفت آنچه بین او (ص) و ورقه گذشت گفت تمامی مردانی که چون تو آورده اند با آن ها دشمنی صورت گرفته است و در روایتی دیگر آمده است که ایشان را تکذیب نموده اند و مورد آزار و اذیت قرار داده اند و اخراج نموده اند اما رسول الله (ص) چیزی نگفت ورقه ادامه داد و رسول الله گفت آیا ایشان مرا بیرون می‌کنند؟! چون مکه زادگاه آن حضرت (ص) حرم خدا(ج) و شهر پدرش اسماعیل بود؛ لذا تکان خورد، وجود مبارکش بحرکت آمد و عکس العمل نشان داد که در مقابل سخنان دیگر ورقه نشان نداده بود. این خود نشان می‌دهد که رسول الله (ص) چقدر زادگاه اش را دوست داشتند؟! انسان هدفمند و متحد به وطن خاک خود را خیلی دوست دارد، اگر که غیر آن برایش منفعت بیشتر داشته باشد. واژه عربی( دار و دیار) که مترادف واژه ( وطن ) هست در قرآنکریم؛ در جاهای مختلف و در آثار اسلامی و اقوال بزرگان دین به کار رفته است. و هکذا بزرگان دین، محبت به وطن را در اقوال و اعمال خویش ابراز داشته اند؛ همانطوریکه به برخی از آنها قبلاً اشاره شد. اصیل غفاری نزد رسول الله (ص) آمد عایشه صدیقه (رض) از او پرسید: مکه را چی گونه ترک گفتی ؟! او مکه را چنان توصیف کرد که وی (ص) گفت” (( حسبک یا اصیل لا تحزنی)) بس است ای اصیل مرا غمگین مساز.
عمر (رض) میفرماید: اگر حب وطن دوستی نمی بود شهر ها به بدترین صورت تخریب می شد؛ شهر ها که آباد است بواسطه محبت وطن است. این را باید خوب دانست که اگر اشتیاق وطن از دلها قطع نمی شود اما بر انسان لازم است که تا سرزمینی را اختیار نماید.
مبحث سوم :-
گفتار اول :- تأمین امنیت:- تأمین به معنی امن کردن ، امین دانستن کسی را امن کردن، امنیت دادن و اطمینان دادن می‌آید و نیز به مفهوم در امان بودن، آرامش و آسودگی حاکمیت نظم و آرامش در شهر، خارج آن در شاهراه ها را می نامند. امنیت متضاد خوف، ترس و بیم می‌باشد. ازین رو امنیت، یعنی آرامی و آسودگی خاطر از این که در زمان حاضر و آینده انتظار نمی رود اتفاقی نا خوش آیندی رخ دهد، بدین معنی متضاد آن ترس، بیم، دلهره و عدم اطمینان و آرامش است. بنابراین، امنیت به معنی آرامشی است که ترسیم و بیم زندگی فردی یا اجتماعی در سایر عرصه های عمران دنیوی و حتی اخروی از میان می‌برد. امنیت در اسلام از لحاظ معنی و مفهوم اصطلاحی آن دارای بعد وافق گسترده و فراگیری است؛ به اندازه ای که به تمام مسایل خورد و درشت زندگی فردی و گروهی انسان در همه عرصه های عمران آبادانی نظر دارد، عمران آبادانی که انسان خود، آن هارا پدید می آورد و با آن زیست می کند. تامین امنیت در کل، به جایگاهی نیاز مند است که گنجایش و امکان نگهداری از آن ها را داشته باشد. این جایگاه همان وطنی است که بدون امنیتش سخن در باره هر نوعی از امنیت بیهوده است! بویژه وطن آنگاه که خطرات آن را احاطه کند همچو کشتی است که راه خود را در دریایی خروشان می پیماید؛ لذا چنانچه این کشتی سوراخ شود هیچ سرنشینی در آن ایمن نخواهد بود فرق نمی کند که سر نشین های آن سیر باشد یا گرسنه، پوشیده باشد یا برهنه، دانا باشد یا نادان، سالم باشد یا بیمار دارای هر طرز فکری که باشد! از آنجایکه دین مقدس ما الحمدلله اسلام است و شریعت اسلامی ما در همه قوانین آن را تشکیل می‌دهد این آیین ماندگار برای وطن اسلامی از شخص اول او (ص) برای ما به میراث مانده است که دوستی خود را با وطنش ابراز داشته است. بنا برین حقیقت، وطن و امنیت آن و فطرت وطن خواهی، در نگرش اسلامی از جایگاهی مشخص و ممتازی بر خور دار است.
بناءً اسلام دینی است که از ما می‌خواهد برای وطن تلاش و کوشش کنیم، زیرا بر پائی آن به عنوان یک نظام جامعه ساز، بدون وطنی که در آن تجلی یابد، میسر نیست ازین رو برای تحقق امنیتی که بتوان اسلام را در آن بر پا کرد یا برای بر قراری امنیت اجتماعی برای انسانی که خواهان اسلام است راهی جز وجود وطن ایمن نیست؛ جایگاهی که در آن انسان نسبت به اسلامش در امان بوده و اسلام امنیت را برای این انسان محقق می گرداند! در قرآنکریم اخراج از خانه و کاشانه، برابر با قتل و زندانی است که همه اینها انسان را از امنیت و آسایش زندگی محروم می‌سازد:
یعنی یاد کن هنگامی را که کافران در باره تو نیرنگ می کردند تا ترا به بندگی کشند به قتل برسانند از مکه اخراجت کنند. قرآنکریم برای ما می‌گوید: کسانیکه ما را از خانه های مان بیرون می‌رانند یا مارا از امنیت و آسایش در وطن محروم می‌سازند؛ نباید در مقابل ایشان ساکت ماند و این اخراج را از اسباب جهاد ابتدائی می‌داند و نهایتاً بدان فرمان می‌دهد! فرقی نمی کند که این اخراج به صورت آزار و شکنجه باشد که فرد را مجبور به هجرت می‌سازد یا به صورت محرومیت از امنیت وطن یا سلب بر خور داری از ثروت و استفاده از منابع آن باشد. بناءً داشتن آزادی، استقلال و تأمین امنیت وطن و اهل آن از فطرت انسانی است که خداوند دوستی آن ها را در وجود انسان سرشته ساخته است و از این رو جهاد در راه آن ها را مشروع ساخته است. بهمین علت میراث اسلامی، امنیت خواهی وطن را از فطرتی می داند که خداوند ( ج ) انسان ها را بر اساس آن عجین ساخته.
نتیجه گیری
از آنچه گفته آمد چنین استنباط می‌نماییم که اگر آحاد و قاطبه ملت عزیز کشور، حس ملی واقعی داشته و وطن در نزد شان محبوب باشد و مزایای امنیت را درک نمایند و اراده قوی ملی با اشتراک همه اقوام با هم برادر ساکن در کشور مخصوصاً دولتمردان وجود داشته باشد یقیناً که امنیت واقعی و دایمی میگردد.
ما افغانها باید بصورت یک پارچه و متحد در مقابل منافع مملکت مان و امنیت آن، کمر همت و مردانگی را بسته نموده و جانبازی و از خود گذری کنیم تا دیگر ابنای وطن و اخلاق ما ثمره کوشش وجد وجهد ما را بر چینند و بدین وسیله این حس مقدس را به نسلهای بعدی انتقال بدهند؛ بناءً رشد، توسعه و شکوفا ساختن این حس در قلبهای فرزندان ملت، رول مهمی را در تأمین امنیت ایفا می‌نماید.
منابع و ماخذ
1. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه ج5، ص: 321
2. حسین عمید، فرهنگ عمید، چاپ 11، انتشارات امیر کبیر، تهران سال طبع 1376 ، ص 522
3. فرهنگ علوم سیاسی، عابدالدین بارز، سال طبع 1385، ص 185- 186
4. تفسیر روح البیان ، اسماعیل حقی، ج 5 ص 164
5. تفسیر فخر الرازی، المشتهر بالتفسیر الکبیر و مفاتح الغیب، محمد الرازی فخرالدین بن علامه ضیا الدین، طبع اول سال 2005 م، دارالفکر، لبنان ج 9 ص 35-52

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *