کوهکن
الگوی بازی کودکان در سالهای اولیه کودکی، نشانه تغییر رشد آنان است. کودک خورد سال بیشتر به بازی انفرادی نیاز دارد که بعداً با بازی موازی دنبال میشود؛ یعنی دو کودک در کنار هم و نه با یکدیگر به بازی میپردازند. آنان ممکن است از یک وسیله نیز استفاده کنند، ولی مستقل از یکدیگر و بدون ارتباط زیاد با هم به کار و بازی بپردازند.
کودک در هر سنی، بازی ویژهای را میپسندد. مثلاً او در همان روزهای نخست تولد، به لگد زدن و حرکت دادن دستها علاقه دارد. او از این که باد در گلو اندازد و از حنجره و دهن صدا خارج کند و لبها را به حرکت بیاورد، لذت میبرد. کمی که بزرگ تر میشود، اطرافیان با او بازی میکنند و مثلاً صورت خود را با دستهای کودک میپوشانند و سپس آنها را بر میدارند و میگویند « تی» که این کار موجب شادمانی و لذت کودک میشود.
کودکان سه تا چهار ساله، بیشتر به بازی ارتباطی میپردازند. یعنی آنان با کودکان دیگر نیز بازی میکنند و میتوانند وسایل خود را، تا اندازهای معین، به دیگران بدهند و با آنان شریک شوند؛ ولی در عین حال، نمیتوانند علایق فردی خود را فدای دیگران کنند و به اصطلاح تابع آنان شوند. از چهار تا شش سالگی است که کودک بیشتر و بیشتر به بازی اشتراکی روی میآورد، یعنی در موقعیتهای گروهی که هدفی مشترک را دنبال میکنند، به بازی گروهی میپردازند. در جریان رشد سه نوع بازی مشاهده میشود که از نظر ساختار با یکدیگر تفاوت دارند و به ترتیب یکی پس از دیگری ظاهر میشوند:
الف- بازی های تمرینی
از بدو تولد تا 2 سالگی، بازی وسیله ای برای لذت بردن از حواس کودکان است؛ زیرا کودک لمس کردن، چشیدن، گوش کردن، حرکت اعضای بدن و احساس کیفیت مختلف اشیا را از راه به کارگیری حواس می شناسند و این امر سبب لذت بردن او میشود. کودک، با استفاده از حواس، از تقلید پا فراتر میگذارد، به تکرار میپردازد و حرکاتش از شکل ابتدایی آزمایش و خطا به مهارت میرسد. این حرکات تقلیدی مقدمهای میشوند تا کودک بتواند به کارهایی پیچیده تر دست بزند.
ب- بازی های نمادی (2 تا 5 سالگی)
در این مرحله از بازیای که از دو تا پنج سالگی ادامه مییابد، عناصری جدید وارد بازی کودکان میشوند. واقعیتها تغییر شکل مییابند. اشیایی که وجود ندارند به وسیله اشیای دیگر نمایش داده میشوند. از تخته های چوب و با قرار دادن چند بالشت در کنار هم خانه یا باغچه ای میسازند. کودک در این مرحله به تمرین تجربیات زندگی میپردازد و آنها را به شکلهای مختلف تجربه و آزمایش میکند.
ج- بازی های با قاعده (7 تا 11 سالگی)
در این مرحله، آثار بازی برای همه عمر باقی میماند و همزمان با رشد کودک و گذشت زمان، به صورتی کاملتر انجام میشود. قواعد بازیهای با قاعده معمولاً از بزرگان به کوچک ترها یا از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. در بازیهای با قاعده، رقابت وجود دارد و افزون بر آن، هر بازی قراردادهایی دارد که نمادی شده است و یا قرار دادهایی که امکان دارد همیشگی یا براساس توافق موقت خود بازی کنان باشد.
برخی از روان شناسان تنوع حرکات را مهم ترین عامل محیطی در رشد هوش میدانند. کودک هر اندازه بیشتر ببیند، بشنود، لمس کند و از حواس خود بهره بگیرد، در سالهای بعدی زندگی به دیدن، شنیدن، لمس کردن و استفاده از دیگر حواس خود علاقه بیشتری نشان خواهد داد. البته باید تواناییها و محدودیتهای فکری کودک را شناخت و کیفیت و کمیت محرکها را با آن تطبیق داد؛ یعنی محرکهای محیطی باید بجا و به اندازه باشند؛ وگرنه نه تنها اثر مثبتی ندارند، بلکه ممکن است سبب اغتشاش فکری و اختلال در یادگیری کودک شوند. کمبود محرکهای لازم برای رشد، به رشد ناکافی سلسله اعصاب مرکزی و به ویژه مغز منجر میشود؛ در نتیجه، شخص از نظر هوش که عملکرد مغز به خصوص قشر مغز است، رشد کافی نمیکند.
همانطور که وجود نور برای رشد و تکامل چشم لازم است و اگر انسان در خوردسالی از نور محروم باشد در آینده، حتی با وجود چشم سالم، فاقد حس بینایی است؛ کودک باید دنیای اطراف خود را بشناسد، مثلاً انسانها، حیوانات و اجسام را ببیند، اشیا را لمس کند، صداها را بشنود. کودک باید امکان تجربه رفتارهای گوناگون را داشته باشد. از این رو تأکید میشود که تنوع و تحرکات محیطی را برایش فراهم سازید و اسباب بازیهای مختلفی بخرید تا هر چه بیشتر به پرورش حواس او کمک کند. یعنی هر اندازه بیشتر ببیند، بشنود، لمس کند، گفت و گو کند در واقع به رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی و روانی او کمک میشود.