۶ جدی؛ از آغاز اشغال تا اعادهی استقلال!
چهارشنبه ۶ جدی ۱۴۰۲ هش، مصادف با چهلچهارمین سالروز اشغال کشور عزیز ما افغانستان توسط قشون سرخ شوروی میباشد.
نویسنده: مفتی شفیق احمد تیموری
چهارشنبه ۶ جدی ۱۴۰۲ هش، مصادف با چهلچهارمین سالروز اشغال کشور عزیز ما افغانستان توسط قشون سرخ شوروی میباشد.
چهلوچهار سال پیش در چنین روزی، بتعداد ۸۸ هزار تن از نیروهای اشغالگر قشون سرخ شوروی که جهت ورود به افغانستان قبلا در نزدیکی مرزها جابجا شده بودند، از زمین و هوا وارد این سرزمین شدند که بعدها این تعداد نیروها تا به ۱۱۵ هزار نفر افزایش یافت.
غول جهانخوار آن زمان یعنی قشون سرخ شوروی، بدین وسیله، بر خلاف تمام قوانین و ارزشهای ملی و دینی، حاکمیت مطلقه کشور را در دست گرفته و روز سیاه را در تاریخ چندهزار سالهی وطن عزیز ما رقم زد.
حضور مغرورانه و نامشروع ابرقدرت متجاوز شوروی در افغانستان، بیشتر از قبل، خشم مردم آزاده و غیور افغان را برانگیخته و باعث بروز اعتراضات و مخالفتهای دستجمعی بیشتر مردم کشور ما شد و سپس بطور تدریجی فعالیتها و تحرکات گروپهای جهادی که قبلا نیز علیه حکومت کمونیستی مبارزه میکردند، غرض مبارزه علیه اشغال و حکومت نیمهجان کمونیستی، افزایش یافت و بیرق جهاد در هر گوشهی از این کشور با نعرههای اللهاکبر به اهتزاز درآمد.
لشکر متجاوز شوروی که جزء زور و قلدری، به منطق دیگری آشنا نبودند و بیشتر از هرچیز به قدرت نظامی شان متکی و باورمند بودند، حرکتهای جهادی مردم افغانستان را به شدیدترین وجه، سرکوب نموده و از هیچ نوع جنایت و وحشتِ دریغ نکردند. آنها با استفاده از قوای زرهی زمینی و بمبافگنها غولپیکر هوایی، بدون تفکیک نظامیان از غیر نظامیان، قرا و قصبات افغانستان را بشکل وحشیانهی تحت حملات توپخانهیی و بمباردمان قرار دادند که در نتیجهی حضور نامشروع نهسالهی شان، بیش از دو میلیون افغان شهید، شش میلیون مهاجر و نیم میلیون افغان دیگر معلول و معیوب شدند.
در طی نه سال، در حدود 620 هزار از نیروهای اتحاد شوروی به نوبت در افغانستان با مجاهدین جنگیدند و سر انجام شورویها پس از نه سال جنگ و متحمل شدن ۱۴۷۵۱ کشته، ۴۷۰۰۰ هزار زخمی و پنجاه ملیارد دالر خسارات مالی، بتاریخ 26 دلو 1367 هش، شکست مفتضحانهی شان در افغانستان را پذیرفته و نیروهای شان را از افغانستان کشیدند.
پس از شکست شوروی در افغانستان، رژیم دستنشانده شان با استفاده از تاکتیکهای صلح و جنگ، مدت سه سال راه شان را ادامه داد تا اینکه حکومت کمونیستی نیز سقوط نمود و بطور کامل از هم فروپاشید و مجاهدین وارد کابل شدند.
از آنجایی که دشمنان اسلام هیچگاه خیرخواه مسلمانان نبوده و از حربههای گوناگون علیه ایشان استفاده میکردند، در این فرصت نیز بیکار ننشسته و با استفاده از تعدد احزاب، تعدد رهبران و مسایل قومی، سمتی و نژادی به نفاق و تفرقهافگنی در بین مجاهدین پرداخته و بهترین بهره را بردند. مجاهدین را در راستای تقسیم قدرت به جان هم انداختند و چنان جنگ خانمانسوز در کشور شعلهور شد که نه تنها اهداف و آرمانهای دو میلیون شهید که همانا اقامه نظام اسلامی میباشد، برآورده نشد بلکه خانه خانه مردم این کشور از شعلههای سوزان آن متضرر شدند و قربانی گردیدند.
پس از آن مجاهدین ا.ا.ا با رهبری و سیادت مدبرانه ملامحمدعمر مجاهد رحمهالله، فعالیتهای جهادی شان را بهدف قایمنمودن نظام اسلامی و سرکوب نمودن گروههای شر و فساد و تفنگسالاران از ولایت قندهار آغاز نمودند که توانستند در مدت کوتاهی بیشترین جغرافیای افغانستان را در کنترول گرفته و هموطنان عزیز مان را از شر مفسدین و ظالمین نجات دهند.
در این برهه از زمان، آنهایی که تجارت بر خون و عزت مردم و تخریب خانه و کاشانه شان جزء عادات و کارهای روزمره شان گردیده بود، بیکار ننشستند و دست کمک و یاری را به سوی جهان غرب دراز نمودند و تحت عنوان اینکه نیاز است تا یک صفحه جدید در تاریخ افغانستان گشوده شود، در شبانگاه ۱۵ میزان ۱۳۸۰هش، دوشادوش نیروهای متجاوز امریکا و ناتو و با حمایت هوایی طیارات بمبافگن B52 و F35 شان، وارد افغانستان شده و ندای آبادی، آزادی، توسعه و حاکمیت ملی را سر دادند.
ناتو به رهبری امریکا پس از اشغال افغانستان و ایجاد یک حکومت سمبولیک در سطح کشور، نه تنها به وعدهها و نویدهای شان عمل نکردند، بلکه پس از مدت کوتاهی با موج از گروههای خودجوش جهادی در سراسر کشور مواجه شدند که ایشان نیز همان تجربه محکوم به شکست شوروی که استفاده از منطق زور و تفنگ بود، را تکرار نمودند و تا حد توان مردم مظلوم و بیدفاع این وطن را تحت نامهای مختلف سرکوب نمودند که در نتیجهی این حملات بیرحمانهی شان در حدود صد هزار افغان شهید شده و میلیونها نفر مهاجر و هزارها نفر هم معیوب و معلول شدند.
پس از گذشت ۱۹ سال و ۱۰ ماه و ۲۴ روز از اشغال افغانستان، ناتو و امریکا طبق اقرار خود شان، با متحمل شدن ۷۵۱۳ کشته، ۳۷۷۷۳ زخمی و ۲.۲۶ تریلیون دالر خسارات مالی، مجبور شدند تا در نیمههای شب ۹ سنبله ۱۴۰۰ هش، بطور مفتضحانه کشور را ترک و فرار نمودند.
کشور ما پس از آزادی از اشغال امریکا، دوباره نفس راحت کشید و فضای دلانگیز آن از دود و غبار طیارات اشغالگران امریکا پاک گردید و دوباره حاکمیت سیاسی و نظامی کشور به دستان خود افغانها افتاد.
للهالحمد امروز ما در حالت قرار داریم که کشور ما افغانستان در تمام امور اعم از سیاسی، نظامی، مالی و اقتصادی مستقل بوده و بدون هیچ نوع حمایت و همکاری نظامی، سیاسی، مالی و لوژستیکی شرق و غرب به سر پایش ایستاده است و هر روز نسبت به قبل پایههایش مستحکمتر میگردد.
با مرور اجمالی بر تاریخ ۴۴ سال گذشته و فراز و نشیبهای گوناگون سیاسی کشور، نکات مهم و اساسی ذیل بدست میآید که زیبندهی توجه و درخور عمل است:
– هر تجاوز نظامی در کشور، از خود پیشزمینههای داشته که هموارکننده و مساعدکننده زمینه برای یورش و هجوم نیروهای اجانب در کشور بوده است. رشد و تقابل عقاید و باورهای متضاد کمونیستی، امپریالیسم و سوسیالیزم با اسلام در عرصه سیاست و حکومت، ورود موج از افکار غربی و تقلید کورکورانه از آن، فعالیت دستهای پنهان استخباراتی در عرصه سیاست، اجتماع، فرهنگ و نزاع و کشمکشها بر سر قدرت و رهبری در پنج دهه اخیر، از جمله موارد بوده است که آغازگر و زمینهساز اشغال یک ابرقدرت بوده است و باید هر حکومت در اوج حاکمیت و اقتدار خویش متوجه این موارد خطیر و دردسرساز باشد. علامه اقبال چه زیبا میفرماید:
میشناسی چیست تهذیب فرنگ؟
در جهان او دو صد فردوس رنگ
جلوههایش خانمانها سوخته
شاخ و برگ و آشیانها سوخته
ظاهرش تابنده و گیرنده ایست
دل ضعیف است و نگه را بنده ایست
چشم بیند دل بلغزد اندرون
پیش این بت خانه افتد سرنگون
کس نداند، شرق را تقدیر چیست؟
دل به ظاهر بسته را تدبیر چیست؟
– تعدد احزاب، رهبران، قیادتها و بیرقها هیچگاه بخیر امت اسلامی نبوده و نابودکننده هر نوع تلاش، قربانی، ایثار و فداکاری ملت بوده است. این پدیدهی شوم در تضاد با مفهوم آیه «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» میباشد. در چهلوچهار سال گذشتهی کشور عزیز ما افغانستان، احزاب و حرکتهای مختلف، با رهبریهای مختلف باعث شدند تا آرزوها و آرمانهای میلیونها شهید افغان به خاک یکسان شود و ضرب صفر گردد. این تجربهی تلخ نباید دوباره تکرار شود و از ملت افغان قربانی گرفته و بر اهداف مقدس شان سایه بیندازد.
– هیچگاه قوتهای خارجی و ابرقدرتهای دنیا، دوای درد ما نبودند و کلید حل مشکلات ما نزد شان نبوده است. حضور شان تحت هر عنوان که در کشور صورت گرفته، غالبا تجاوزگرایانه بوده و به روی منافع و اولویتهای خاص خود شان بوده است. هر حکومت که در مسایل مالی، سیاسی و نظامی متکی بر کمکها و حضور اغیار باشد، محکوم بشکست است و در این کشور دوام نمیآورد.
فیض کاشانی چه زیبا سروده است:
ای دل بیا که تا بخدا التجا کنیم
کوین درد خویش را ز در او روا کنیم
امید بگسلیم ز بیگانگان تمام
زین پس دگر معامله با آشنا کنیم
سر در نهیم در ره او هرچه باد باد
تن در دهیم و هر چه رسد مر جفا کنیم