26 دلو را باید به حافظه سپرد!
بیست و ششم ماه دلو، مصادف است با سی و پنجمین سالروز خروج ارتش سرخ که در برگههای زرین تاریخ مبارزات و حماسههای ملت مومن و مجاهد افغانستان ثبت است.
توانا
بیست و ششم ماه دلو، مصادف است با سی و پنجمین سالروز خروج ارتش سرخ که در برگههای زرین تاریخ مبارزات و حماسههای ملت مومن و مجاهد افغانستان ثبت است.
از خروج نیروهای ارتش سرخ سی و پنج سال سپری گردید، این خروج، پایان اشغال در افغانستان نبوده و از آن طی این سالها شاهد چندین اشغال و تجاوز دیگر نیز بوده ايم.
حال اینکه این روز از لحاظ تاریخی، سیاسی و اجتماعی چه پیامدهایی برای مردم افغانستان داشته، باید از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گیرد.
خروج نیروهای اشغالگر و پیامدهای آن در افغانستان، بستری برای تاختوتاز نیروهای خارجی بوده که به نام اشغال و شکست و خروج و غرور در تاریخ رقم خورده است.
اما شوربختانه، پیامد پیروزیها در اين ديار کمتر از تجاوزات خونین نبوده است؛ از همینرو لازم میدانم تا روی پیامد خروج قدرتهای متجاوز، قدری مکث صورت گیرد.
اینکه شکست متجاوزین بهدست ملت مجاهد افغانستان، مایه ی غرور و افتخار است، قابل انکار نیست.
اما ملت افغانستان هيچگاه شهدپیروزی را بهگونهی شايسته نچشیده اند، چرا كه بلافاصله بعد از هر پيروزی، اختلافها، تفرقهها و هزار مصيبت ديگر رخ نموده و کام مردم ما را تلخ و زهرآگين ساخته است.
همانطور که ورود متجاوزان به سرزمین ما برای مردم پیامد خوبی نداشته، خروجشان نیز اثرات نامطلوبی را بر زندگی آنها گذاشته است.
ناگفته پیداست که تجاوز از هر حیث هزینه میطلبد، چنانچه شوروی سابق از لحاظ سیاسی در جهان، منزوی گردید و از رهگذر اقتصادی ورشکسته و از دید اجتماعی متلاشی و به چالشهای متعدد گرفتار شد، سرانجام اتحاد جماهیر شوروی به کشورهای کوچک تقسیم و کمونیزم به قبرستان تاریخ دفن گردید،
بنگریم که پیامد و اثر شکست شوروی سابق برای مردم افغانستان چه بوده است؟
روز بيستوشش دلو، نقطة عطفی در تاریخ افغانستان به شمار میرود که ملت ما شکست یک ابرقدرت جهانی را به نام خود رقم زدند؛ روزی كه رشادتها و جانفشانیهای مردم مظلوم ما بهبار نشست و پيروزی افتخارآفرينِ آنان را جهانيان با شگفتی به نظاره نشستند.
اما دریغ که این پیروزیِ بزرگ برای آنها پیامدهای چندان خوشایندی نداشت.
درست است که این پیروزی، بیانیهها و سخنانِ سخنرانان را بهخاطر يادبود پیروزی در پشت میزهای خطابه رنگینتر ساخت؛ ولی این پیروزی نتوانست از دنیایِ شعار به جهانِ معنی و محتوا راه پيدا كرده و راهگشای پيروزیهای بزرگتری برای جریان های اسلامی در جهان و به خصوص در استقرار یک نظام مقتدر اسلامی پس از شکست شوروی در افغانستان گردد.
از دیدگاه نویسنده اینکه چرا جریان های جهادی نتوانستند حکومت مقتدر اسلامی را در کشور مستقر سازند، در آن سه عامل اساسی را میتوان پیدا کرد.
۱- بعد از خروج نیروهای ارتش سرخ، آمریکا و شوروی و کشورهای منطقه، متحدانه از ایجاد نظام اسلامی و جهادی در افغانستان جلوگیری کردند .
۲-نبود زعامت سالم، بابصیرت و مقتدر که از سعهی صدر و نبوغ سیاسی لازم در رهبری کشور برخوردارمی بود.
۳- انحراف فکری تعدادی از جریان های جهادی از اسلام و جهاد به قومگرایی و اختلاف بیش از حد میان رهبران و فرماندهان ارشد جهاد شروع شد، اما به قوم گرایی پایان یافت.
مع الاسف، ایجاد و استقرار حکومت مقتدر اسلامی و جهادی که التیامبخش زخمهای وارثین شهدای انقلاب اسلامی و خواست تمام جریانهای اسلامی معاصر را در بر میگرفت، بنابر عوامل فوق تحقق نیافت و بدون تفکیک تمام جریانهای سیاسی در این مصیبت بزرگ شریک و سهیم هستند .
آری؛ از روز تاریخی ۲۶ دلو، سالروز خروج نيروهای ارتش سرخ اتحاد جماهير شوروی سابق از كشور، تجليل ميكنيم. گرامیداشتِ اين روز بدان جهت كه روسها به ناتوانیشان در برابر ملت مجاهد افغانستان معترف شده و چاره را در خروج ديدند، این امر برای ما افتخار و غرورآفرين میباشد.
اما با اينوجود، برای بسياری از مردم اين پرسش باقی است كه طی اين چنددهه پس از خروج روسها از كشور، چه تفاوتهایی در وضع آنان آمده است تا لذت زندگی در استقلال را به آنان چشانده باشد؟
این پیروزی بزرگ، تلخیهای فراوانی را نيز به دنبال داشت که نیاز به يادآوری آنهمه نیست.
۲۶ دلو نقطة پایان تجاوز نبود؛ بلکه این پيروزی آبستن یک تجاوز و یا چندین تجاوز دیگر بود. شوروی سابق پس از خروج، حکومت دستنشانده، وابسته و زير حمايت خود را در افغانستان برجای گذاشت.
در اين زمان، از يكسو روسها بر تحميل اين حكومت بر مردم افغانستان تلاش داشتند و از طرف ديگر آمریکا و غرب برای تشكيل يك حكومت سرسپرده در كابل، به شدت كار میكردند.
تجاوز در افغانستان یک امر جاافتاده و نهادینه شده بود؛ با خروج شورویها، تلاش های هدفمند و سازمانیافته طوری
که در فوق تذکر داده شد، همکاری شرق و غرب به منطور جلوگیری از ایجاد یک نظام مقتدر اسلامی آغاز شد و سعی بر آن گردیده بود تا جای خالی آنها را مهره های وابسته به خودشان بگیرد که طی سالهای متمادی پیامد های مصیبتبار آن را در همه نقاط افغانستان شاهد بودیم.
هر کشوری با توجه به منافع سیاسی خود، جریانها و احزاب را حمایت و در اختیار آنها پول و اسلحه قرار می داد و متقاعد میکرد تا در جنگافروزی و ویرانی افغانستان سوخته و جامانده از تجاوز شوروی، از یک دیگر سبقت بگیرند.
این احزاب، متأسفانه بدتر از دورهی تجاوز شوری به ویرانگری پرداختند و ملت را به انواع و اقسام مختلف تقسیم و دستهبندی نمودند و منافع ملی را قربانی منافع شخصی خود کردند.