وظیفه و منصب مسئولیت است، نه فخر و امتیاز
دقایقی بر این گفته عمر رضی الله عنه باید مکث نمود که می گوید: اگر از اهل عمر یک شخص محاسبه شود همین برای نسل عمر کفایت میکند، آیا ما هم عمرگونه از جایگزین کردن اقارب و خویشاوندانی خود در پستهای بزرگ اجتناب ورزدیم؟
قسمت پایانی
ظهور زُهیر
دقایقی بر این گفته عمر رضی الله عنه باید مکث نمود که می گوید: اگر از اهل عمر یک شخص محاسبه شود همین برای نسل عمر کفایت میکند، آیا ما هم عمرگونه از جایگزین کردن اقارب و خویشاوندانی خود در پستهای بزرگ اجتناب ورزدیم؟
اگر عمرگونه عمل کردیم بر آن شکر خالق را بجا بیاوریم و توفیق مزید از خالق بخواهیم و اگر عکس آن عمل کرده ایم از خداوند بخواهیم که از چنین عملبد ما بگذرد و توفیق اجتناب نصیب کند.
آنحضرت صلی الله علیه و سلم بخاطر بزرگ بودن مسئولیت وظیفه از طلب نمودن آن منع می نمود، خصوصاً کسانی که از نگاه وظیفه داری و اداره نمودن افراد ضعیف اند، نمیتوان از زیر بار مسئولیت سبک دوش شوند، ابوذر رضی الله عنه میفرماید: من از آن حضرت صلی الله علیه وسلم مطالبه کردم که در منصب مرا بگمارد، آنحضرت صلی الله علیه و سلم دستش را بر شانهام گذاشت و فرمود: ای ابوذر! من تو را ضعیف میبینم، برای تو چیزی را میپسندم که برای خود میپسندم . گفتم: یا رسول الله آیا مرا بر منصبی نمیگماری؟ با دست به شانه ام زد و گفت: ای ابوذر! تو ضعیفی و این امانت است، این در قیامت مایه شرمساری و پشیمانی است، مگر کسی که آن را چنان که هست بگیرد. و آنچه که برذمهی او است به جا آورد« (رواه مسلم. باب کراهة الإمامة بغیر ضرورة)
همانگونه که از حدیث فوق فهمیده میشود که منصب و وظیفه طلب کرده نشود، این نیز فهمیده میشود که باید امام، حاکم، وزیر، رئیس و… در تعیین افراد بر مناصب تنها تقوی و خداترسی را معیار قرار ندهند بلکه در پهلوی تقوی و خداترسی، صلاحیت شخص را نیز در نظر بگیرند که آیا وی می تواند که چنین بار سنگین مسئولیت را ادا کند یا خیر؛ زیرا ابوذر رضی الله عنه صحابی است، تقوی و خداترسی، دیانت و امانتداری وی معروف است اما چون آنحضرت صلی الله علیه وسلم ضعفی که در وی نسبت بهادای مسئولیت وظیفه دید از اعمال آن خود داری نمود و وی را بر منصب نگمارید.
اگر حاکم، والی و… بداند که شخصی را که وی به پست و منصب میگمارد اهل آن نیست، نمی تواند از عهدهٔ آن بیرون شود ولی بنا بر روابط شخصی، قومی و… به آن پست میگمارد و شخصی مخلص و متخصص بهتر از آن میسر میشود، آن وقت در حقیقت با الله«ج» ،رسول الله«ص» و امت خیانت کرده است، آن حضرت صلی الله علیه وسلم میفرماید:«هر شخصی که امر از امور مسلمان ها را عهدهدار می شود، شخصی را بر منصبی میگمارد در حالیکه می داند شخصی دیگر از آن بهتر میسر میشود، در حقیقت وی با الله و رسولش خیانت کرده است.»
شخصی که منصب و وظیفهرا طلب مینمود برای وی منصب داده نمیشد، چنانکه حضرت ابو موسی اشعری رضی اللہ عنه می فرماید که دو شخص از قبیله من نزد آنحضرت صلی الله علیه وسلم آمدند از وی منصب طلب کردند، ایشان خطاب به آنان فرمودند:
«یقینا ما بر این مناصب نمی گماریم شخصی را که طلب کند و یا حریص آن باشد».( صحیح البخاری، باب مایکره من الحرص علی الإمارة)
از نظر اسلام عزیز، بنابراین که منصب یک مسئولیت است نباید مناصب طلب کرده شود بلکه حاکم افراد متدین و اهل خبره را طبق صوابدید خود بگمارد، در تعیین افراد باید از این آیه تاسی بگیرد،ترجمه« بی تردید بهترین کسی را که می توانی اجیر کنی، کسی است که نیرومند امین باشد (و او چنین است)».قصص ۲۶
در این آیه به دو ویژگی موظف اشاره شده که اول متخصص و مسلکی بودن که “القوي” بههمان اشاره میکند، دوم مخلص و پرهیزگار بودن که “الأمین”بههمان اشاره میکند،
بناءً باید موظف در پهلوی اخلاص و خداترسی متخصص هم باشد، تا کار دولت و امور رعیت با گماشتن افراد غیرمسلکی فلج نشود..
حکومت اسلامی برای شناخت افراد مسلکی و متدین از اهل هر ولایت و ولسوالی کمیتهٔ تعیین کند و آن کمیته افراد متدین و دارای مسلک و اختصاص را برای حاکم معرفی کنند تا حکومت برای پیشبرد نظام و حکومت از آنان استفاده کند، ولی اگر چنین نشود افراد مغرض،استفادهجو، غیر مسلکی و نااهل بر مناصب مهم جایگزین میشوند، پایههای نظام را سست و حکومت را به قهقرا میکشانند، در نتیجه حکومت اسلامی را بدنام می سازند.
شایان ذکر است که حکومت هیچوقت انتظار این را نباید کشید که افراد مسلکی و انسان های مخلص و خداترس پشت دروازههای حکام بیایند، منصب و وظیفه طلب کنند، زیرا ترس و خشیت الهی و غرور علمی اجازه چنین چیز را برایشان نمیدهد، نیز همواره احادیث که بابت وعید طلب منصب آمده است در قبال چشمشان مجسممیشود از رفتن به دروازههای حکام بازشان میدارد، به ویژه این حدیث که آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند:«بهترین انسان، کسانی را می یابید که این چیز( منصب) را مکروه می پندارند از این که در آن بیافتد.» (صحیح البخاری، کتاب المناقب)
و حدیثی دیگری که آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند:«هر شخصی که بالای ده نفر امیر باشد، روز آخرت مسدود شده به دربار الهی آورده میشود، سوای عدل آن را چیزی نمیتواند رها کند یا این که جور و ظلم آن وی را تباه و هلاک میکند.»
مثالهای واضح از بزرگان دین داریم که آنان از ایفای وظیفه خود داری کردند مانند امام ابوحنیفه ،شافعی و… رحمهم الله.
اما اگر امانت را به اهلش بسپارد آنوقت مستحق بهشت خواهد بود. آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند:«ضمانت شش چیز را بدهید من ضمانت بهشت را برایتان میدهم. یکی از آنها این است که امانت را بهاهلش بسپارید.»
بناءً مسئولیت حکومت اسلامی است که پای اشخاص نیک و با تجربه را بهمناصب حکومت بکشد، و از آنها برای پیشبرد نظام اسلامی استفاده کند.
آن وقت خداوند متعال این انسان ها را کمک خواهد کرد. آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند:
«کسی که قضا را طلب کند و برای به دست آوردن آن کمک کرده شود، بهخودش واگزار کرده میشود، و کسی که طلب نکند و برای گرفتن آن کمک کرده نشود، خداوند فرشتهٔ را بهسوی وی میفرستد و وی را رهنمایی میکند».(ترمذی، کتاب الأحکام، ابوداود، کتاب الاقضیة)
با این همه اگر نظام حکومت طوری جریان داشته باشد که انسانهای دنیاپرست و استفادهجو، نااهل و غیر مسلکی بر مناصب مهم و حساس تکیه زده باشند، و حکومتهم برای جلب و جذب اشخاص مخلص و متخصص توجهی خاصی نداشته باشد، در چنین وقت اگر شخصی بر خود اعتماد دارد که میتواند که منصب را بهطور احسن کنترل کند و خدمتی خوبی برای اسلام و مسلمین انجام دهد، و منصب را برای رسیدن به مصلحت شخص و منفعت نه بلکه برای اصلاح جامعه و نصب میزان عدل میان مردم طلب کند جایز است، طلب نمودن حضرت یوسف علیه السلام از همین قبول بود،
آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند:«و کسی که طلب نکند و برای گرفتن آن کمک کرده نشود، خداوند فرشتهٔ را بهسوی وی میفرستد و وی را رهنمایی میکند.»
مفتی محمد تقی عثمانی حفظه الله میفرماید: اصل حکم همین است که درخواست وظیفه و منصب جایز نیست، اما گاهی اوقات حالتی پیش میآید که انسان بداهتا میداند که اگر من این سمت را نخواهم، در نتیجه چنین افرادی بر سر کار می آیند که به موجب آن حقوق مردم ضایع میشود و بیدینی گسترش مییابد، در چنین حالت مجبوری گنجایش طلب نمودن منصب وجود دارد، مشروط بر اینکه هدف اصلاح باشد، طلب جاه مقصد نباشد.(اسلام اور سیاسی نظریات/ ص: ۲۰۳)
و اگر چنین شخص منصب و وظیفه را طلب کند حاکم نیز می تواند ویرا به منصب بگمارد، چنانکه عثمان بن ابی العاص نزد رسول صلی الله علیه وسلم آمد و طلب نمود که ویرا پیشوای قومش بگمارد آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: “أنت إمامهم”« توپیشوای آنان هستید»
نیز اگر حاکم شخصی را برای پستی انتخاب کرد و آن برخود اعتماد داشت نباید اجتناب ورزد.
امام غزالی رحمه الله( ت: ۵۰۵ ه) در کتاب شهیر خود احیاء العلوم در این باره م، فرماید: حق در این مسئله این است که آنانی که از نگاه دین قوی اند نباید از به دوش گرفتن منصب اجتناب بورزند، و آنانی که ضعیف اند نباید در اطراف منصبهم دور بزنند تا هلاک نشوند،( سپس قوی را تعریف میکند میفرماید:) هدفم از قوی شخصی است که به دنیا رغبتی ندارد، حریص و طماع هوا خواهش نیست، از ملامت ملامتگران باکی ندارد، اینان کسانی اند که مردم از چشم آنان افتیده، نسبت به دنیا بیرغبت اند، بر نفسهای خویش مسلط اند و شیطان از آنان ناامید شده است، آنان را جز حق چیزی دیگری در حرکت نمیآورد، و جز حق به چیزی دیگری راحت و سکون حاصل نمیکنند، آنان اند اهل فضل و شرف در حاکمیت و خلافت.( احیاء العلوم/۳/۳۲۵)