آزادی قابل قدر و شکرگزاری
مقولهی مشهوری از حضرت عمر بن خطاب فاروق اعظم رضیاللهعنه است که «مادران، فرزندان شان را آزاد آفریدهاند، از چه وقت شما آن را برده خود قرار دادهاید». یقیناً انسانها را خدای متعال آزاد آفریده است و آزادی یک نعمت بزرگ خدای متعال است.
حبیبی صالحی
مقولهی مشهوری از حضرت عمر بن خطاب فاروق اعظم رضیاللهعنه است که «مادران، فرزندان شان را آزاد آفریدهاند، از چه وقت شما آن را برده خود قرار دادهاید». یقیناً انسانها را خدای متعال آزاد آفریده است و آزادی یک نعمت بزرگ خدای متعال است.
آزادی را لغتپژوهان به رهایی، ضد بندگی، استقلال در عمل، قدرت انتخاب، رهایی از آمیختهگی معنا کردهاند. (لغتنامه دهخدا و مفردات اصفهانی) آزادی در اصطلاح چندین معنا شده است، از جمله میتوان به این مفاهیم اشاره کرد: «فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسان»، «سلب مانع ترقی و تکامل آدمی»، داشتن حق انجام هر عملی تا حدی که حق دیگران مورد تجاوز قرار نگیرد، «مصئون ماندن از اراده مستبدانه دیگران»
(فرهنگ علوم سیاسی، ص 167)
به هر رو، آزادی از نعمتهای بزرگ الهی است که خدای متعال آن را به انسان موهبت نموده تا بهوسیلهی آن به زندگی خود در حوزهی جامعهی بشریت گام نهد و با اختیار و اراده مستقل خود از هر نوع قید و بندگی از نفس تا دیگر مخلوقات خود را رها کند و به بندگی حق نایل شود و در مسیر ترسیم نموده خدا پیشرفت و ترقی نماید.
ازاینجهت آزادی از چنگال ظلم، ستم و بردگی هژمونی فرعون را خدای متعال برای بنیاسرائیل بهعنوان نعمت خوانده بر آنان منت میگذارد و چنین میفرماید: «وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ؛ و به یاد آرید هنگامیکه شمارا از ظلم و ستم فرعونیان نجات دادیم که از آنها سخت در شکنجه بودید، به حدّی که پسران شمارا کشته و زنان تان را زنده نگاه میداشتند و آن بلا و امتحانی بزرگ بود که خدا شما را بدان میآزمود.» (بقره: 49)
خدای متعال دو نوع آزادی را برای انسانها داده است: یکی آزادی تکوینی، به این معنا که در نظام کائنات خدا در انتخاب راه و عقیده مجبور نیست، آزاد است. همچنان در انجام یا ترک فعل برای رسیدن به یک هدف، آزاد است، بدون اینکه کسی او را مجبور کند. خدای متعال میفرماید: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛ ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به او نشان دادیم حال خواهد (هدایت پذیرد و) شکر (این نعمت) گوید و خواهد (آن نعمت را) کفران کند. » (انسان: 3)
دیگر آزادی تشریعی، به این معنا که انسانها از حقوق فطری خود بدون دخالت قدرت قاهره دیگران از بیرون، برخوردار هستند و خود را انتخابگر اصلی پدیدههای زندگی خود بداند.
این آزادی در باره هر جامعهای باید صدق کند؛ زیرا این از نوع آزادی حقوقی و اجتماعی است افراد در جوامع انسانی که عضو هر جامعهای هستند و میخواهند با یکدیگر زندگی کنند، باید در اختیارات خود آزادی داشته باشند و به اعمال یکدیگر احترام قایل باشند و اینچنین از امکانات و داشته یکدیگر بهرهوری کنند.
آزادی اساسیترین حقوق انسانها است که خدای متعال حراست آن را بر آدمها گذاشته تا از این طریق بتوانند در جامعه بشری به حیات معقول و هدفمند برسند. در این مورد میتوان از آیات قرآن کریم که در آن از نجات و مشتقات آن و از خارج کردن اجبار و سیطره دیگران سخن میگوید، برای اهمیت آن استفاده کرد. خدای متعال از حضرت یوسف علیهالسلام که آزادی را یک احسان بزرگ خدای متعال دانسته و آن را نعمت فراوان میداند، چنین یاد میکند:
«وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي ۚ إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ؛ و درباره من احسان فراوان فرمود که مرا از تاریکی زندان نجات داد و شما را از بیابان دور به اینجا آورد پسازآنکه شیطان میان من و برادرانم فساد کرد که خدای من لطف و کرمش به آنچه مشیّتش تعلق گیرد شامل شود و هم او دانا و محکم کار است.»
امروزه بااینکه اصول آزادیهای فردی و اجتماعی در جامعههای کنونی جهان معینشدهاند، ولی هنوز که هنوز است هیچ جامعهای به این نعمت آزادی نرسیده است و راه درازی در پیش است تا آزادی واقعی را تجربه کنند؛ زیرا هژمونی استعمارها در جهان کنونی و نظام حکومتها چنان تناب خود را تنیده است که سیاست اقتصادی و نظامی آنها تلاش میکنند که جوامع را به سود خود به کار ببندند. محدودیتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی در جهان بشریت بر تودهای از جوامع و کشورها، دلیل واضح بر این مدعا است. هرچند امروزه نظام بردگی ظاهراً از بین رفته است؛ ولی کشورهای دارای قدرتهای بزرگ چنان بر جوامع کوچک و کشور کمتوان مستولی و مسلط هستند که آزادیهای اجتماعی و حتی فردی جوامع جهان را محدود و حتی از بین بردهاند و گویی به یک نوع بردگی مدرن روی آوردهاند.
آزادی در اسلام پدیده مطلوب است تا انسانها بتوانند در سایهٔ آن به حقوق طبیعی خود دست یابند؛ اما این آزادی هرچند تعاریف زیادی شده بازهم میتوان آن را در مصادیق و انواع آن به چشم سر مشاهده کرد. ما به آزادی وقتی میرسیم که در جامعه عدالت و احسان و تعاون بر نیکی و تقوی بر روابط میان مردم حاکم باشد و بهموازات آن استبداد و خودکامگی ملتها و گروهها از بین برود. همچنین آزادی قلم و بیان بهمنظور افشاء حقایق و انتقاد از مفاسد نهادینه شود تا از فساد حکومتها و جوامع به هر شکلی که باشد جلوگیری گردد. حقوق خلق محفوظ شود، مصالح جامعه تأمین گردد، مادهٔ ظلم و جنایت و خیانت قلع گردد، اینچنین ترقی و استکمال ملتها تحقق مییابد و افراد و ملتها به آزادی میرسند و اینگونه آزادی قابل قدر و تمجید و ستایش است و نعمتی که باید آن را قدر و شکرگزاری کرد.