اجتماعی

سخنی در حقوق مساوی زنان و مردان

(حق) و (تکلیف) دو مورد جدا از همدیگر است که باید در بحث تساوی حقوق زن و مرد در نظر گرفته شود.

مستعين
(حق) و (تکلیف) دو مورد جدا از همدیگر است که باید در بحث تساوی حقوق زن و مرد در نظر گرفته شود. واژه (حق) در این موضوع؛ به این معنی مراد میشود که باید دیگران به صاحب حق بپردازد، یا هنگامیکه صاحب حق تصرف مالکانه را درآن اعمال مینماید، کسی مانع تصرف او نشود.
اما در مقابل؛ کلمه ( تکلیف) که باید شخصی که از حقوق مستفید میشود در ازای استفاده از مزایای آن، باید تکالیفی را در مقابل دیگران ادا نماید.
پس میزان استفاده از حق در اجتماع انسانی وابسته و منوط به مقدار تکلیف و رنجی است که او در ازای آن متحمل شده است، به این اساس من فکر میکنم حق مساوی و تکلیف مساوی در بحث حقوق زنان هنوز کماحقه برای تعدادی از زنانی که در جنبش آزادی زنان شریک اند و یا مردانی که آنان را تشویق و ترغیب میکنند مطالعه نشده است.
مثلا حق کارکردن و مساوی بودن زنان و مردان در حق کار؛ انصافاً مفهومی که از کلمه (کار) مراد کرده میشود تکلیف محض است، نه کدام امتیاز اضافی که برای مردان داده شود و زنان ازآن محروم شده باشند، لازم است تا (کار/شغل کاری) در مبحث تکلیف مطرح شود، نه اینکه در ردیف حقوق شمرده شود، باید زنان به این تکلیف مردان حرمت بگذارند، باید خواهران هموطن ما قبل از همه، تاریخ جنبش زنان را مطالعه نمایند و حتی زنانی را که نا خواسته شریک نظام مردسالار شده اند و بعدها که جنبش آزادیخواهی به مردبیزاری تبدیل شد و مردانی که ازین نهاد به تجارت پرداختند و حتی زنان را همچون متاع و کالا در بازار تجارت خرید و فروش نمودند و امروز که امروز است در جامعه های لیبرالدموکراسی استفاده از زنان در بازار متاع و تجارت چنان به قوت و شدت جریان دارد که اگر از نزدیک مطالعه شود، هر زن و هر مرد این کشور به حقوقی که بیشتر از تکالیف برایش میرسد، شکرگزار خواهد بود.
در غیر آن اگر مقصد از اعتراض و نقد به هرنحوی وارد کردن ضعف نظام سیاسی باشد، منصفانه نمیدانم.
در این خصوص حتی میتوان گفت که هیچ مردی با همدیگر و هیچ زنی با مردی و بالعکس نه حق مساوی دارد و نه تکلیف مساوی زیرا؛ هر اجتماع انسانی و دولت قانونمحور برای اتباع خود تکلیف را به میزان توانمندی و موقعیت اجتماعی شخص وضع میکند و حقوق را که برایش قایل میشود اکثراً به میزان تکلیفهایی است که از فرد خواسته میشود و این تفاوت نه اینکه حق گفته نمیشود، بلکه بستگی به جنسیت ندارد.
تصور کنید پسری جوان همراه با مادرش در سفره صبحانه نشسته باهم صرف غذا میکند، مقداری از ماست، دو قرص نان گرم، دو گیلاس چای سبز و یک گیلاس آب جوش در سفره هموار شده است، مرد جوان ماست و یکنیم نان را بعد دو گیلاس چای سبز را صرف میکند، اما مادرش نیم نان را با یک گیلاس آب جوش.
در این مثال فرضی نصیبی که از سفره برای هر فرد رسیده تفاوت آشکار دارد، اما این تفاوت به هیچوجه بستگی بهجنسیت آنان ندارد زیرا مادر این مرد جوان به سن پیری رسیده و اشتهای کمتر از مرد جوان دارد یا نسبت مریضی از بعضی غذاها پرهیز است، بلی در صورتیکه مادرش به علت اینکه از جنس زن است حق ندارد یک قرص نان کامل را همسان با پسرش نوش کند، آنگاه حق به جانب معترض خواهد بود اما بحث حقوق مساوی و شرر اندازی، ماهی گرفتن و آب آلوده کردن است و بس.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *