
قرآن آمده تا رهبر باشد ؛ نه در اوراق دفتر
بسیاری از مسلمانان با قرآن دوستی خاصی دارند، آن را می خوانند، به آن ارج می نهند و چنین باور دارند که ارزش قرآن به همین اندازه است تا آن را روی چشمان گرفته ببوسند، بخوانند و بس. در حالیکه هدف از نزول قرآن کریم در خواندن آن خلاصه نمیگردد و بلکه قرآن قانون ماست، پیامی از جانب الله است، که می تواند زندگیِ پر از نشیبوفراز بشریتِ خسته از دنیا را سر و سامان بدهد و با موجودیت آن، نیازی به قانونهای دست ساز بشری نداریم؛ اما آنچه امروزه از کتاب و کلام الهی، برای ما باقی مانده است خواندن آن، بوسیدن آن، و زیاد که باشد ترجمه و تفسیر آن است و بس.
بسیاری از مسلمانان با قرآن دوستی خاصی دارند، آن را می خوانند، به آن ارج می نهند و چنین باور دارند که ارزش قرآن به همین اندازه است تا آن را روی چشمان گرفته ببوسند، بخوانند و بس.
در حالیکه هدف از نزول قرآن کریم در خواندن آن خلاصه نمیگردد و بلکه قرآن قانون ماست، پیامی از جانب الله است، که می تواند زندگیِ پر از نشیبوفراز بشریتِ خسته از دنیا را سر و سامان بدهد و با موجودیت آن، نیازی به قانونهای دست ساز بشری نداریم؛ اما آنچه امروزه از کتاب و کلام الهی، برای ما باقی مانده است خواندن آن، بوسیدن آن، و زیاد که باشد ترجمه و تفسیر آن است و بس.
خداوند متعال قرآن را به عنوان هدایت و برای رهبری تمامی بشریت نازل کرده است؛ و از برنامه های موجود در آن، آوردن نظام امن و عدالت، چرخش نظام اقتصادی متوازن، علم و صنعت، آبادی زمین و رسیدن بشر به سعادت هر دو دنیاست. خداوند متعال در هر برههای از زمان و در هر نقطهای از مکان، پیغمبرانی را همراه با کتابی و شریعتی فرستاده است تا پیام خدایی را برای آنها بخوانند و بهعنوان قانون زندگی به آنها تعلیم بدهند و در زندگی فردی و اجتماعی آنان پیاده کنند.
در سلسلهٔ مبعوث نمودن پیغمبران و فرستادن پیامهای آسمانی به بشر، خداوند متعال قرآن کریم را بهعنوان آخرین پیام خویش و قانون کامل و غیر قابل تغییر برای تمامی ملتها و امتها فرستاد؛ که میتواند رهبری بشریت را در تمام ادوار زمانی و مکانی بهدست بگیرد و ضامن رفاه، امنیت، عدالت و سربلندی برای آنان باشد.
اگر چنانچه انسانها قوانین آن را به صورت کامل در زندگی خود به اجرا بگذارند، نتایج مثبت و ملموس آن را صددرصد مشاهده خواهند کرد و قدم بر پلههای سعادت خواهند گذاشت.
ولی نمیخواهند و نمیگذارند!
آری، دشمنان دین ما نمیگذارند تا ما به قانون اساسی خویش عمل کنیم و آن را برنامه و قانون خویش قرار دهیم
زمانیکه ما قانون آسمانی وخدایی در قالب قرآن و حدیث داریم، هیچ نیازی به قانون دستساز بشری در قالب اشتراکیت، که شرقیان کمونیست آن را ساخته اند و قانون ساختهشدهٔ غربیانِ اروپایی و آمریکایی در قالب جمهوریت، نداریم.
ما در تاریخ خود نمونههای زندهای از سیادت شریعتِ اسلام بر جامعهٔ بشری داریم که همسان آن را کسی در تاریخ انسانیت نمیتواند پیدا کند و خلافت خلفای راشدین و بعد از آنها خلافت حضرت عمربن عبدالعزیز – رحمه الله – نمونههای کاملی از نفاذ احکام شرعی در قالب حکومت بهعنوان یک قانون الهی اند؛ که سرزمینهای اسلامی را مملو از رافت اسلامی، امنیت عمومی و عدالتی گسترده نمودند و آنچنان از میان جامعهٔ اسلامی فقر و تنگدستی را زدودند که نظیر آن را کسی قبل و بعد از آن ندیده است.
بعد از خلفای راشدین، زمانیکه خلافت اسلامی به ملوکیت تبدیل شد و از حکومت ها بهعنوان کالای شخصی استفاده میشد، شخصیت برجسته عمربن عبدالعزیز – رحمهالله – با اختیار کردن زندگیای ساده در نهایت زهد و پارسایی و نافذ کردن احکام شرعی، چنان امنیت، رفاه و عدالتی ایجاد کردند که در روایتی، یحیی بن سعید میگوید: جناب عمر بن عبدالعزیز (رحمهالله ) بنده را برای جمعآوری صدقات و زکاتهای آفریقا فرستادند؛ زمانیکه اموال را جمعآوری کردم، فقیرانِ آنان را طلب کردم تا اموال زکات را در میان شان تقسیم کنم؛ اما فقیری وجود نداشت تا به آنها بدهم و کسی یافت نشد تا این اموال را از من تحویل بگیرد. عمر بن عبدالعزیز ( رحمه الله ) با حکومت قرآنی و عدالت اسلامی، همهٔ مردم را غنی و ثروتمند ساخته بود، که حتی کسی پیدا نمیشد تا مستحق زکات باشد.
آری، ایشان حاکمیت اسلامی را ابتداء بر زندگی خود آغاز کردند و یک زندگی فقیرانه ای را شروع کردند؛ اما رعیت و ملت خود را چنان غنی و ثروتمند ساختند که فقیری زیر حاکمیت آن یافت نمی شد.
ما مسلمانان بهترین، عالی ترین و منظم ترین قانون اساسیِ زندگی در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی را در اختیار داریم که خداوند متعال آن را بهعنوان قانون اساسی برای ما فرستاده است؛ اما، دریغا!
آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم
یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم