همشهریان: جَارُوب پدیده اشغال؛ کاری که مورد ستایش مردم قرارگرفت
همزمان باتجاوز وحشیانه امریکا به افغانستان دهها پدیدۀ نامیمون به کشورما سرازیرگردید. نهتنها که مردم ما ازطریق نظامیان ظالمشان موردضرب وشتم قرارگرفته به شهادت میرسیدند بلکه بمباران شبانه دهها وصدها خانه وکاشانه را منهدم ومسکونین آن به قتل رسانده میشدند. تلاشی خانه به خانه دراکثرنقاط کشورما به یک پروسه عادی تبدیل گردیده بود. ازجانب دیگر استعمال انواع سلاحهای زهری از جمله مادر بمبها امراض مختلفی را درمیان هموطنان ما شایع ساخت که اکثریت آنان ازسوءشکل وتخریش جلدی رنج میبرند. پدیده دیگری که ازین وحشیان درافغانستان بهجا ماند ترویج وتکثیر مواد مخدر درمیان جوانان و نوجوانان کشورما است که به صدها هزار معتاد را دربرمیگیرد. دراین مورد اینکه حکومت قبلی چرا به جای ترویج مواد مخدر، به قلع وقم این پدیده نامیمون نپرداخت. دهها وصدها تن ازمعتادین را به حال خود گذاشت وبیتفاوت ازکنارشان بگذشت، نظرهموطنان عزیزما را جویا شدیم که فشرده آن خدمت خوانندگان روزنامه تقدیم میگردد:
شفیق
همزمان باتجاوز وحشیانه امریکا به افغانستان دهها پدیدۀ نامیمون به کشورما سرازیرگردید. نهتنها که مردم ما ازطریق نظامیان ظالمشان موردضرب وشتم قرارگرفته به شهادت میرسیدند بلکه بمباران شبانه دهها وصدها خانه وکاشانه را منهدم ومسکونین آن به قتل رسانده میشدند. تلاشی خانه به خانه دراکثرنقاط کشورما به یک پروسه عادی تبدیل گردیده بود. ازجانب دیگر استعمال انواع سلاحهای زهری از جمله مادر بمبها امراض مختلفی را درمیان هموطنان ما شایع ساخت که اکثریت آنان ازسوءشکل وتخریش جلدی رنج میبرند. پدیده دیگری که ازین وحشیان درافغانستان بهجا ماند ترویج وتکثیر مواد مخدر درمیان جوانان و نوجوانان کشورما است که به صدها هزار معتاد را دربرمیگیرد. دراین مورد اینکه حکومت قبلی چرا به جای ترویج مواد مخدر، به قلع وقم این پدیده نامیمون نپرداخت. دهها وصدها تن ازمعتادین را به حال خود گذاشت وبیتفاوت ازکنارشان بگذشت، نظرهموطنان عزیزما را جویا شدیم که فشرده آن خدمت خوانندگان روزنامه تقدیم میگردد:
صبغت الله احساس درمورد نظریاتی داردکه باهم می خوانیم:
تجاوزیک کشورقدرتمند به کشور دیگری ازنگاه دلسوزی ویاهمکاری به آن کشور نمی باشد. آنان میخواهند تامردم کشور مورد نظررا به گونههای مختلف مصروف انواع مختلف بازیهای سرگرم کننده بسازند، تابتوانند به سهولت اهداف خود را برآورده سازند. چنانکه با آمدن قوای اشغالگر به افغانستان باقطار ساختن ببرهای کاغذی کنار هم وتجمعی ازگدیگک های پلاستیکی به مجلسین وترکیبی ازوزارت خانهها؛ به گوش هرکدام آنان تلقین شهزادگان گورگانی را نواختند. بنابراین از هر کدام این حاتم بیگ های جعلی دهها وصدها شخص دیگر سوءاستفاده کرده تشکیل آماسیدۀ دیگری در درون تشکیل رسمی دولت بهوجود آمد. به این اساس درطول بیست سال کاخ نشینی این قلدران میلیاردها دالر که ازطرف جامعه جهانی به نام کمک به مردم افغانستان سرازیرگردید میان این تشکیل آماسیدۀ خودساخته؛ مورد چور وچپاول قرارمیگرفت.
به این دلیل اکثر بستهای دولتی به کام این حسودان فرو رفت، اگر درادارههایی به خویش قوم نزدیک این شهزادگان؟! جایی پیدا نمیگردید به بهانه اصلاحات اداری بستهای اشخاص وافراد غریب اما مسلکی وکارفهم؛ به اعلان گذاشته میشد وبعد به دیاربی سرنوشتی
فرستاده میشدند؛ جای شان به همبستهگان شهزادگان؟! هدیه میگردید. در طول بیست سال مردم مظلوم افغانستان به چنین رنج وتکلیف دچار واکثراً ازبیکاری وفشار روزگار مجبوربه فرارازکشور میشدند و یا زندگی خود وخانواده را به قمار انداخته به دیار اعتیاد پناه میبردند.
ازجانب دیگر توزیع وترویج اعتیاد را به اندازه سریع وآسان ساخته بودند که حتا به گونه آزاد در روی بازار به طور آشکار مواد مخدر خرید وفروش میگردید. این زمینه را کی ؟ مساعد ساخته بود؟
درقدم نخست استعمار و ردیف دوم ببرهای کاغذی که به اشاره استعمار میرقصیدند. ازیک طرف خود، خون هموطنان خود را میچوشیدند و از جانب دیگر زمینه سرایت امراض مهلکی را برای هموطنان خود مساعد ساخته بودند که دیگر یادی از وطن وآزادی نکنند.
بنابراین آنان که خود ترویج گر اعتیاد برای مردم و غرق در عیاشی و بیننگی بودند، آیا میتوان گفت که احساس خدمت به مردم و کشور خود داشته باشند ودرغم واندوه هموطنانش اشک بریزند؟
آیا اشخاصی که دردام استعمار گیرآید دیگر توان خواستن آزادی ویاکاری خلاف میل بادارش را دارد؟ که هرگزنه.
شکرالله امید یکتن ازهموطنان ما دراین مورد چنین توضیحاتی ارائه می دارد:
با آمدن قوای اشغالگر امریکایی به افغانستان دراثر تبلیغات کشورهای غربی ذهنیتهای مردم را به گونه های مختلف تغییرمیدادند. شایعاتی را به راه میانداختند که کمکهای نقدی جامعه جهانی به اندازه به مردم افغانستان سرازیر خواهدشدکه هیچ فقیری درافغانستان باقی نخواهد ماند. به اندازۀ شغل برای مردم بیکار مهیا خواهد شدکه مانند کشورهای غربی میتوانید ساعتوار کارکنید و مزد ساعتوار دریافت خواهید کرد. اما بدبختانه درطول بیست سال اشغال مردم به چشم سرمشاهده کردند که اکثریت مردم ما شغل ویاکار اندکی که هم داشتند به مرور زمان آن را ازدست دادند. شغل ویالقمه نانی که داشتند آن را قلدران سرکار ویا خویشاوندان شان ازین مردم بیچاره گرفتند وجزبدبختی دیگر چیزی نصیب این مردم مظلوم نگردید.
درپهلوی آن مردم ما اکثراً مجبور به کشورهای همسایه دنبال کار میرفتند. آنان نهتنها در دیارغربت به مشکلات عدیدۀ دچارمیگردیدند، بلکه ازطریق صاحبان کار به خاطر تلاش بیشتر واجرای کار زیاد به استعمال مواد مخدر تشویق میشدند. تازمانی به این کار ادامه میدادند که قدرت توان فزیکی شان به تحلیل میرفت. بعد مجبور میشدندکه راه وطن خود را درپیش گرفته به گوشه انزوا به زندگی رقت بار اعتیاد ادامه دهند. این داستان صدها وهزاران مرتبه بالای هموطنان ما واقع گردیده که منجر به سیل خروشانی ازمعتادین درکشور به خصوص شهرکابل تبدیل شده بود. بنابرین علت به وجودآمدن کتله عظیم ازمعتادین درکشور بی تفاوتی وسهل انگاری رژیم منفور گذشته درافغانستان بوده است.
پل سوخته نامی آشنا؛ نامی که حداقل بیست سال است که سرزبانها میچرخد؛ جایی که به مرکزمعتادین درشهرکابل تبدیل شده بود. هرگاه پل سوخته از زبانی، حرفی بلند میگردید مردم بی محابا میگفتند مرکز پودریان!
به مرور زمان در اثر بیتفاوتی رژیم فاسد معتادین به اندازه زیاد گردید که بساط دریای کابل، زیرهرپل و پلچک کنارگلدانهای ترافیک وحتا پیاده روهای شهرکابل را به گونه وافر، میدان استعمال مواد مخدر به طور علنی ساخته بودند. همشهریان ازبیم چپاول معتادان، ازموبایل دست داشته شان درانظارعمومی استفاده کرده نمیتوانستند. دراکثرجاهها باشندگان شهرکابل مورد اذیت وآزار معتادین قرار میگرفتند. اما از اقتدار رژیم فاسد حتا درمقابل معتادین خبری نبود، غرق در عشرت و عیاشی خود؛ ملت چه که عزت وشجائت دولت مداری را به باد فنا داده بودند.
باپیروزی امارت اسلامی درکشور؛ کشت، ترافیک وتولید مواد مخدر توسط فرمان رهبر امارت اسلامی افغانستان منع قرارگرفت، در این فرمان اضافه شده است که باقاچاق وترویچ کننده گان آن مطابق قانون برخورد میگردد.
دیده میشود که دروقت اندک این فرمان تاثیر شگفت انگیز خود را درعمل پیاده کرده است.
از جانب دیگر در کمترین وقت ممکن بیشترین معتادین مواد مخدر از روی جادهها، پل وپلچکها، گلدانهای ترافیک، بستردریای کابل و پیاده رو های جادههای عمومی، جمعاوری و به مراکز صحی معتادین انتقال و مورد معالجه قرار گرفته اند. کاری که دربیست سال اشغال؛ بیست درصد آن را رژیم گذشته انجام داده نتوانست ویا انجام نداد.
آنانکه خود اراده نداشتند واستعمار هم از چنین اشخاص خود فروخته و خنثی بزرگترین استفاده را به نفع خود کمایی کرد.
این درحالیست که جامعه جهانی به خاطر محو کشت وترافیک مواد مخدر سالانه ملیونها دالر را به بانک افغانستان
میریخت تا از آن به نفع مردم و برچیدن گلیم مواد مخدر ازکشور استفاده نمایند. اما بدبختانه این پولها یا به جیب ها میریخت و یا برعکس در ترویج و کشت مواد مخدر بکار انداخته میشد. همین دلیل بودکه درطول چندین سال افغانستان به تنهایی ۹۰ درصد مواد مخدر تمام جهان را کشت ویا ترافیک میکرد.
حمدالله نعمانی یکتن ازهموطنان ما درمورد اینکه برای درمان معتاد چه راهکاری باید درنظرگرفت تا زودتر وبهتر معالجه شود و چه باید کرد تا ازافزایش معتادان درجامعه جلوگیری گردد،گفت:
اعتیاد به موادمخدر یــک بیمارى اجتماعی است که عوارض جسمى و روانى دارد. تا زمانى که بـه علل گرایش بیمار توجه نشود، درمان جسمى و روانى وی فقط براى مدتى نتیجه بخش خواهد بود و فـــرد مـــعتاد دوباره گرفتار مواد میگردد. اعتیاد یکى از مهمترین مشکلات اجتماعی، اقتصادى و صحي است که عوارض ناشى از آن تهدیدى جدى براى جامعه محسوب شده و موجب رکود اجتماعى در زمینههاى مختلف مىگـــــردد. اعتیاد بعنوان یک آسیب اجتماعی، هیچ گاه بطور کامل ریشهکن نخواهد شد، اما با تدبیر، اندیشه و تلاشى مخلصانه حداقل میتوان آنرا به کنترول درآورد. این مواد زهر آگين، قدرت اندیشه، نوآوری، پشتکار، کوشش و سازندگی را در انسانها بهویژه در نسل جوان جامعه، از بین میبرد و بنیان خانوادگی و اعتقاد دینی آنان را به نابودی میکشاند.
با تلاش فرهنگی، میتوان از گسترش روزافزون اعتیاد و قاچاق مواد مخدر در کشور جلوگیری کرد و از این رهگذر، سلامت فردی و اجتماعی را به کشور بازگردانيد. یکی از راه های پیش گیری از اعتیاد، ایجاد محیط سالم روانی است. این مهم نیز تنها در پرتو گسترش آموزههای اخلاقی، عقیدتی و صحي اسلام که تکیه گاه بزرگ معنوی است، انجام پذیر است. شایسته است، افراد در زندگی خود پایگاه مقدس معنوی را بشناسند و با لبریز ساختن قلوب از ایمان و اعتقاد به فضیلت، در برابر انحراف ها مصونیت پیدا کنند. فردی که اعتقاد داشته باشد همه کردارهای او کنترول و بازخواست میشود، بداند که آیین الهی هر آن چه را که به سلامت تن و روان او صدمه میزند، تحریم کرده و ضرر رساندن به بدن و وجود دیگران را گناه بزرگ و نابخشودنی میداند، به پدیده اعتیاد و قاچاق مواد مخدر روی نخواهد آورد.
امروز وظیفه تبلیغ درباره ضدارزشی بودن اعتیاد و مواد مخدر، به رسانه ها محدود نمیشود، بلکه این امر باید در همه سطوح اجتماعی اجرا شود. این تبلیغات باید ازمنبر مساجد، مدرسه و خانواده آغاز شود تا با معتاد و قاچاقچیان مواد مخدر و تبلیغاتی که انجام میدهند، مبارزه شود. نکته مهم در تبلیغ برضد پدیده اعتیاد و مبارزه با مواد مخدر این است که تبلیغات و مبارزه با آن به صورت کارشناسانه صورت پذیرد، یعنی هر کس، صرف به این که با مواد مخدر یا اعتیاد مخالفتی دارد، نباید عهده دار تبلیغات شود. اگر تبلیغات و مبارزه اندکی بدون ضوابط اجرا شود، نتیجه عکس به بار خواهد آورد. باید گفت ناپسند دانستن مواد مخدر در ذهن آحاد جامعه، تنها با آموزش وآگاهی دهی، شکل خواهد گرفت و تأثیر آن، به مراتب از عامل تهدید و قانون بیش تر است. از این رو، به نظر میرسد که این مسئله باید به صورت یک واحد درسی مدارس ومكاتب و دانشگاه ها آموزش داده شود. تبلیغات درست و آموزش کارآ در این ارتباط نیز به مرکزی نیاز دارد که بتواند تبلیغات را متناسب با شرایط هر منطقه جغرافیایی پیشببرد.
یکی از راهکارهای مؤثر در پیش گیری از اعتیاد، افزایش آگاهی خانوادهها است؛ زیرا یکی از علل اصلی اعتیاد و روی آوردن به مواد مخدر، گسستگی خانواده و نظارت نداشتن این نهاد بر افراد است. والدین باید بدانند که فرزندشان هر اندازه مطمئن و صالح باشد، باز به اقتضای سن خویش و کنجکاوی، ناشی از بی تجربه بودن، ممکن است به انحراف کشیده شود. این امر در پسران بیش تر صادق است؛ زیرا از آزادی اجتماعی و خانوادگی بیش تری برخوردارند. والدین باید بکوشند به طور منطقی، فرزندان خود را با آموزههای اصیل و راه گشای آیین اسلام آشنا سازند.
وظیفه دیگر خانواده، فراهم آوردن وسایل و زمینه های سرگرمی و فعالیت های سالم برای فرزندان است. سرگرمیهای مبتذل مانند ویدیو و ماهواره، فساد اخلاقی را افزایش داده، زمینه اعتیاد و گرایش به مواد مخدر را مهیا میکنند. تلاشهای زیربنایی برای بازگویی زیانهای اعتیاد، بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی و افزایش سطح آموزش همگانی، کشور را ازين بحران نجات خواهدداد.
بايدگفت كه اعتیاد، پایان کار یک انسان نیست؛ زیرا ترک آن امری امکان پذیر است و با کمی همت از چنگال آن میتوان رها شد. هر چند همت فرد، شرط لازم برای این کار است، ولی نباید فراموش کرد که اطرافیان نیز در این زمینه، وظیفه بسیار مهمی دارند. هنگامی که اطرافیان به کمک معتاد میآیند، انگیزه و توانایی وی برای ترک چند برابر خواهد شد.
برخورد خانواده، جامعه و مراکز صحي با معتاد در هنگام ترک، به عوامل ویژه ای بستگی دارد. توجه به ویژگیهای جسمی و روانی معتاد و حفظ اصول کلی معالجه و ترک اعتیاد، اهمیت بسیاری دارد. بر این اساس، نباید معتاد را تحقیر و توهین کرد، بلکه باید دست وی را گرفت و با راهنمایی های فردی و جمعی، وی را از غرقاب هلاکت نجات بخشید.