اخبارافغانستان

مشکلات مهاجرین کارگر افغان در کشورهای همسایه افزایش یافته است

افغانستان کشوریست که در پنج‌ دهه‌ی گذشته بنابر جنگ‌ های تحمیلی شاهد ترکِ سیل از مهاجرین افغان به کشور‌ های همسایه از جمله ایران بوده‌است‌ و مدت پنج دهه می‌ شود که مهاجرین افغان در خاک ایران و پاکستان سکونت دارند و اکنون نیز تعداد کثیری افغانها از اقوام مختلف کشور در کشور‌های ایران و پاکستان از سالیان زیادی به زندگی شان ادامه می‌دهند.

اما آیا وضعیت کاری در ایران برای‌ افغانهای که در آنجا مصروف کار هستند بهتر است و آیا مردم و صاحب کارِ افغانها با مهاجرین کشور روحیه‌ی خوب و اخلاقی دارند؟    حکمت‌الله مهاجر تازه برگشته که از ولایت فاریاب است از داستان سفر خود به ایران و از وضعیت کاری‌اش قصه دارد. او می‌ گوید دو سال را در ایران سپری نموده و بخاطر حمایت خانواده‌اش دیار غربت را انتخاب کرده بود. وی که اکنون در کشور آهن و اشیای پلاستکی خرید و فروش می‌کند می‌گوید: «بعداز تحولات بنابر تشویق دوست‌ها و بخاطر اینکه خانواده خود را حمایت اقتصادی نمایم از راهِ قاچاق با تعدادِ از افغانهای دیگر افغانستان را به مقصد ایران ترک نمودم و مدت کم‌و بیش دو سال در ایران کار نمودم».

وی‌از دشواری ‌های راه مهاجرت اشاره نموده می‌گوید که در مسیر راهِ قاچاق مشکلات زیادی را متحمل شده و در مسیر راه از اینکه تصمیم به ترک کشور گرفته بوده‌ پشیمان شده بوده‌است.

او می‌گوید قاچاق‌بران انسان روحیه خشن با مهاجرین درمسیر راهِ داشته‌اند و با واژه‌های رکیک افغانها را توحین میکردند و حتا لت‌وکوب نیز از دیگر شیوه‌های برخورد قاچاقبران بامهاجران بود‌. وی می‌گوید که در یک قسمت از راه مدت چهار ساعت، در طول بکس موتر بوده و می‌گوید سخترین مسیر برای مهاجرین همین بودن در طول بکس موتر است.

حکمت‌الله که با دشواری‌های زیاد و با سپری نمودنِ راه‌های پُر خمُ و پیج و با مصارف ۲۵ هزار افغانی بلاخره به شهر تهران می‌رسدو بعداز حدود یک هفته به کمک سایر مهاجرین مصروف کار در رستورانت می‌شود. وی میگوید مدت ۶ ماه در رستورانت کار نمودم و بخاطر اینکه رخصتی کم داشته و بیخوابی بیشتر مجبور می‌شود که شغل‌اش را ترک نماید. وی اما میگوید بعداز مدت چند روز استراحت دوباره در یک شرکت ساختمانی منحیث نگهبان با معاش ۷ میلیون(پول رایج ایران) مصروف کار شدم.

وی می‌گوید در روز‌های نخست کاری‌ام و حتا تا دو ماه، صاحب کارم با من روحیه خوب داشت و بعداز مدت ۳ ماه روحیه صاحب کارم با من روز به روز تیره شد. وی می‌گوید که من بار‌ها از صاحب کارم طلبِ حقوق می‌کردم اما با وعده‌های فریب دهنده حقوق ۸ ماه مرا با وجود که بارها برای‌اش اسرار و گوش‌زد می کردم پرداخت نه‌کرد.

وی می‌گوید یک روز بلاخره صبرم لبریز شد و  با صاحب کارم مشاجره کردم و او مرا با فرا خواندنِ پولیس تهدید کرد.

حکمت‌الله می‌گوید بخاطر اینکه تسلیم پولیس نشوم بدون گرفتن حقوق خود شغل‌‌ام را رها کردم و از کم چانسی بعداز سه روز بی‌کاری با دو هم اتاقی‌ خود توسط پولیس دستگیر و به کمپ دیپورتی فرستاده شدیم.

وی می‌گوید بعداز چهار روز دوباره به افغانستان رسیدیم و از اینکه دوباره به کشور برگشت نمودم خوش هستم و اکنون با راحت کامل آهن و پلاستیک خرید و فروش میکنم و خیلی‌هم خُرسند هستم. حکمت‌الله می‌گوید روزانه ۴ الی ۵ صد افغانی از کارِ خرید و فروش آهن و پلاستیک دریافت می‌ کند. وی می‌گوید که هیچ‌گاه تصمیم رفتن به ایران را بعداز این در ذهن خود پرورش نمی‌دهم، چون مقدار بیشتر پول ایران را از درک خرید و فروش آهن و پلاستیک در کشور خود بدست می‌آورم و نیز بدون هراس در کشور خود کار می‌کنم.

قابل یاد آوریست که این تنها حکمت‌الله نیست که چنین سرگذشتِ از دیارِ غربت دارد. مهاجرین زیادی هستند که چنین قصه و داستان مشابه‌ی حکمت‌الله را دارند. مهاجران که می‌توانند همان مقدار پول ایران را در کشور دریافت نمایند و اما دیار غُربت را انتخاب می‌کنند و شوربختانه با یک عالم از دشواری‌ها در دیار غُربت رو‌به‌روی می‌شوند و از اینکه کشور را ترک نموده‌اند پشیمان می‌شوند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *