اجتماعی

کاربرد خواب مقناطیسی درکارجاسوسی 

نخستین کسی که توانست حالت خواب آرام (بی هوش و بی خبری) را ایجاد کند که حالت اساسی در خواب مقناطیسی به شمار می آید «مرکیس پیسگور» یکی از شاگردان «مسمر» بود. وی هنگامی که تلاش داشت یک شوک عصبی هیستریک عادی به یک جوان چوپان به نام «ویکتور» از راه خواباندن وی با تاثیرات مقناطیسی وارد کند دریافت که او به خواب آرامی فرو رفت و پس از مدتی طولاتی بیدار شد مسمر را نشناخت.

تهیه وترتیب کننده: پوهیالی جګرن عبدالمومن (آزاد) استاد دیپارتمنت علوم نظامی

نخستین کسی که توانست حالت خواب آرام (بی هوش و بی خبری) را ایجاد کند که حالت اساسی در خواب مقناطیسی به شمار می آید «مرکیس پیسگور» یکی از شاگردان «مسمر» بود. وی هنگامی که تلاش داشت یک شوک عصبی هیستریک عادی به یک جوان چوپان به نام «ویکتور» از راه خواباندن وی با تاثیرات مقناطیسی وارد کند دریافت که او به خواب آرامی فرو رفت و پس از مدتی طولاتی بیدار شد مسمر را نشناخت. البته از دست دادن حافظه یکی از حالت های رایج بی هوشی یا بی خبری عمیق است، حالتی که لازم است به فردی که خوابانده می شود القاح شود، ولی حالت های بی هوشی و بی خبری پیامد طبیعی اغمای عمیق است.

چنانچه حالت بی هوشی و بی خبری به اندازه کافی نباشد فردی که می خواهد کسی را خواب بدهد به سوژه خود چنین القاح کند که هرچه رخ داده است را به فراموشی بسپارد. معمولاً فردی که خوابانده شده چنین دستور هایی را به راحتی اطاعت می کند. بنابراین وقتی بیدار می شود لحظه ای را که به خواب رفته بوده تا آخرین لحظه ای را که در حالت بی هوشی و بی خبری بوده به یاد نمی آورد. او آن لحظه را به هم می چسپاند و زمان میانی آنها را بخاطر نمی آورد.

برای فرو بردن فرد به خواب مقناطیسی یک روش سنتی هم هست: این کار از راه افعال انعکاسی شرطی انجام می شود، یعنی افعالی که در آدمی و از زمان کودکی اش، در رابطه با خواب وی وجود داشته است. روش مذکور بدین ترتیب است که فرد در بستر به پشت دراز می کشد، بالشت نرم و کوتاهی زیر سرش می گذارد و اتاق را گرم و کمی تاریک می کنند، در این روش لازم است تمام مسائل نگران کننده ای که فرد قبل از شروع خواب مقناطیسی احساس می کرده، برطرف شود. این کار را ضمن صحبت با وی و آرام کردنش انجام می دهد. سپس فرد روی چیزی تمرکز می کند، بدین ترتیب که چشمان خود را به یک قلم یا یک شیشه جوهر خیره می کند و کسی که می خواهد او را به خواب مقناطیسی فرو ببرد، شروع به تلقین به وی می کند که «بخواب»! ووقتی چشمان فرو بسته شد، خواب مقناطیسی با تلقین برای عمیق تر کردن خواب ادامه می یابد و به فرد القاح می شود که سنگینی جسمت را حس می کنی، دست و پایت سنگین است، تنفست آرام شده و …، درست مثال همان حالت که انسان به خواب طبیعی فرد می رود.

تلقین نیز به سه روش انجام می شود:

الف) تلقین مستقیم در زمان خواب کردن فرد.

ب) تلقین غیر مستقیم در زمان خواب کردن فرد.

ج) تلقین پس از به خواب رفتن فرد.

پدیده های روان شناختی این نوع خواب عبارت اند از: افزایش قابلیت تلقین، انس گرفتن با فردی که سوژه را به خواب برده، از دست دادن حافظه ، هم زمان با خواب عمیق تر و نیز توان ارتباط بر قرار کردن با عقل باطنی فرد خواب شده  .

البته در این باره که چه درصدی از اشخاص، قابلیت رفتن به خواب مقناطیسی را دارند، نظر های مختلف است.

«هلگارد» و همکارانش در پوهنتون استانفورد، پارامتری را برای تلقین خواب مقناطیسی تهیه کرده اند، بدین ترتیب که معیار های خاصی برای ارزیابی پاسخ افراد به خواب رفته به برخی موضوعات را تهیه کرده اند، مثل : « امکان ندارد دستت را جدا کنی «  یا: ( امکان ندارد که نامت را بگویی). هلگارد و همکارانش به این نتیجه رسیدند که ده تا پانزده در صد افراد، قابلیت خوبی برای فرو رفتن به خواب مقناطیسی دارند و به همین نسبت نیز افرادی هستند که در برابر تمام خواب های مقناطیسی مقاوم بوده اند. بقیه نیز حالتی بین این دو را دارند و تعدادی از افراد نیز به راحتی به خواب مقناطیسی می روند.

اما پروفیسور «باربر» از دانشگاه کالیفرنیا می گوید: « هر فردی قابلیت رفتن به خواب مقناطیسی را دارد و افرادی که در برابر خواب مقناطیسی مقاومت می کنند، در واقع نه در برابر خواب مقناطیسی، بلکه در برابر روش های سنتی آن مقاوم اند. برخی افراد نیز زمزمه های آرام و تکراری را رد میکنند مثل این جمله که ( احساس می کنی که به خواب خواهی رفت) و « چشم هایت بسته خواهد شد» و… .

هلگارد معتقد است، اگر کسی برای اینکه فردی را به خواب مقناطیسی ببرد، از روش هایی استفاده کند که در آنها سوژه مخاطب قرار نگیرد، و حالت سلطه جوی بر سوژه، شرط نباشد، صد در صد موفق خواهد بود. پروفیسور «باربر» آزمایشی را در رابطه با خواب مقناطیسی انجام داد و طی آن 27 نفر را خواب داد، او همه آنها را در معرض یک شوک برقی درد آور در ناحیه دندان قرار داد، ولی هیچ‌یک از آنها احساس درد نکردند.

در اوایل جنگ دوم جهانی، در زمان معالجه تعدادی از بیماری های شدید عصبی که ناشی از استرس های جنگ بود، بعضی دارو هایی که برای رهایی بیمار از انفعال های ذهنی تجویز می شد، ارزش خود را نشان دادند. اعصاب افراد آسیب دیده از جنگ پس از مصرف این دارو ها تا حدود زیادی ترمیم شد. پیش از آن «ویلیام براون « اظهار عقیده کرده بود که تخلیه انفعالی فرد در اکثر اوقات به صورتی کار آمد تر از تلقین های خواب مقناطیسی می تواند « نوروستانیا» جنگ را در بیماران علاج کند، زیرا عمل تلقین در خواب مقناطیسی فقط عارضه ها را بر طرف می کند، در حالی که اگر فرد از انفعال های درونی رها شود، زمینه عارضه ها از بین رفته و او می تواند ارتباط عادی خودرا با محیط از سر گیرد. این نظر درحالی است که تلقین درمانی در خواب مقناطیسی، در تخلیه انفعال فرد و رهایی او از عقده ها و تمایلات سرکوب شده اش نقشی مهم ایفا می کند.

در سال 1944 برای از بین بردن انفعال بیماران، از ماده « اتر» بجای « باربیتوریت « استفاده شد. این کار بهبود مستقیمی را در رفتار بیماران به وجود آورد.

این پژوهش که در رابطه با کنترول رفتار فرد انجام گرفت، به آزمایش تاثیر موادی مانند هیروئین ، موروفین ، متادون ، کوکایین و اسید سرگیک روی بیماران منجر شد.

کارشناسان سیاه در پی یافتن ماده مخدره بودند که با دادن آن به فرد، وی را به اعتراف و حقیقت گویی وادار کنند. معمولاً مواد مخدر به همراه خواب مقناطیسی و نیز کار برد خشونت به صورت توام روی زندانی اعمال می شود. به این ترتیب فرد نمی تواند هیچ رازی را برای مدت طولانی محفوظ نگهدارد.

برخی افراد در آرزوی آنند که با استفاده از خواب مقناطیسی دیگران را به اجرای دستور های خود مجبور کنند. سیاه در نخستین روز های جنگ سرد، این آرزو را جدی گرفته بود و در پی تحقق اهداف خود به کمک خواب مقناطیسی بود جمعی از مجرب ترین کارشناسان امنیتی معتقد ند که خواب مقناطیسی باعث فاش شدن راز های بزرگ در دنیای جاسوسی می شود.

سیاه در باره خواب مقناطیسی، کارهای مشترکی با یکی از سازمان های اطلاعاتی خارج از امریکاانجام داده است. این سازمان به بهانه « آزادی کسب اطلاعات» تلاش کرد اقدام های مربوط به آزمایش خواب مقناطیسی و استفاده از دارو های خاصی را با همکاری سرویس اطلاعاتی بیگانه ادامه دهد، ولی حاضر نشد در این کار به شکل مستند عمل کند. توجیه سیا در پرهیز از این کارآن بود که افشای چنین اسنادی ممکن است ولو به رفتن روش های منابع آن منجر شود و قانون هم افشای چنین اسنادی را منع نکرده است .

دفتر ضد جاسوسی در واشنگتن از ایستگاه سیا در مکزیکو خواسته بود، سریعاً یک کاندیدای مناسب پیدا کند تا خواب مقناطیسی روی او آزمایش شود.

برای این کار یک منبع یا جاسوس دو جانبه انتخاب شد که آشکارا برای سرویس شوروی کارمی کرد.  سپس یک کارشناس ضد جاسوسی از دفتر واشنگتن و یک متخصص خواب مقناطیسی از کالیفرنیا به مکزیکو سفر کردند تا سوژه را به خواب مقناطیسی فرو برند.

مسولان پروژه «مکولترا» که جیتنگر نیز در بین آنها بود، مامور به کارگیری روش خواب مقناطیسی برای کسب تجارب عملیات جاسوسی شدند. برای مثال یک منبع یا جاسوس مهم اما دو جانبه که در بیرون از کشورش کار میکرد، به رئیس خود در سازمان اطلاعاتی گفته بود که از باز گشت دو باره به کشورش هراس دارد و ممکن است نتواند در برابر باز جویی خشنی که از سوی حکومت کشورش انجام می گیرد، مقاومت کند. دولت حاکم بر کشور وی معمولاً وقتی ماموران اطلاعاتی از خارج باز می گشتند از آنان باز جویی میکرد. ماموران سیا در واشنگتن با روش خواب مقناطیسی و دادن چند نوع دارو به وی خواستند به این جاسوس دو جانبه نوع ایمنی ببخشند که در برابر پرسش های خشنی که حین باز جویی مطرح می شود مقاومت کند.

 

امریکایی ها در رابطه با طرح و پروژه مربوط به امور ضد جاسوسی، سه هدف را دنبال میکردند:

1-            ایجاد خوا ب مقناطیسی در کمترین زمان روی افرادی که اطلاعی از این روش نداشتند.

2-            ایجاد حالتی ازمحو حافظه احتمالی.

3-            انجام یک تلقین مستلزم طاقت و به وجود آوردن یک جنبه از خواب مقناطیسی است، به صورتی که عملاًمفید باشد و تاثیرات آن پس از حالت خواب مقناطیسی نیز باقی بماند.

سیا اجازه نداد که اسناد مربوط به آزمایش های این حوزه به دو هدف اخیر قابل دسترس باشد. از این رو، در پروژه «کاندیدای منچوری» دو موضوع مذکور بسیار بی سرو صدا پیگیری شد.

در آزمایش که روی یک سرباز امریکایی با حضور افسران عالی رتبه ارتش انجام شد وی را به خواب بردند. آن افسر امریکایی که درجه سرهنگی داشت در فاصله ده قدمی سرباز ایستاد و کارشناسان به سربازیکه به خواب مقناطیسی رفته بود تلقین کردند که تو یک دقیقه ای دیگر جشمانت را با زمی کنی و در مقابل خود یک سرباز جاپانی می بینی که یک شمشیر سامورایی را در دست دارد بنابرین اگر او را به قتل نرسانی او تورا خواهد کشت. پس تو باید او را با دست هایت خفه کنی. سرباز چشم گشود و به آرامی حرکت کرد و ناگهان با جهش سریع آن افسر امریکایی را به زمین انداخت و در حالیکه دست هایش را به گلویی او می فشرد و سر وی را نیز بر زمین می کوبید. و طوریکه در این کار جدیت به خرچ میداد که سه مرد به زحمت توانستند او را بگیرند. و از آن افسر دور کنند. و سرباز آرام نمی شد تا آنکه کارشناس خواب مقناطیسی وی را به خواب عمیق برد. آن افسر گفت حمله این سرباز به من نمایشی نبود، و امکان داشت اگر دیگران برای نجاتم اقدام نمی کردند مرا به قتل میرساند. یا آسیب های جدی بر من وارد می کرد. این ماجرا نشان میدهند که یک فرد اگر مهارتی در ایجاد خواب مقناطیسی داشته باشد میتواند بر کسی که بر خواب می برد به راحتی تاثیر گذاشته و او را به انجام کارهای خطر ناک وادار کند.

نتیجه گیری:

روانشناسان به نظر یافتن راه هایی برای مطیع سازی عقل های انسان به صورت هولناک ترهم هستند و قصد دارند روشی بیابند که با آن رفتار های انسانی را در قالب میکانیکی، آن هم بدون عواطف و احساسات در آورند. تجربه ایکه شرح آن می آید نشان میدهد، کار برد برخی خواب های مقناطیسی در اهداف اطلاعاتی به ماجرا های غم انگیز منجر می شود. برخی کارشناسان می گویند روش خواب مقناطیسی پیشرفت های شگرفی را در زمینه جاسوسی رقم خواهد زد و برخی افراد تحت تاثیر خواب مقناطیسی دچار حالت هایی از شبهه یا رسوایی با شانتاژمی شوند. یکی از آزمایش های مربوط به خواب مقناطیسی به «کاندیدای منچوری» یا « آدمکش برنامه ریزی شده» شهرت یافته است .

ظرفیت استفاده از خواب مقناطیسی در امور اطلاعاتی و جاسوسی بریا دست یابی به چنین نتایج دهشتناک و اندوهباری چه میزان است ؟ آیا یک کارشناس خواب مقناطیسی می تواند از شخصیت فردی که عامل سرویس اطلاعاتی است و به خواب مقناطیسی فرو رفته را کاملاً دگرگون کند؟.

چه اندازه امکان دارد که یک عنصر اطلاعاتی به ماموریتی اعزام شود که بعداً هیچ چیزرا در باره آن به یاد نخواهد آورد؟ آیا امکان دارد که بتوان با خواب مقناطیسی به یک کاندیدای منچوری القاح کرد که یک قتل برنامه ریزی شده را در هر جا انجام دهد و بعد از آنکه ماموریتش تمام و او از خواب بیدار شد، هرگز به یاد نیاورد که چه کرده است؟

شاید چنین موردی (کاندیدای منچوری) دقیقاً به ما می گوید که عده ای روان شناسان یا افرادی که روان شناسی میدانند، در حال استفاده های دهشتناک و شاید بسیار بی رحمانه از انسان ها هستند. چون آنان را وادار می کنند، اکنون که طناب دار را بالا بکشند یا گردن افرادی را با شمشیر بزنند. بدون شک اکنون عرصه وسیعی از روانشناسانی به صحنه کار برد های هولناک این دانش بدل شده است.

ماخذ:

نام کتاب: روان شناسی جاسوسی

نویسنده:دکترعمرهارون الخلیفه

مترجم: علی شمس

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *