سخنی با مهرههای سوخته!
آنانی که دنبال فتنه و آشوب اند، به آنها بگویید دنبالش نباشند که دیگر دیر شده است!
آنانی که دنبال فتنه و آشوب اند، به آنها بگویید دنبالش نباشند که دیگر دیر شده است!
روزگاری میدان داشتند و اسبانی که هر سو میتاختند؛ اما کبر و غرور چنان پردههای سیاهی بر چشمانشان پهن کرده بود که زیر پاهایشان را نمیدیدند و هرکسی را لِه کرده رد میشدند.
به آنها برسانید: مدتها صفحهٔ شطرنج در دستان شما بود؛ اما به مردم و ملت خود پشت کردید؛ منافع اشغالگران را دنبال کرده و خانههای مردم خود را منفجر میکردید!
آن روزها از یاد نرفته است که اشغالگران را ردیف کرده به پشت درهای بستهٔ خانهها میآوردید، دروازه را با لگد شکسته و با زیر پا نهادن ننگ و غیرت، پردههای حیا و عفت را کنار میزدید!
یاد و خاطرهٔ دیروز هنوز تازه است که سوار بر تانکهای غولپیکر، قریههای ملت خود را ناامن کرده و دنبال خواهشات نفس خود بودید.
شما دیگر باختید! آمدن دوبارهتان را کسی استقبال نمیکند؛ ناحق خود را خسته و درمانده نکنید؛ سکهٔ شما دیگر از رواج رفت؛ زیرا «آزموده را آزمودن خطاست».
ملت ما دیگر آن ملت چند وقت پیش نیست که یوغ بردگی شما اجیران شرق و غرب را به دوش بکشد. ملت ما از نبوغ سیاسی برخوردار است؛ از درایت کامل و تجربهای چندین ساله بهرهور است؛ ملت قهرمان ما، بیدار است!حنای شما دیگر آن رنگ قدیم را ندارد تا ملت مظلوم ما را با کارهای نمایشی خود بازی بدهید و اختلاسهای میلیاردی را به نفع خود بالا بکشید.رفتن به دروازههای فرانسه و اروپا، تشکیل انجمنهایی در شوروی و آمریکا سودی در بر نخواهد داشت. خوی غلامی را از خود دور کنید که چه بد بویی دارد!اگر باز گردید به آغوش ملت خود، این دروازه همیشه باز است و میتوانید از راه کج و کوله برگردید. وگر نه، ریشههای خشکتان را نیز از زیر زمین میکَنیم و در شعلههای خشم مردم نیست و نابود میشوید!
«فاعتبروا یا أولی الألباب
نویسنده: محمد داود مهاجر