امارت اسلامی؛ فرشتهی نجات افغانستان
«تحریک طالبان» یا «تحریک نفاذ شریعت» که پس از امتداد و توان حاکمیت بر ۹۵ فیصد خاک افغانستان، به نام «امارت اسلامی افغانستان» تغییر نام داد، در حقیقت، عصارهای از علما، مجاهدان و قهرمانانی بودند که در برابر ارتش سرخ شورویِ سابق، جانانه و مستانه ایستادند؛ جهاد کردند و در مسیر این راهِ پرپیچوخم، هزاران جوان و نوجوان جام شهادت را نوشیدند؛ تا اینکه توانستند هیولای کمونیزم را از خاک اسلامی و میهن غیرتمندان بیرون برانند.
محمدداود مهاجر
«تحریک طالبان» یا «تحریک نفاذ شریعت» که پس از امتداد و توان حاکمیت بر ۹۵ فیصد خاک افغانستان، به نام «امارت اسلامی افغانستان» تغییر نام داد، در حقیقت، عصارهای از علما، مجاهدان و قهرمانانی بودند که در برابر ارتش سرخ شورویِ سابق، جانانه و مستانه ایستادند؛ جهاد کردند و در مسیر این راهِ پرپیچوخم، هزاران جوان و نوجوان جام شهادت را نوشیدند؛ تا اینکه توانستند هیولای کمونیزم را از خاک اسلامی و میهن غیرتمندان بیرون برانند.
ملا محمد عمر مجاهد در واقع فردی از همین رشتهٔ پاک بود که بعد از پیروزی مجاهدان بر ارتش سرخ شوروی و اجیران کمونیزم (خلقی و پرچمی)، به جنگهای داخلیای که دشمنان در میان سران مجاهدان بهراهانداخته بودند، پشت داد و هیچگاه لباس خود را به این لکهٔ ننگ، آلوده نکرد.
بعد از مشتعلشدن جنگهای خانمانسوز داخلی و حاکمشدن جزیرههای قدرت در هر بخشی از کشور، در حقیقت افغانستان عملاً راه تجزیه را تجربه میکرد؛ هر قوم و قبیلهای جبههای ساخته و منطقهای را اشغال کرده بودند.
چندین سال متمادی بود که خونهایی محترم، ریخته میشد؛ حرمتهایی که محفوظ بودند دریده میشد. در حقیقت دولتی با حاکمیت مرکزی وجود نداشت که حتی بر پایتخت کشور حاکم باشد چه برسد به پهنای این کشور وسیع!
حالات به جایی رسیده بود که رقیبان جبههها، سینههای دختران را میبریدند؛ بعضی از گمراهان به جایی رسیده بودند که پسران را به نکاح خود در میآوردند؛ دختران زیبا را از مسیر راه و پاتکهای خود از میان موترها پایین کرده و به لانههای وحشتناک خود میبردند! ظلم و ستم به اوج خودش رسیده بود. مظلوم حتی نمیتوانست صدایی بلند کند؛ زیرا در جا خفه میشد و کسی نبود تا صدای مظلوم را جواب بدهد. هر کسی حاکم بود و هرچه میخواست میکرد و پاسخگو به کسی نبود.
ملامحمد عمر مجاهد و صدها امثال او -که رادمردانی غیرتمند و صاحب عزت بودند- هیچگاه نمیتوانستند این حالات وحشتناک را تحمل کنند و ساکت بهنشینند؛ اما همه در فکر بودند که چه بکنند! گویا در انتظار شخصی بودند تا قیام کند و تاریکی را ازبین ببرد؛ کسی که چاره بیندیشد و راهی پاک و مشکلگشا را شروع کند تا همه چون پروانههایی عاشق، دور و اطراف آن جمع شده و همهچیز خود را قربان کنند.
این بود که مردی از تبار پاکان و برگزیدگان برخاست؛ برخاست تا سکوت مطلق را بشکند؛ فحشا و فساد را درهم شکند، و آرزوی دیرینهٔ مجاهدان را که در هر مجلس و سنگری سر میدادند و بر اساس همان شعار جانها را تقدیم مینمودند، به منصهٔ ظهور برسانند و دور از هر گونه تعصب و حزبگرایی، راهی متوسط را بهپیمایند تا امت اسلامی را به کرانه و ساحل امن و شریعت برسانند.
آری، ملامحمد عمر و صدها جوان پرشور و بااحساس برخاستند و با دعوتدادن اطرافیان به «نفاذ شریعت محمدی علیهافضلالتحیاتوالسلام» صفهای دوبارهٔ جهاد علیه فتنه و فساد را به هم پیوست دادند و منسجمانه ایستادند.
«تحریک طالبان» یا «رهبریت علما» همان چیز گمگشتهای بود که سالها امت اسلامی از نبود آن رنج میبرد؛ اما؛ ملت مسلمان افغانستان به این حقیقت پیبرد و عملاً ریاست امور خود را بعد از تجربههای ناکامی که در سالهای گذشته داشته بودند به دست علمای راستین و مجاهد داد.
امارت اسلامی واقعاً توانست تا کشتی شکسته و ناامید ملت افغان را که در تلاطم طوفانهای سهمگین کمونیزم، جمهوریت، دموکراسی،حزبگرایی، تجزیهطلبی، فحشا و فساد، گیر افتاده بود، صحیح و سالم رهبری کند و به ساحل امنیت و صلاح برساند.امارت اسلامی در مدت دوسال خود خدمات ارزنده و برجستهای از خود بهجای گذاشت که ذکر هر یک از آنها صدها صفحه میشود.همین اندازه بس کافیست که اقتصاد ما را بر پای نگهداشتند؛ کارهای اساسی اقتصادی و رفاهی در سطح کشور را بهراه انداختند؛ حاکمیت مرکزی را ایجاد کرده و بساط فحشا و فساد را برچیدند.الله متعال رحمت کند ملا محمد عمر مجاهد و صدها طلبا و علمایی را که جانانه در میدان جهاد رقصیدند و تا سرحد «خط سرخ شهادت» دویدند.
خدا رحمت کند آن عاشقان پاکطینت را!