اخبارگزارش

کودکان درشهر باکارهای شاقه مواجه اند

انیس: احمد جاوید، کفاشِ ۱۴ ساله‌‌ی‌است که از ۷ سال بدینسو در روی جاده‌های شهر کابل کفاشی می‌کند. وی که ۱۴ سال عمر دارد، ۷ سال داشته که در جاده‌های شهرکابل بابت حمایت خانواده‌ای خود شروع به کفاشی نموده و تا اکنون قلم و کتابچه را برای خوانش درس بدست نگرفته‌ است.

جاوید و این کفاشِ تازه جوان که دوران کودکی‌ خود را به جای درس و تعلیم در روی جاده‌های شهر کابل بخاطر پیدا کردن لقمه نان و کمک  خانواده خود همانند سایر کودکانِ که در روی  جاده‌ها که اسپند دود می‌کنند از استعداد خارق‌ العاده برخوردار هستند. این کفاشِ تشنه‌ی علم، بابت جبر زمان و تنگ دستی کفاشی را نسبت به قلم و کاغذ ترجیع داده و اکنون که ۱۴ سال عمر دارد هنوزهم به آینده درخشان و به مصروفیت غیر از کفاشی( قلم و کاغذ و کتاب) فکر می‌کند.

احمد جاوید کودکِ، داستان دردناک از زندگی دارد وی که تنها ۷ سال عمر داشته‌ بار سنگین خانواده را همرا با یک برادر دیگرش بر دوش می‌ کشند. وی می‌گوید مریضی‌ای که پدر‌اش با آن دست و پنجه نرم می‌کرد باعث شد که تا جاده‌های شهر کابل را نسبت به قلم و کاغذ، بخاطر حمایت خانواده خود انتخاب نماییم: «۷ ساله بودم که پدرم به مریضی دُچار شد البته که پدرم سه سال در بستر مریضی بود و چون کسی را نداشتیم من و برادرم تصمیم گرفتیم که باید کار کنیم و خانواده خود را همیاری مالی نماییم».

او می‌گوید که پدرم به مریضی زخم معده دچار شده بود اما در جریان سه سال به تمام شفاخانه‌های دولتی برای تداوی مراجعه نموده‌ام، اما جدا از اینکه پول هنگفت در شفاخانه‌ها مصرف نموده کسی قادر به تشخیص مریضی‌ای پدرم در کشور نشده بود.

این کفاشِ کوچک، می‌گوید که بعداز سه سال تصمیم گرفتیم با پول قرض پدرام را به کشور پاکستان بخاطر تداوی‌اش بفرستیم وی می‌گوید: «درمدت سه سالِ که پدرم مریض بود اکثرِ شفاخانه‌های کشور را بخاطر تداوی مریضی‌ای پدرم تجربه نمودیم و اما کسی قادر به تشخیص تکلیف پدرم نشد؛ بلاخره پدرم را به پاکستان جهت تدوای و تشخیص مرض فرستادیم وی می‌گوید شفاخانه‌های پاکستان نیز از تشخیص مرض پدرم عاجز مانده‌اند».

احمدجاوید می‌گوید با یک عالم نا اُمیدی پدرم دوباره به کشور برگشت و تنها اُمیدی که از داکتران خارج‌از کشور داشتیم نیز نا اُمید شدیم. وی اما می‌گوید زمانی که پدرم دوباره به کشور برگشت بازهم به تلاش‌های خود جهت تداوی پدرم ادامه دادیم:

«بعداز برگشت پدرم از پاکستان بعداز مدتی دوباره بخاطر صحت یابی پدرم در کشورِ خود به سراغ داکتران بهترادامه دادیم بالاخره به شفاخانه‌ی که در شهرکابل وجود دارد مراجعه نمودیم داکترِ این شفاخانه پدرم را معاینه کرد و نتایج آنرا به شفاخانه‌ی هندوستان که داکتران با آن در ارتباط بود ارسال نمود که بعداً نتیجه معلوم شد و داکتر بعداز چند روز به پدرم گفت که زخمِ معده دارید.»

وی می‌گوید این داکتر نسخه‌ی برای بهبودی و‌ صحت یابی پدرم نوشت و پدرم مدت دو سال با نسخه‌‌ی همین داکتر دوا استفاده کرد و بعداز دو سال پدرم صحت یاب شد و به کار و بار خود که آنهم کفاشی است آغاز نمود.

احمد جاوید می‌گوید در جریان مریضی پدر‌اش روز‌های را با اعضای خانواده خود گرسنه سپری نموده می‌گوید در آن زمان در بیست وچهار ساعت یک وقت و بعضی روزها دو وقت در خانه نان صرف می‌کردیم. وی که اکنون پدرش در صحت‌کامل به سر می‌برد با یک عالم نا اُمیدی می‌گوید:  «اکنون نمی‌توانم با این سن بزرگ در صنف اول مکتب خود را شامل بسازم.»

احمد جاوید می‌گوید دوست دارم که درس بخوانم و‌ همانند سایر افراد جامعه در آینده به واسطه‌ی دانش خود مصدر خدمت برای کشور و مردم خود شوم و اما بابت اینکه هیچ‌گاه مکتب‌ نرفت‌ام رسیدن به رویای خود را غیر ممکن می‌دانم.

وی با یک عالم نا اُمیدی گفت: «ام‌شب پدرم را می‌گویم که اگر امکان داشته باشد مکتب بروم چون ما هنوز بابت تداوی پدرم قرضدار استیم که باید پول وام را بپردازیم».

کفاشِ کوچک می‌گوید روزانه بالاتر از ۵۰۰ افغانی و کم‌تر از آن کار می‌کنیم  پولِ که اکثرِ جوانان تحصیل کرده توان دریافت آنرا ندارند.

این تنها احمد جاوید نیست که چنین داستان دردناک را با این سن کم تجربه نموده‌است بلکه جاده های شهرکابل مملو از کودکانِ است که بابت مشکلات اقتصادی در روی جاده‌ های شهرکابل کار‌های شاقه می‌نمایند و تا برای خانواده خود بتوانند چند قرص نان بُبرند. کودکانِ که یک عالم استعداد دارند و اما بابت جبر زمان استعداد شان و دوران کودکی شان در روی جاده‌های شهر کابل ضایع می‌شود.

ببرک قیومی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *