سیاسی

چگونگی ایجاد، قدرت و حمایت  نطفه‌ی نا مشروع بنام دولت اسرائیل 

در اوسط ماه می 1948 نطفه نا مشروع متولد شد و آنرا به نام دولت اسرائیل  اعلام کردند.  پس از جنگ جهانی دوم که چندین کشور عربی به فهرست کشور های جهان افزوده شد بازیگری به نام اسرائیل  از سوی برنده گان جنگ جهانی دوم تاسیس شد. و این بازیگر کوچک به نمایندگی از استعمار گران سابق در جنگ های متعددی سپاه ملیونی اعراب را شکست داد و سرزمین های پهناور اعراب را به اشغال خود در آورد. 

محقق: عبدالصبور فطرت

در اوسط ماه می 1948 نطفه نا مشروع متولد شد و آنرا به نام دولت اسرائیل  اعلام کردند.  پس از جنگ جهانی دوم که چندین کشور عربی به فهرست کشور های جهان افزوده شد بازیگری به نام اسرائیل  از سوی برنده گان جنگ جهانی دوم تاسیس شد. و این بازیگر کوچک به نمایندگی از استعمار گران سابق در جنگ های متعددی سپاه ملیونی اعراب را شکست داد و سرزمین های پهناور اعراب را به اشغال خود در آورد.  تحت نظریه قیام علیه تحقیر از سوی محققان و نویسندگان چون سعد الدین ابراهیم کریستوفر هیچنزو روی کاساگراندا طرح شده و مضمون آن این است که ملت های عرب ده ها سال است از سوی استعمارگران و استبدادیان نادیده گرفته میشوند و تلاش آنها برای رهایی از چنگال استعمار و دیکتاتوری،مدام شکست میخورند از این منظر استعمارگران موفق بعد از جنگ جهانی دوم نطفه نا مشروع خود را برای تداوم دامنه استعمارو استبداد خود جا گذاشتند.  این نطفه نا مشروع  در همسویی و حمایت همه جانبهء از سوی کشور های حامی خود چندین جنگ با اعراب بابت منطقه های غصب شده داشت اما بعد از اعلام اسرائیل  و مهاجرت جمعی گسترده فلسطینی ها به کشور های عرب همسایه، ارتش عرب وارد فلسطین شد،در نتیجه جنگ میان اعراب و اسرائیل  آغاز شد اما تهاجم عرب ضعیف و فاقد هماهنگی در رهبری بودند از جانب دیگر اسرائیل  در رابطه اتحاد سازماندهی رهبری و مهارت بیشتر آماده بودند.  حتی تعدادی سربازان اسرائیل ی بیشتر از ارتش اعراب بود به زودی ارتش اسرائیل  در وضعیت تهاجمی قرار گرفت و برای توافق آتش بس برنامه ریزی کردند که این برنامه ریزی بعد از به دست آوردن سرزمین های زیاد بود،تقریباٌ 80 درصد سرزمین فلسطین گذشته از اردن کنترول بخش باقی مانده فلسطین به علاوه شهر قدیم بیت المقدس را به عهده گرفت و نوار غزه تحت کنترول مصر قرار گرفت درنتیجه نطفه نامشروع یهودی در فلسطین بوجود آمد.  اعراب فلسطین بدون دولت ماندند و اکثر آنها خانه و کاشانه و زمین خود را از دست دادند و بیخانمان شدند.  سرزمینی که رویا هایشان با آن گره خورده بود داشت برای بیگانگان توسط مستبدان قرن و استعمار گران هژمونی برای یهود دولت درست میشد.  درست بی خانمان شدن،سیاست های سخت گیرانه و تجاوزکارانه اسرائیل  با تداوم و گسترش سیاست های چون شهرک سازی ؛آواره سازی،محاصره و ترور و حمله نظامی،ضمن تضعیف اعراب بر قدرت خود روز به روز می افزود.  به آنان که از سرزمین شان طرد شده بودند و کسانیکه زیر حاکمیت سخت گیرانه این رژیم زندگی میکردند در واقع تراژیدی بود سخت اسف بار برای همین سال 1948 سال بدبختی و نکبت به عنوان خاطره برایشان یاد میشود.  از آن زمان است که فکر بازگشت به زادگاهشان مشغله ذهنی فلسطینی ها شده است جنگ  در این سالها به عنوان جنگ استقلال نیز یاد میشود.  جنگ سال های 1947تا 1949 را در بر گرفت.  در این جنگ اسرائیل  با لبنان و سوریه از طرف شمال و از طرف شرق با مصر در حمایت سودان و در جنوب با آزادی خواهان فلسطین در نبرد قرار گرفت  این نبرد خونین ترین نبرد میان اعراب و اسرائیل  به شمار میرود که شش و نیم هزار کشته بر جا گذاشت این جنگ در پنج مرحله شکل گرفت که به نام های دوره مقاومت فلسطینی ها در برابر اسرائیل ،دوران هماهنگی کشور های عربی در حمایت ازفلسطینی ها که در واقع در این مرحله جنگ از مرز های اسرائیل  و فلسطین به مرز کشور های منطقه کشیده شد و به جنگ منطقه ای مبدل گردید و مراحل سوم، چهارم و پنجم تا جولای 1949 ادامه یافت که با وساطت سازمان ملل متحد به سردی گرایید.  این جنگ آغاز جنگ های دوام دار اسرائیل  به عنوان یک دولت با اعراب است.  درنتیجه فرهنگ سیاسی به محوریت انکار و تمرد شروع شد.  انکار از محرومیت شان از ارث و انکار حفظ وضع موجود.  در چنین بافت و زمینه بود که فرهنگ سیاسی فلسطین به فرهنگ مقاومت و شورش مبدل گردید.  هرچند این مقاومت و قیام اعراب روحیه ملی گرایی در میان اعراب داشت اما نسبت عدم رهبری و فاقد هماهنگی بر علیه اسرائیل  به شکست مواجع شد.  یکی از شرم آورترین این جنگ ها جنگ 1967 بود که طی آن جهان عرب به یمین رهبری جمال عبدالناصر،ارتش یک ملیونی مصر،اتحاد کشور های سوریه اردن فلسطین (سازمان آزادیبخش )و لبنان و هزاران تانک و هواپیما،امید داشت یک شبه اسرائیل  های متجاوز را به عقب براند،اما این جنگ به طرز حیرت انگیز و به فاصله فقط شش روز به نفع اسرائیل  تمام شد نیرو های اشغال گر موفق شدند ضمن نابود سازی تاسیسات حیاتی اعراب (از قبیل فرودگاه،پایگاه های نظامی،ادوات زرهی )،با اشغال صحرای سینا،شرق بیت المقدس،بلندی های جولان و غزه مساحت خود را به چهار برابر افزایش دهند یعنی در این جمع سرزمین های جولان که به نام بلندی های جولان شهرت دارد از سوریه به دست اسرائیل  افتاد.  از آن روز به این سو پس از 48سال هنوز هم این سرزمین به دست اسرائیل  است واین سبب تنش های زیادی میان اسرائیل  و اعراب شده است.  همچنان تا سال 1967کرانه غرب رود اردن در اختیار اردن بود اما این سرزمین ها در جریان جنگ های 1967بدست اشغال گران اسرائیل ی افتاد.  همین جنگ باعث شد که اسرائیل ی ها بیت المقدس شرقی،غزه و شبه جزیره سینا در مصر را نیز متصرف شوند دولت های عربی عراق، عربستان سعودی، سودان، تونس،مراکش و الجزیره در حمایت از مثلث مصر،اردن و سوریه برآمدند اما با وجود این حمایت گسترده اسرائیل  توانست جغرافیای متصرفه خویش یعنی شبه جزیره سینا،نوار غزه،بیت المقدس شرقی و بلندی های جولان را از دست ندهند شکست1967 و ادامه آن در دهه 1970 وجدان اعراب را جریحه دارو،ژئوپولتیک منطقه را تعویض کرداما ذهن آنها و تمام مسلمانان جهان را به کاوش در چرایی این تراژیدی کرد.  اما چگونه دولت نوزاد نا خلف جوان که فقط بیست سال عمر داشت،توانست در این جنگ مهم پیروز گردد ؟آقای ملک ستیز در کتاب لابی گری اسرائیل  درهزارتوی کاخ سفید  تحت عنوان منزلت اسرائیل  در استراتژی روابط بین المللی امریکا به این پرسش پاسخ کوتا اما همه جانبه و موجه داده است»پاسخ کوتا به این پرسش این است،که پیروزی اسرائیل  در این جنگ با اهمیت،محصول حمایت همه جانبهءایالات متحده امریکا وهمکاران استراتژیکش است «حمایت گسترده امریکا از نظام اشغالگر اسرائیل  اثرات مهمی را بر دیدگاه های جهانی نسبت به سیاست خارجی امریکا گذاشت.  این دیدگاه ها در بعضی از حالات به واکنش های سازمان یافته مبدل گردید که بر امنیت داخلی این کشور نیزتاثیرات مهم خویش را بر جای گذاشت.  اگر نگاه تحلیلی به مخاصمات اسرائیل  و اعراب انداخته شود نقش تهاجمی اسرائیل  و امریکا با متحدان جهانی و منطقه ای اش را میتوان به خوبی مشاهده کرد نظر به آمارتلفات که از طرف سازمان های بین المللی حقوق بشری،اداره حمایت های عاجل بشردوستانه سازمان ملل متحد،گزارشات داکتران بدون مرز و نهاد های حقوق بشر که در اسرائیل  فعالیت دارند نشان داده است که هزاران انسان غیر نظامی،اطفال و زنان در سرزمین های اشغالی و تحت منازعه  کشته شده اند.  مرگ این هزاران تن از افراد بیگناه در جریان این جنگ ها به خصوص غزه وجدان جامعه جهانی را متاثر گردانید هیچ سالی به دور از خشونت نبود ودامنه این استبداد تا امروز بیشتر از پیش متشدد تر میشود.  . . . .  در سال 2014،نیرو های اسرائیل ی بر غزه جایی که حماس در آن حاکمیت دارد دوباره حمله ور شدند.  این جنگ به بهانه رهایی سه نو جوان اسرائیل ی که توسط حماس به گروگان گرفته شده بودند،به راه افتاد نزدیک به 35 روز دوام کرد بر علاوه از بین بردن زیرساخت ها و تاسیسات حیاتی و دستگاه دولتی و اجتماعی  جان  نزدیک به دو هزار انسان را گرفت به همین منوال جنگ های سال 2008 الی 2009 جان بیشتر از 1500 تن از افراد بیگناه ر ا گرفت که اکثریت آن را زنان و اطفال تشکیل میداد.  سالهای 2009 و 2014 خونین ترین سالها در بیست سال اخیر برای فلسطینی ها به شمار می آید.   بر اساس همین گزارش در جنگ غزه حدود ایازده هزار منزل مسکونی فلسطینی ها ویران گردیده است.  در پهلوی آن پنج هزار منزل مسکونی در سایر مناطق فلسطین ویران گردیده است.  در این سالها در حدود 3500 فلسطینی در جنگ غزه و سایر مناقشات منفردانه در حومه های بیت المقدس به قتل رسیده اند که یک سوم آنرا کودکان می سازند به اساس گزارشات این نهاد در بیست سال گذشته نزدیک به دوازده هزار فلسطینی به فتل رسیده اند که از آن جمله 3500 تن انان را کودکان تشکیل میدهند همین اکنون بیشتر از هزاران فلسطینی در زندان های رژیم اشغال گر بدون محاکه به سر میبرند که خود یک تخطی بزرگ در برابر حاکمیت قانون که حامیان اسرائیل  به آن پابند هستند به شمار می آید.  تاکنون رژیم اسرائیل ی به بهانه های مختلف هر روز بیشتر از پیش جای و جان هزاران تن را میگیرد و روزانه با حمایت از دولت های حامی حقوق اساسی و بشری هزاران تن را از اساسی ترین حقوق شان توام با توهین وحقارت در سرزمین های اشغالی محروم میگرداند. با فعالیت های غیر انسانی که بر حق مردم غزه و افراد غیر یهود عرب که زیر حاکمیت استبداد این رژیم مستکبر زندگی میکنند به نظر میرسد که در توحش، بربریت و جانگیری نظیر ندارد،حقا که چنین نیز است.   با وجود اینکه با این جنگ ها ذهنیت جهانی را متاثر کرده است و نکوهش شده است. اما تا کنون ایالت متحده امریکا توسط بیانیه چه رسمی یاغیر رسمی  این اعمال زننده را نکوهش نکرده است حتی علی رغم این مسله برای سفید سازی چهره منحوس این رژیم لابی نیز میکنند.  مدافعان حقوق بشر در سراسر جهان به این می اندیشند که چگونه در برابرقتل کودکان بی گناه سکوت اختیار کرد؟چرا این نطفه نا مشروع در برابر اعمال ضد بشری که بر خلاف کنوانسیون های قبول شده است عذر خواهی نمیکند؟چرا دولت امریکا تاثیرات زیادی بردولت اسرائیل  داشته چنین زمینه را مساعد نمی سازد ؟چرا شورای امنیت سازمان ملل متحد دست به تحریم اسرائیل  در برابر این اعمال ضد انسانی نمی زند ؟چرا کمیته حمایت از کودکان سازمان ملل متحد بر جنایت اسرائیل  برعلیه اطفال بیگناه فلسطینی چشم پوشی میکند و صدا برنمی آرد ؟چرا اقدامات تدافعی پیشگیرانه در خصوص مردمان فلسطین وجود ندارد؟چرا این نطفه نامشروع به منزلتی دست یافته که جهان را پیرامون خود میچرخاند ؟واقعیت انکار ناپذیر این همه چرایی ها این است که رونمای استراتیژیک و اقتدار اسرائیل  با استراتیژی ایالت متحده امریکا و هم پیمانانش در خاور میانه گره خورده و همگرایی کامل داشته است.  این تفاوت و تفوق در واقع با یک دورنمای استراتیژیک گره خورده است که تفاوت های را ابرانگیخته است.  این بافت سیاسی را میتوان این گونه به بحث گرفت،بدون صحبت از نقش امریکا در حمایت از وحشیگری های اسرائیل ،تحلیل منازعه فلسطین و اسرائیل  کامل نخواهد بود.  رسانه های جمعی امریکا و غرب در مورد سانسورنمودن تروریسم اسرائیل  رسالت خودشان را به خوبی انجام داده اند.  به گونه که مسئولیت آمریکا را در قبال اقدامات اسرائیل  پاک میکنند.  کسانی که فراتر از رسانه های امریکایی مسئله را دنبال میکنند،تصویری که به دست می آورند تقریبا واضح است. حامی مقتدراسرائیل  برای انجام ماموریت های غیر انسانی امریکاست.  دریافت کننده اولیه کمک های خارجی امریکا اسرائیل  است حتی به گونه ی که سالانه 3 میلیارد دالر از طرف امریکا دریافت میکند علی رغم این کمک ها خرید سلاح های پیشرفته از قبیل تانک ها،بالگرد ها،هوا پیما های بم افگن،مسلسل ها و گلوله ها را در برمیگیرد.  حمایت گسترده امریکا از اسرائیل  و چشم پوشی از جنایات وی، اسرائیل  را به یکی از مقتدر ترین کشور های اتمی در ردیف ششم قدرت اتمی دنیا جا داده است.  و همچنان سازمان استخباراتی موساد اسرائیل   یکی از پر امکانات ترین سازمان های جاسوسی و استخباراتی دنیا محسوب میشود.  و حتی امریکا اسرائیل  را کشور بیرون از ناتو خواند.  این حمایت وکمک های امریکا توهین آشکار به حقوق بشر و برعلیه فلسطین در سرزمین اشغالی است.  پس برای دولت ومقامات امریکایی و سیاسیون مشکل است که ادعا کنند از نقض حقوق بشر توسط اسرائیل  آگاهی ندارند.  پس نتیجه میگیریم که رهبران امریکا حمایت از اسرائیل  را علی رغم جنایت های اسرائیل ،ادامه داده اند.  این تمام وحشیگری های اسرائیل  در خاورمیانه نوعی خوش خدمتی واقع گرایی ژئوپولوتیکی به منافع امریکاست با این حال امریکا منافع سیاسی خویش را با سابقه ننگین نقض حقوق بشر توسط این رژیم مزدور بیشتر تامین میکند.  هدف از همه این حمایت های گسترده از این نطفه نامشروع در خاورمیانه برای منافع سیاسی و تثبیت امپراطوری امریکا می باشد.    شکست جنبش های ناسیونالیستی و مبارزات اعراب در جامعه فلسطین همچنین نا امیدی های را در میان مردم فلسطینی ها از عملکرد کشور های عربی در مقابله عملی با سیاست های توسعه طلبانه و ارضی رژیم صیهونیستی ملت فلسطین را بر آن داشت تا با تکیه بر عزم درونی و نیروی ملی خود دست به انتفاضه و قیام بزنند و برعلیه غاصبان صیهونیسم قیام کنند.  این قیام برای باز یابی هویت و شخصیت از دست رفته است که باز یابند. خیزش مردمی که در پی باز یابی هویت ازدست رفته است که سرزمینشان به دست بیگانگانی در اشغال است که هیچ پیوندی با فرهنگ،هویت و نژاد آنها ندارد. چرا این قیام ها با قربانی دادن چشم گیری شکل گرفت  ؟ دلایل بروز انتفاضه و  قیام مردم فلسطین را بطور خلاصه میتوان در،پیروزی انقلاب اسلامی در ایران،نا امیدی مردم ساکن در مناطق اشغالی از اقدام سازمانها و گروه های فلسطینی ساکن در خارج و درون مرز های اشغالی،نا امیدی مردم مظلوم فلسطین از دولت های عرب منطقه برای اقدام مستقیم علیه اسرائیل ،عملیات های نیرو حزب الله در لبنان و نیرور های حماس در غزه در طول تاریخ و سیاست های سرکوبگرانه و نژاد پرستانه صیهونیسم در مناطق اشغالی خلاصه کرد. انسان های مسلمان اگرروحیه آنان با اسلام امریکایی همخوانی داشت برای غربیان قابل قبول است و اگر از مسایل بنیادی و مفهومی ارزش های اسلامی نظیر جهاد و ادعای حق بر پا خیزند  بنیاد گرا و تروریسم قلمداد میشوند حال آنکه با هزاران اقدام اعمال غیر انسانی و تروریستی اسرائیل  چشم ها کور؛زبان رسانه های غربی گنگ وگوش هایشان کرمیشود. گیرم که مبارزه برای احقاق حق برای مسلمانان مظلوم فلسطین برچسپ های تروریستی زده شود مگر حقیقتاٌ تروریست با بیماری تروریستی متولد میشود ؟یا در عوض شرایط خاص وجود دارد که آنان را به سوی تروریسم سوق میدهد.  به نظر بنده عوامل وجود دارد تا ریشه های بنیادی این مفهوم را صبغه مشروعیت بدهد اولا مقاومت واکنشی به استعمارفلسطین توسط رژیم سرکوبگراست ثانیا،مقاومت و قیام  بر خاسته از یک انگیزه درونی که برای برگرداندن حقوق از دست رفته فلسطینی ها است ثالثا،مقاومت فلسطینی ها ریشه در فقدان یک کانال صلح بوده حتی این هم برای بسیاری ها قابل قبول نبوده و مدعی بر این اند که اصلا کشوری بنام اسرائیل  در جغرافیای دنیا وجود نداشته باشد. پس اگر به فلسطینی ها ابراز صلح آمیزبرای رسیدن به عدالت داده میشد،آنها هرگز احساس نیاز به مقاومت و اقدامات  انقلابی را نمی کردند.  رسانه ها از اعمال تروریستی حماس در خاک اسرائیل   امروز ها بزرگ نمایی نمیکردند.   پس هیچ تروریستی از مادر تروریست متولد نمیشود مگر اینکه مفهوم های بنیادی آنرا به واکاوی بگیریم .  این مولفه ها یی است که برجستگی تروریسم را برجسته تر میکند. پس تروریسم علل های بنیادی عمیق  دارد همانگونه که پیامد های مهم دارد. پس نباید از پیامد های آن حرف زد بدون اینکه از علل آن سخن به میان آورد. یعنی تروریسم بدون دلیلی به وجود نمی آید.  مثل اینکه فلسطین،افغانستان، عراق وسوریه.  . .  برای احقاق حقشان،از سر یاس و سر خوردگی به خاطر بی عدالتی و ظلم فاحش مستکبران مجبورند تروریسم  بزایند.  تا هر عملی را عکس العمل باشد اعمال و حملات  حماس در مقابل رژیم غاصب را میتوان یکی از مهم ترین بنیاد های این بحث دانست.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *