ملت دیگر به فسادپیشهگان باور نخواهد کرد
ملت فقیر افغانستان در بیست سال گذشته، از دست سیاستمداران که تمام آرزو و آرمان شان، پرساختن جیبهای شان بودند، نهایت رنج دیدند و مشقتهای زیادی را متحمل شدند.
معاذ
ملت فقیر افغانستان در بیست سال گذشته، از دست سیاستمداران که تمام آرزو و آرمان شان، پرساختن جیبهای شان بودند، نهایت رنج دیدند و مشقتهای زیادی را متحمل شدند. در بیست سال دوره اشغال افغانستان توسط کشورهای غرب که در رأس شان امریکا قرار داشت، زمینهی فساد برای بسیاری افراد؛ بخصوص کسانی که در رده هایی بلند دولتی کار میکردند مهیا گردیده بود و به وفور در ادارات دولتی دارایی ملت مظلوم و فقیر افغانستان حیفومیل میگردید.
بعد از پایان دوران سیاه اشغال و حصول استقلال افغانستان توسط امارت اسلامی افغانستان؛ کسانی که دیگر زمینه را برای فساد خود مهیا نمیدیدند و از جانب دیگر آنان معاش قانونی را برای خود کافی نمیدانستند، به کشورهای دیگری که برای خود مناسب میدانستند، پناه بردند.
اظهر من الشمس است که آنان در مدت حاکمیت شان بر این ملت مظلوم هیچ رحمی در دل نداشتند و برای آینده این سرزمین هیچ برنامه و کار زیر بنایی را اجرا نمیکردند، به نحوی که هر کس تصور میکرد که اینان فقط وظیفه جمع کردن سرمایه شخصی دارند و بس. این افراد فراری امروزه از رسانههای اجتماعی صدا بلند میکنند و خواهان این اند که مردم این سرزمین که جدیداً طعم خوش زندگی را چشیده اند و حاکمیت مفسدین را از سر خود دور میبینند و از دست مشکلات گونهگونی که از طرف دولتمردان گذشته برسر شان آمده بود در امان اند؛ دوباره زمینه را برای روی کارآمدن دولت فاسدی که هرروز بیشتر از پیش در انواع فساد فرو میرفت، آماده سازند.
در راه پیشبرد برنامه خود نه تنها خود متولیان امور آغشته به فساد بلکه عده کثیری را دور خود جمع مینمودند تا بتوانند به هر نحوی ممکن از دارایی ملت بالا بکشند، در این مسیر، گاه خود شان عملاً از طریق خود به حیفومیل و گرفتن پروژهها نمیپرداختند، شرکایی بیرون از اداره خود داشتند که دست باز در گرفتن پروژه و حیفومیل کردن داراییهای ملی داشتند و با سهمیهدادن به مقامات، پروژهها را تصاحب میکردند.
خیالپرداز خواهد بود آن کس که پس از فروپاشی یک نظام فاسد، حتی تصور کند که ملتی با وجود تجربهکردن نحوه کارکرد دست اندرکاران آن نظام، یکبار دیگر به آنان فرصت حاکمیت بدهد و یا به دنبال حاکم کردن آنها بر سرنوشت خویش باشد.
اگر به صفحات اجتماعی اولیای امور دوره پیشین به خصوص به واکنشهایی که ملت بیدار این سرزمین به نظریههای این سیاستمداران نشان میدهند مراجعه شود، واضح میگردد که ملت مسلمان افغانستان چه خاطرات تلخ و تجربههای بدی از سردمداران نظام قبلی دارند.
با مراجعه به نظریات مردم این دیار به آسانی مشخص میگردد که ملت افغانستان هیچگاه دوباره حاضر نخواهند شد به آسانی آنهایی را که همه دار و ندار شان را به یغما بردند بالا شان اعتماد کنند.
آنانی که با حاکم شدن بر سرنوشت این ملت برای خود درآمدی بیحساب گردآوردند، زمانیکه از این خاک بیرون رفتند بعد از مدتی دل شان پشت همان پولهای مفت تنگ شده و دوباره آرزوی رسیدن به آنهمه شأن و شوکت گذشته خویش را بر سر میپرورانند و میخواهند دوباره با فریبدادن مردم، به آن برسند.
کسانیکه با توسل به فساد توانستند برای خود سرمایههای میلیونی جمع کنند، باید این را بپذیرند که ملت مسلمان افغانستان (از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشوند) و هیچ لزومی نخواهد بود که آزموده را بیازمایند. پس بهتر آن خواهد بود که اگر وجدان معذرت خواهی از پیشگاه ملت افغانستان را ندارند؛ حد اقل این ملت را به حال خودش بگذارند و دست از نفاقافگنی و پخش شایعه بردارند، تا بیش از این مورد نفرین ملت و مردم خویش قرار نگیرند و از این بیشتر بر زخمهای ملت نمک نپاشند.