کاهش و افزایش کار پس از جمهوریت
قبل از ورود در بحث کار و سطح بیکاری یا ملامت و سلامت در این خصوص میخواهم خاظر نشان کنم که مقصود من در این نوشته از ( کار) مفهوم اقتصادی آن است نه آنچه از کلمۀ ( کار) در دانش فزیک و سایر علوم اجتماعی و طبیعی ازآن مراد کرده میشود.
مستعین
بخش دوم
قبل از ورود در بحث کار و سطح بیکاری یا ملامت و سلامت در این خصوص میخواهم خاظر نشان کنم که مقصود من در این نوشته از ( کار) مفهوم اقتصادی آن است نه آنچه از کلمۀ ( کار) در دانش فزیک و سایر علوم اجتماعی و طبیعی ازآن مراد کرده میشود.
پس تعریف مورد نظر خودم از کار در این نوشته عبارت معین و محدود نیز نخواهد بود بلکه منظور و مقصود من، فهم مروج و عام است، اگرچه تعریف واحد که مورد توافق همه دانشمندان و آگاهان بوده باشد در دسترس نیست، اختلاف نظر در این خصوص معمول است، حتی میتوان گفت که این اختلاف نظر در تعریف کار مانند همه تفاوت دیدگاهها که در تمام اصطلاحات علوم انسانی است دلایل مشابه دارد، علت اختلاف نظر در تعریف کار ریشه در نوع جهانبینی، جامعه و عصری که در آن دانشمند تعریف کننده زندگی باشد دور از تصور نیست، که در این مقاله مجال پرداختن به همه اختلاف نظر ها و پسندیدن یکی از میان چند تعریف نیست تا اختلاف نظرهای لیبرالها و مارکسیزم را بیان کنم. زیرا؛ مقصود من در این نوشته یک جزء از مفهوم کار که احتمالاً مورد اتفاق همه دانشمندان است خواهد بود یعنی ( کار در بدل مزد به هدف تولید درسازمانهای دولتی و خصوصی) نه چیزی دیگر.
اینکه قبول داشته باشیم در باور مروج مردم ما مقصد از کار و مشغولیت همان بهدست آوردن مزد و هدف استخدام کنندگان تولید و ارایه خدمت است. اگر از روی حقیقت در این مسئله تحقیق و بعد حکم شود که جنگ مسلحانه با سلاح که حتی نهاد یا سازمان استخدام کننده در تولید آن دسترسی ندارد جالب اینکه کوچکترین ابزار استفادۀ آن را نیز با گرفتن قرض یک کمک بهدست میآورد چگونه هدف کار که تولید و ارایه خدمت است بر آورده میشود؟ جزء بعدی؛ که هدف کارگر بهدستآوردن مزد و ارایه خدمت بود نیز میسر نیست زیرا جنگ کردن در مقابل مزد که برای نیروهای دولت گذشته در بدترین شرایط داده میشد تا حدیکه حق الخطر و حیرت آورتر اینکه حتی برای مجروحین امتیازی نقدی در قوانین رسمی وضع نشده بود اگر بگویم بیکار بودن نسبت به چنین مشغولیتی بیشتر مزیت دارد.
کار و تفاوت آن با شغل
کار در دانش فزیک، جامعه شناسی و اقتصاد مفهوم خاص خود را دارد، که به اهل تخصص واگذارش میکنم با آنهم برای روشنکردن مقصر بیکاری و سنجش درصد بیکاری میان سالهای قبلی و حاضر نیاز است اندکی در این خصوص توضیح داده شود.
هدف کار
هدف از کار برای کارآفرین تولید است و برای کارگر بهدستآوردن مزد که هردو به نحوی در جامعه اثر فوقالعاده دارد، چنانچه توسعه در هر کشوری وابسته به نیروی کار است، توسعه بدون کار بهدست نمیآید، حاصل کار یا هدف کار برای کارگر یا کار آفرین خواهمخواه تولید ثروت بوده باشد در غیر آن مشغولیت که مصرف دارد اما تولید ندارد در تعریف کار مشروع نمیآید و حتی در قانون بینالمللی کار نیز عبارتی پیدا نمیشود که کارهای از دست رفته که در سالهای قبل مردم عزیز ما ناچار بدان مشغول بودند تفسیر و توجیه نماید، کار نتیجۀ آن کار نه تنها مصرف ثروت بزرگ اقتصادی است بلکه بار دوشساختن یک جمع بزرگ جامعه به اثر معیوبیت عضو بدن یا کاملاً کاهش یافتن موجودیت کارگران به دلیل تلفات که از بین نخبه ترین نیروی کار بوده باشد و توانا ترین کار کنندگان از لحاظ فزیکی و صحت فرصتها و شرایط فرصتهای شغلی و زمینهسازی استخدام و فعالیت یکی از مکلفیتهای دولت میباشد که مرامنامهها و قانونهای مربوطه در این نکته سخنهای کم نهگفته اند اما بدون تردید که منصفانه نمیدانم و حتی واقعبینانه نخواهد بود که هر تقصیری در این خصوص را به دوش دولت و کارگذاران اصلی چرخ حکومت گذاشت، امنیت فزیکی، امنیت مالی و مصئونیت شغلی و مالی و دفاع در برابر تعارض، مانند؛ انکار سازمان استخدام کننده از حقوق کارگر یا کارمند یا شاغل و یا بهرهکشی نامناسب و غیر عادلانه و یا هرنوع آسیب و ضرر به سبب کار که قابل تصور بوده باشد.
اینکه بلند بودن سطح بیکاری نسبت به سالهای گذشته ریشه در تامین نبودن امنیت جانی و مالی مردم داشته باشد واضح است، تامین امنیت مکلفیت اساسی دولت است که به مراتب بهتر از سالهای دورۀ جمهوریت است، اگر از دست رفتن شغل کارمندان و پیشهوران این مسئله که فرصت های شغلی و توسعه لازم راکد باقی مانده است نیز ملامتی یک نواخت بدوش حکومت منصفانه نیست، دلیل نخست تغییرات در نظام سیاسی است، دلیل دوم مسدود شدن بازار مافیای و پولهای سیاه و بی محاسبه است ، بسیار است سرمایهداران که از وضعیت جنگ و موقف قدرت حکومت سود بردند و اکنون نه از بیم عضویت خویش در نظام قبلی که از بازخواست شدن و بازرسیشدن در قسمت دعوای حق الناس بیم حضور در کشور دارند، مقداری که سرمایه نقدی در محاصره حلقه مخصوص بود نیز با خودشان یکجا به سفر و چکر رفته است، دلیل دیگر تحت تاثیر قرار گرفتن ذهنیت جوانان و اشخاص توانا بود که رسانههای غربی در دلهای شان دلهره و اضطراب رسیدن به اروپا را بذر نموده بود، دلیل دیگر، اگر منظور از انتقاد ها و گزارش ها در خصوص بلند رفتن شمار بیکار در کشور همانا ظرفیت کاری، حرفه و تخصص کاری بوده باشد نیز منصفانه نیست زیرا نیروی حرفوی، داشتن هنرکاری، توانایهای کاری و تخصصهای کاری در جهان معاصر بنابر نیازهای بیشماری که بشر به آن دستوپنجه نرم میکند با موجودیت امنیت حتی اگر نسبی نیز بوده باشد بیکار نخواهد بود.
به نظر میرسد بزرگترین عامل بیکاری در کشور فقدان نیروی متخصص و کارامد است چنانچه که بتواند نیاز های انسان معاصر و مصرفهای که در زندگی روز مره به آن احتیاج دارد تولید نماید، فرصتهای شغلی توسط دولت به صورت پایهدار جز اینکه توسط ملت و اتباع متحد که امنیت شغلی و اجتماعی اش توسط دولت تامین شده باشد بهدست آمدنی خواهد بود اما نه به این فرصت که ما از دولت نوپای امروز تقاضا میکنیم، امروز حاصل کشت و ثروت که حاکمان قبلی برای ما به اثر کار تولید کرده بود برداشت میکنیم اگر در اداره های جمهوری و یا قبل ازآن کدام نهاد پایهدار و شغلزا ایجاد شده باشد هنوز هم نیروی کار بدان مشغول است اما نه چنان مشغول که توسعه روز افزون به آن مشاهده شود بلکه اکثر فابریکهها در سالهای قبل عمدا فلج شد یا فقط مامورین برای حفاظت آن ابقا شده بود.
مهمترین رکن که شغل پایه دار را تضمین میکند
تهداب فرصتهای شغلی پایهدار به هدف تولید در ادارۀ حکومت گذاشته شده است، رشوهستانی و باجگیری، تاراج دارائی عامه و بیت المال چنانچه روشن است به صفر تقرب کرده است.
ادامه دارد…