بیکاری باعث میشود که زندگی برای فرد بی ارزش شود
بیکاری مشکلی است که با خود پیامدهای ناخوشایندی را برای خانواده و فرد بیکار میآورد؛ مشکلاتی از قبیل فقر اقتصادی، مشکلات روحی و روانی، مشاجره، خلافکاری و عدم توجه به بنیانهای خانواده.
بیکاری مشکلی است که با خود پیامدهای ناخوشایندی را برای خانواده و فرد بیکار میآورد؛ مشکلاتی از قبیل فقر اقتصادی، مشکلات روحی و روانی، مشاجره، خلافکاری و عدم توجه به بنیانهای خانواده. اینها همه مشکلاتی است که فرد بیکار و خانواده او با آن مواجه می شوند. این مشکلات باعث میشود درون خانواده با ناهماهنگی و عدم ثبات روبهرو شود و پیوستگی و وابستگی را میان افراد خانواده کاهش دهد. از طرف دیگر ما در جامعه خود با زوال ارزشهای جامعه روبهرو هستیم، مشکلی که میتواند به راحتی بنیانهای اصیل یک جامعه را به انحراف بکشاند و از بین ببرد. خانوادهای که از درون از هم فروپاشد، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. بیکاری باعث میشود که زندگی برای فرد بی ارزش شود چراکه هیچ انگیزهای برای گذران زندگی را ندارد. افرادی که همه تلاش خود را میکنند که زندگی بهتری داشته باشند، وقتی با معضل بیکاری مواجه میشوند دیگر زندگی و آینده برایشان بیاهمیت میشود و خود را به دست سرنوشتی میسپارند که هیچچیز آن معلوم نیست. متأسفانه در حال حاضر کشور ما مشکلات فراوانی دارد که بیکاری به بسیاری از این مشکلات دامن میزند. فرض کنیم شخصی که سرپرست یک خانواده چهارنفره است، بیکار شود، او باید برای تهیه ضروریات روزانه زندگی، خود را به آب و آتش بزند، این به آب و آتش زدن ممکن است مشکلات زیادی را برای او ایجاد کند، مشکلاتی که فرد نمیتواند با آن سازش کند، اما چارهای نیست. همین کلمۀ چاره ای نیست میتواند باعث از بین رفتن وجدان فرد شود و او دست به دزدی، قاچاق و قتل بزند. بیکاری منشاء همه مشکلات یک جامعه است. جامعه زمانی میتواند پویا باشد و به رشد اقتصادی دست یابد و از مشکلات اجتماعی عاری شود که افراد در آن شغل داشته و مصروف وظیفه باشند و در کنار وظیفه، مصونیت کاری نیز داشته باشند؛ مصونیتی که همیشه ترس از دست دادن کارشان را نداشته باشند، این همان دردی است که ریشهکن کردنش جز با فرهنگسازی و همچنین ترمیم پایههای اقتصادی کشور امکانپذیر نخواهد بود. افغانستان کشوری است که با پشت سرگذاشتن چندین دهه جنگ و بدبختی همه زیر بناها و پایه های اقتصادی خود را از دست داده و نا امنی، بیکاری، مهاجرت به کشورهای خارجی و شکنجه شدن در مرزهای آن کشورها، فقر اقتصادی، اعتیاد، بحران تهاجم فرهنگی، مشکلات خانوادگی و… دامنگیری مردم این کشور گردید و پایه های اساسی نظام اجتماعی ما را فلج کرده است. ضعف و ناکارآمدی نظام های گذشته، بی کفایتی مسئولین، نبود عدالت اجتماعی، توزیع نا برابر قدرت، امکانات و ثروت، اختلافات و جنگهای قومی و گروهی، مداخله کشورهای خارجی در امور کشور و انقلاب ها از عوامل اصلی افزایش بحران بیکاری و فقر اقتصادی کشور بوده است کشوری که جوانانش برای پیدا کردن یک کار مناسب دست به هر کاری میزنند تا بتوانند ماهانه برای گذران زندگی خود و خانواده خود مبلغ ناچیزی را دریافت کنند.به منظور کاهش سطح بیکاری و فقر اقتصادی مردم افغانستان، رشد اقتصادی و ترقی کشور، حکومت باید سکتور دولتی و خصوصی را تقویت و راهکارهای تشویق سرمایه گذاران داخلی و خارجی جهت سرمایه گذاری در کشور را تنظیم نماید، تلاش ها برای آزاد سازی پول های مسدود شدۀ افغانستان را افزایش دهد، پروژه های انکشافی را راه اندازی نموده و فابریکات تولیدی را در کشور حمایت کند و همچنان در حصه تامین عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه و برابر قدرت، ثروت و امکانات معیشتی، بیشتر توجه نماید.