وظیفه و منصب مسئولیت است، نه فخر و امتیاز
دین مقدس اسلام بر این باورمند است که وظیفه و منصب یک مسئولیت است نه فخر و امتیاز.
ظهور زُهیر
قسمت نخست
دین مقدس اسلام بر این باورمند است که وظیفه و منصب یک مسئولیت است نه فخر و امتیاز.
مغیره رضی الله عنه میفرماید: ایمردم! حاکم میان ما از همه بیشتر کار میکند و از همه بیشتر بار را بردوش خود حمل میکند، زیرا امارت و منصب میانما مسئولیت و وجیبه میباشد نه لذت و شرف.( رجال من التاریخ)
هر اندازه که منصب و وظیفه انسان بزرگ باشد به همان اندازه مسئولیت دنیوی و اخروی صاحب آن بزرگتر خواهد بود، به همان اندازه روز آخرت در قبال آن پاسخگو خواهد بود، آنحضرت صلی اللّہ علیه وسلم میفرماید:”الإمام راع ومسئول عن رعیته” «حاکم نگهبان و مدیر است، نسبت به زیر دستان خود مسئولیت دارد.» (صحیح البخاری، کتاب الجمعة)
لفظ امام عام است، همانگونه که بر حاکم و امام وقت اطلاق میشود، همچنان شامل هر فردی که چند نفر گرچه دو تن، زیر دست وی کار کند میباشد.
این مفهوم از حدیث زیر فهمیده میشود که آنحضرت صلی الله علیه وسلم خطاب به ابوذر رضی الله عنه فرمودند: ترجمه: «ای ابوذر! من تو را ضعیف می بینم و دوست دارم برای تو چیزی که برای خودم دوست دارم، بر دو نفر امیر نشو و متولی مال یتیم مشو.» (رواه مسلم)
بناءً وظیفه و منصب بر هر پیمانهای که باشد، از حاکم و امام وقت گرفته تا آمری که زیر دست آن، دو نفر کار میکنند، اصل در آن این است که یک مسئولیت است نه فخر و امتياز، و اصل در مسئولیتها همین است که انسان در مقابل مسئولیت و ذمهداریهای که بهوی سپرده شده است، پاسخگو میباشد، انسان چون مخلوق ضعیف است، نمیتواند مسئولیتهای خود را بهنحو احسن انجام دهد، یا در دام شیطان افتیده از منصب خود سوی استفاده میکند که سرانجام نادم و پشیمان میشود، بنابراین آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند:
ترجمه: این امانت است، و در آخرت مایه شرمساری و پشیمانی است» ( صحیح مسلم)
در حدیث دیگر خطاب به مقدام فرمودند:
ترجمه: ای قدیم! تو کامیاب استی در حالی بمیری که نه امیر باشی، نه کاتب و نه سردار قوم.« ( سنن ابی داود، کتاب الخراج، باب فی العرافة)
این احادیث دال بر این است که منصب و وظیفه مسئولیتبزرگ و بار سنگین برشانهٔ انسان است، که انسان در مقابل آن پاسخگو خواهد بود
متأسفانه امروز! همه وظایف و مناصب را فخر و امتیاز می پندارند، برآن مغرور و متکبر میشوند. و بی تحاشا از آن لذت میبرند، و خود را خوشچانسترین فرد وقت جلوه میدهند، دیگران نیز وقتی آنرا میبینند آب دهنشان میریزد و حسرت میکنند که کاش آنان نیز دارای چنین منصب و مقام باشند! اما در حقیقت باید بر آنها رحمکرد و بر حالت خود شکر خالق را بجا آورد که از چنین مسئولیتهای بزرگ وی را در امان مانده است.
خلفای راشدین رضی الله عنهم مناصب را نه مایه فخر و امتیاز بلکه مسئولیت و ذمهداری میپنداشتند و میکوشیدند که از آن طرفه روند، و همیش از عواقب آن در خوف و هراسبودند، عمر رضی الله عنه میفرماید:
ترجمه: «اگر شتری بر لبه دریای فرات بمیرد بیم این دارم که الله تعالی بابت آن از من بپرسد.»
(طبقات ابن سعد، ذکر استخلاف عمر/۳/۲۸۴)
حالانکه عمر رضی الله عنه هنگام خلافت خود شبها در کوچههای مدینه گشت میزد و احوال مردم را تفقد میکردند، برشانههای خود بوجی را حمل نموده برخانههای نیازمندان می رساندند.
این بزرگ مرد تاریخ آنقدر مسئولیت منصب را بزرگ میدانست که هنگام وفاتش دیگران خواستند که فرزندش عبداللہ بن عمر رضی الله عنه را منحیث خلیفه ونایب خود انتخاب کند، در پاسخ فرمود:”کافیست که از خانواده عمر یک شخص در قبال امت محمد پرسیده شود، یقیناً خود را در تکلیف انداختم و خانوداهام را محروم کردم.
اگر برابر آن محاسبه شوم که نه گناهی بر من باشد و نه ثوابی برایم. من نیک بختم.”
(تاریخ طبیر،/۲/۵۸۰)
در عملکرد و قول عمر رضی الله عنه باید لحظهای مکث کرد و دقت نمود، این بزرگمرد با همه فداکاری که در راه اسلام و خدمت رساندن برای مردم انجام داده است، قلمرو اسلام را گسترش بخشید، غربت و زحمتکشی را بهجان خود خرید، با آنهمه باز هم میگوید اگر برابر از عمر محاسبه شود به همان راضی هستم.
مناسب است که امروز اصحاب مناصب و وظایف، زندگی خود را با زندگی عمر رضی الله عنه مقایسه کنند، چند روز و شب در کوچه گشتزنی کردند؟ از فقرا و مساکین، یتیمهایی که پدران خود را در راه جهاد و آزادی وطن نثار کردند، بیوه هایی که تازه عروسی کرده بودند وشوهرانشان برای برپایی نظام اسلامی فدا شدند و با آرزوهای شان با خاک یک سان شدند. پدرانیکه تنها امید و آرزوی زندگیشان همان فرزند نونهال و جوانش بود در راه حریت و آزادی وطن تکه تکه شد، تفقد کردند، و بر آنان دست ترحم و شفقت کشیدند؟
ادامه دارد