نویسنده: احسان الفقیه
ترجمه: احمدالله مهاجر
در حالی که اهل فلسطین با صهیونیستها مقاومت دارند و با هرگونه مشکلات؛ مانند: قتل، گرسنگی و تبعید روبرو هستند؛ آیهای وجود دارد که عمق وجدان آنان را روحیه و انگیزه و نشاط میبخشد، باریتعالی میفرماید: ترجمه: آيا [شما مؤمنان] پنداشته ايد كه به بهشت مىرويد حال آنكه هنوز حوادث ناگوار و زبانزدى كه بر پيشينيان شما آمد بر شما نيامده است؟! چنان زيانهاى مالى و جانى به آنان رسيد و به هول و تكان افتادند تا آنجا كه پيامبر و مؤمنان همراهش [با آن همه صبر و استقامت] مىگفتند: «يارى خدا كى مىرسد؟»
آگاه باشيد كه يارى خدا نزديك است. [البقرة: 214] این آیه در ذهن ما منابعی از تفکر را فراهم میکند و راههای هدایت را در این تاریکی به سوی واقعیت وعدهشده، با همکاری مستمر و طولانی ارتباط میدهد. این پرسش که به صورت «متى نصر الله؟» ارایه شده، برای بازماندگان از جهاد مجاز نیست که آن را مطرح نمایند. قرآن کریم، صحنهای که شامل آزمایش مؤمنان با مشکلات و آزمایشات گوناگون و تزلزل است را بیان میدارد؛ آنها پس از رسیدن تمامی آنها، از زمان کمک و یاری خدا سؤال کردند؛ اما این پرسش بهخاطر تردید نه، بلکه جهت تاخیر کمک وعدهشده است. اما بازماندگان تماشاچی و یا بهعبارت دیگر بازماندگان خوشگذران و تنبل نباید چنین پرسشی را مطرح کنند؛ چون حوزهٔ کار آن، مربوط ایشان نمیشود و همچنین، آنها نباید در امور مجاهدین تصمیمگیری کنند و تعیین کنند که چه باید و چه نباید انجام شود. آنانی که بهبلاها و مشکلات برخوردهاند و لرزیدهاند و بالآخره میپرسند که «کی نصرت خدا میآید؟!» این حق آنهاست و این مسئله طبیعی است که در فطرت انسانها وجود دارد؛ اما با این حال، آنها به وعده خدا ایمان دارند. بیایید در آستانهای که افرادی، عمر خود را در خدمت کتاب خدا گذرانده اند و به ما هدیه داده اند، در این معنای عالی از زلزله غوطهور شویم؛ امام محمد متولی الشعراوی (رحمهالله) در یکی از خواطر خود میفرمایند: «{وزُلزِلوا}»… کلمه «زلزلوا» اصل آن زلزله است که دارای دو قسمت «زل، زل» میباشد؛ «زل» به معنای سقوط از مکان خود یا افتادن از مکان خود است، و قسمت دوم نیز همان معنی را دارد. این واژه به ما معنای تکراری از افتادن را میدهد؛ سقوط و افتادن اول و همچنین دوم؛ افتادن دوم امتدادی از سقوط اول نیست؛ بلکه در جهت مخالف اتفاق میافتد. اگر در یک جهت میبود، ترتیبی میآمد. سقوط دوم بهجهت مخالف اول رخ میدهد؛ چنانکه زبانزد است: از سمت راست سقوط کرده، و سپس از سمت چپ، دیگری رخ میدهد. پس، این یک «زل؛ سقوط» تکراری نیست، بلکه «زلات» متنوع و گوناگونی هستند. به همین دلیل، نصرت تنها برای آن دسته از افرادیست که با صبر به امتحانات میپردازند، در این مسیر، زلزلهها تکرار میشوند و باید با آن، صبر، استقامت و امید به نصرت خدا باشد؛ تا زمانی که خداوند حکیم و متعال اجازه نصرت را بدهد. نگاه به عامل زمان در مفهوم نصرت و توانمندی بخشیدن، باید از منظر شرعی باشد. نزدیکی نصرت، بهمعنی آنیبودن آن نیست. ممکن است نصرت و تمکین به مدت سالها به تأخیر بیافتد، همانند رؤیای یوسف علیهالسلام که در دوران کودکی دیده شد و تا سالها بعد به واقعیت پیوست. در زمان هجرت از مکه به مدینه، پیامبر اسلام (صلىاللهعليهوسلم) به سراقه بنمالک خبر داد که سواریهای کسری را خواهد داشت. پس از مرگ پیامبر(ص)، در زمان خلافت عمر (رضیاللهعنه) سراقه آنها را بهدست آورد.
در روز جنگ خندق، در شرایط گرما و سرما و ترس، پیامبر(ص) به اصحابش خبر داد که کلیدهای کسری و قیصر به دست ایشان خواهد آمد که بعد از سالها، پس از وفات وی، در زمان فتوحات مسلمانان این کار بهوقوع پیوست. کمک الهی ممکن تأخیری داشته باشد، اما قوانین الهی تغییر نمیکنند و حتماً همکاری بهسراغ میآید.
نصرت خدا نزدیک است. این نصرت در دانش الهی، واقعی است، گرچه با تأخیری باشد، در زندگی مؤمنان قطعی خواهد شد. نصرت خدا عنقریب خواهد آمد؛ چون در علم باریتعالی، ضبط است و هر آنچه که در آنجا موجود باشد، حتماً در زندگی مسلمانان بهوقوع میپیوندد، گرچه زمان مدیدی بر آن بگذرد. تفسیر روحالبیان در اینجا میفرماید: «الله متعال، ایشان را پاسخ داد که؛ نصرت قریب است که بیاید؛ بهخاطری که آنها نصرت عاجل را طلب نموده بودند؛ انگار باریتعالی میفرماید که، من حتماً دوستان خود را یاری می رسانم و نصرت من برای ایشان نزدیک است؛ چون هر زمان آمدنی، نزدیک میباشد. یکی از مفاهیم نصرت، یقین داشتن بهنتیجهی نهایی نیکو زیباست. پیامبران و پیروان آنان بایستی عاقبتی نیکو داشته باشند و این چیزی است که هرقل، پادشاه روم، درک کرده بود؛ زمانی که نجاشی از ابوسفیان بنحرب،که در آن زمان مشرک بود- در مورد رسولالله (صلیاللهعلیهوسلم) پرسید، و ابوسفیان به او گفت که جنگ به صورت متقابل و بین دو طرف انجام میشود، اینجا هرقل گفت،همانطور که بخاری روایت نموده-: یعنی: و همینطور پیامبران آزمایش میشوند و نتیجهی نهایی نیکو برای آنها خواهد بود. خداوند تعالی تنها وعده پیروزی داده است، نه اینکه درخواستکنندگان پیروزی، آن را حتماً ببینند، بلکه پیروزی در علم ازلی خداوند نوشته شده است؛ اما لزوماً به این معنا نیست که مؤمن آن را در زندگی خود ببیند. ممکن نسلهای بعدی که از این پیروزی بهرهمند میشوند، آن را ببینند. در داستان غلام اخدود (پسری که عبدالله بنتامر نام داشت و موحد بود که پس از آگاهی پادشاهی،که دعوای الوهیت نموده بود- بر توحیدش، او را در ملأ عام به شهادت رساند که بهمحض شهادت وی تمامی مردم بهدین آسمانی گرویدند.) درس عبرتی وجود دارد، او شهید شد پیش از اینکه پیروزی را با چشمان خود ببیند، اما کشته شدن او پیشگام آن پیروزی بود، پس از مرگ، مردم ایمان آوردند؛ این پیروزی آشکاری بود که او در زندگیاش برای تحقق آن تلاش ورزیده بود و پس از مرگش محقق شد.پیروزی قطعاً برای گروه مؤمنان زمانی که شرایط آن را برآورده سازند و از صبر و استقامت برخوردار شوند خواهد آمد، چنانکه صاحب تفسیر «فی ظلالالقرآن» گفته است: «پیروزی برای کسانی که شایسته آن هستند، ذخیره شده و تنها کسانی که تا پایان کار ثابت قدم باقی میمانند و در برابر سختیها و مشکلات استوار میایستند، شایسته آن خواهند بود.» مقاومت حماس، ممکن است پیروزی بزرگی به دست آورده باشد که ما از آن غافل هستیم، این، آغاز پیروزی است. اولین بار است که مقاومت پس از سالهای تأسیس خود، برای اعلام عمومی بسیج و ورود به جنگ جامع، در برابر دشمن صهیونیستی، برای آزادسازی سرزمین و جلوگیری از یهودیسازی اقصی، رو میآورد؛ پس هرچه نتایجی را در پی داشته باشد حتی اگر در این دور مقاومت، پیروزی را از دست دهند باکی ندارد؛ چون آنها راه را آغاز کرده اند و دیگر ادامه مسیر مانند گذشته نخواهد بود، بلکه هرچه بیشتر بر ضرر صهیونیستان تمام خواهد شد. این پیام به صادقانی است که پیروزی خدا را دیرکرد میبینند، تا ناامیدی به آنها راه نیابد و همچنین پیامی است به کسانی که دلسرد کننده و خردهگیر هستند و بر مردم مبارز و مجاهد که بر بشارتهای الهی اعتماد دارند و منتظر متحققشدن آن اند، تمسخر میورزند. بدون تردید، خداوند به کار خود غالب است، اما بیشتر مردم نمیدانند.