انسانِ ستیزهجو و پرخاشگر
انسان با اینکه مخلوق ضعیف خدای متعال است، در عین حال بسیار جرئت مند در برابر خدا و پرخاشگری می کند. این صفت انسان به عنوان یک اصل در قرآن کریم مطرح شده است. خدای متعال میفرماید:
حبیبی صالحی
انسان با اینکه مخلوق ضعیف خدای متعال است، در عین حال بسیار جرئت مند در برابر خدا و پرخاشگری می کند. این صفت انسان به عنوان یک اصل در قرآن کریم مطرح شده است. خدای متعال میفرماید:
ترجمه:« انسان (این مظهر قدرت و عالم صغیر) را از نطفهاى (ناچيز و ضعيف به نام منى) آفريده است، و او به ناگاه پرخاشگر و دشمن آشكارى مىگردد). [نحل: 4]
«نطفه» در اصل از «نطف» گرفته شده و به معنای آب كم يا آب صاف روان است. سپس به قطرات آبى كه از طريق” لقاح” سرچشمه پيدايش انسان مىشود، اطلاق شده است؛ یعنی قطره آب بىارزش که سبب آفرينش انسان میگردد.
«خصیم» از ماده «خصم» گرفته شده به معنای نزاع، درگیری، پرخاشگری و دشمنی و ستیزه. و خصیم صیغه مبالغه است به معنای شخصی که زیاد درگیر بحث شود و پرخاش کند و اصرار بر خصومت و جدال نماید. (راغب، مفردات)
قرآن کریم در آیه شریفه فوق از یک اصل قابل توجهی در مورد انسان سخن میگوید که آن اصل پرخاشگری، ستیزهگری، طغیان، دشمنانگی آدمی و انسان هاست. بهویژه پرخاشگری او با آفریدگارش. عین این مطلب در آیه شریفهی سوره یس نیز بیان شده است، آنجا که میفرماید: ترجمه: آيا انسان را نمیبینید (که با چشم عقل و ديده بينش ننگريسته است) و ما او را از نطفهی ناچيزى آفريدهايم و هم اينك او پرخاشگر آشكارا است؟!}. [سوره يس: ۷۷]
در هردو آیه شریفه نخست از اصل انسان سخن میگوید که از قطره آب ناچيز، مبدء نشو و نماى او شده است و چنین انسانی نیرومند وقوی از آن موجود ذره بينى پا به عرصه هستى گذاشته است! در واقع طبق فرموده دیگر آیات قرآن این انسان نیرومند، شش مرحله را یکی پس از دیگری طی نموده تا اینجا رسیده است: مرحله نطفه، سپس علقه، سپس مضغه، و پس از آن ظاهر شدن استخوانها، و پس از آن گوشت گرفتن استخوانها، و پس از آن دمیدن روح و ایجاد حس و حرکت.
این موجود ضعیف و ناتوان چنان نیرومند میگردد که پرخاشگر و ستیزهگر به وجود میآید و به مرحلهی میرسد که در برابر آفریدگار خود طغیان و سرکشی میکند و علم و دانش خود را در مقابل او تعالی برمىافرازد؛ خدایش را انکار میکند و رستاخيز و زندگى دوباره را نمیپذیرد؛ همه دادههای خدا و عجائب قدرت او را به باد مسخره میگیرد؛ چه تعبیر جالب و زیبایی است که خدا از این مخلوق دارد، تعبير «خصيم مبين؛ جدال كننده و پرخاشگر آشكار» بهبار میآید.
این وصف پرخاشگری از یک سو قوت آدمیان را در برابر دیگر مخلوقات خدا نشان میدهد که این انسان دارای عقل و فکر و شعور و اراده و استقلال و اختیار است که قدرت این همه جایگاه جدال و پرخاشگری را دارد و جز انسانها از دیگر مخلوقات این کار ساخته نیست. در واقع این قدرت نمایی خدا است که مخلوق بنا شده از یک قطره آب ناچیز و بی ارزش را، با چنین نیروی قوی پرخاشگری به بار آورده است.
از سوی دیگر، ضعف این موجود را نشان میدهد که او یک موجود مغرور، متکبر، خیره سر، بیخبر، ستیزهگر، پرخاشگر، جدال کننده و مخاصم است؛ دادهها و نعمتهای فراوان فراموش میکند و به پندار ناقص خود در برابر پندار کامل ومتعالی خدای خود سربلند میکند. آفرینش نخستین خود را فراموش کرده و از آفرینش واپسین نیز انکار میکند؛ از این جهت یکی از مصادیق پرخاشگری این موجود را در آیهی دیگری چنین بیان میدارد:
ترجمه: «و برای ما مثلی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی میتواند که این استخوانهای پوسیده را زنده کند!؟». (یس: 78(
نخستین پرخاشگران این امت در برابر خدا و انکار از آفرینش خود، در شکل امية بن خلف، عاص بن وائل و ابوجهل و دیگران توأم با عقدهی جاه وجلال و مال و منال، به خصومت و ستیزهای حق و حق تعالی برخاستند و بعدها این سلسلهی پرخاشگران ادامه پیدا کرد و بهصورت الحاد و زندقت و آتئیسم (خداناباوری) و در جامعترین معنای آن به شکل بیخدایی، بروز نمودند و از همان پندار ناقص در برابر پندار خدای شان به ستیزه برخاستند و آفرینش و وجود خدای متعال را انکار کردند.
اینهای که همیشه در ناز و نعمت بسر میبرند و هماره که از نطفه ناچیز به و جود آمده و مردان نامی روزگار میشوند و از نیستی، انسان دارای همه هستی میشوند، نیز همه پیشینهی خود را به طاق نسیان میگذارند و با خیره سری کامل و غرور وافر، خدا را پشت پا میزنند -معاذالله- و کارهایی انجام میدهند که گویی خدایی وجود ندارد و خود خدا اند. اینها مصداق دیگری از پرخاشگری و ستیزهای آدمهای این روزگار ماست.
قصد آسیب رسانیهای جسمانی و انسانی از ناحیه رفتار و کردار و گفتار آدمیان به یکدیگر، یا قصد نابود کردن جان و مال دیگران، نوع دیگری از پرخاشگری و ستیزه انسان است که در درون جامعهای بشری در فضای رفتار و گفتار و کردار انسان ها به وجود میآید.
قلدری های کلامی، فیزیکی و رایانهای و رسانهای در مواقع مختلف و موارد گونهگون در تمامی محیطهای زندگی و مسائل اجتماعی و سیاسی و نظامی و اقتصادی، نوع دیگری از پرخاشگری انسان در مقابل بنی نوع خود است.
رفتار ناهنجار مرد و زن در محیط خانواده و کار و… با توجه به انگیزه مردسالاری و زن سالاری یا مرد ستیزی و زن ستیزی و ببار آمدن زیان های مختلف در محیط زندگی، نوع دیگری از پرخاشگری آدمیان در میان خود و خانوادهای آنان است.
اینکه این پرخاشگری ذاتی است یا عرضی؟ گروهی از اندیشهوران و صاحب نظران علوم رفتاری به ذاتی بودن آن و گروهی دیگری به عرضی بودن این وصف انسانی باور دارند. اما آموزههای دینی و قرآنی که این وصف را قابل کنترول و پیشگیری میداند و انسان را به مهربانی و عدم پرخاش توصیه میکند، طرفدار عرضی بودن این صفت منفی است که به سبب عوامل و انگیزههای اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و… در انسان به وجود میآید و گاهی در فرایند زندگی آدمی چاق و گاهی لاغر میگردد؛ از این جهت میتوان پرخاش و ستیزهگری را به انواع و اقسام، تقسیم و بخش کرد.
آری، ای انسان مغرور و پرخاشگر! اگر به یاد ضعف و حقارت خود باشی، هرگز سرکشی و گردنکشی نخواهی کرد و اگر به اصل آفرینش خود از نطفه: یک قطره آب بی ارزش، توجه کنی، به جای فراموشی خدای عزوجل، ایمان و باورت به آن آفریدگار قوی میگردد و از این خصومتهای شدید و آشکار برخواهی گشت؛ زیرا ستیزه جویی و پرخاش انسان با خدایش، دور از انتظار آفرینش است و ریشه این همه پرخاشگری، عدم توجه عمیق به موارد قدرت الهی است. اندیشیدن و استدلال کردن و مناقشه در مسائل مختلف کار نیکی است، اما آنچه بد است انگیزههای مغرورانه و لجوجانه در برابر حق و حقیقت است که بر اساس مقایسهی قدرت و توان انسان با توان خداوند متعال به وجود میآید.
ای انسان ستیزهجو! اگر به یاد ناتوانی خود و زندگی واپسین باشی، از قدرت بیمایه خود در برابر دیگران و نابودی جان و مال آنها، سوء استفاده نخواهیکرد و از بیشتر بودن نیروی خود نسبت به دیگران، سعی در ارعاب مردم و جامعه و نابودی آنان نمیکردید!