سخن انیس

۶ جدی، روز ننگین و نکبت‌بار در تاریخ کشور

۴۴سال قبل در ۶ جدی ۱۳۵۸ قشون سرخ شوروی با همکاری نوکران و تربیت‌یافته‌گان داخلی شان، از زمین و هوا بر افغانستان هجوم آوردند و این کشور را اشغال کردند و ملت بی‌دفاع این سرزمین را به خاک و خون کشاندند.

۴۴سال قبل در ۶ جدی ۱۳۵۸ قشون سرخ شوروی با همکاری نوکران و تربیت‌یافته‌گان داخلی شان، از زمین و هوا بر افغانستان هجوم آوردند و این کشور را اشغال کردند و ملت بی‌دفاع این سرزمین را به خاک و خون کشاندند.

ارتش سرخ شوروی برای اشغال این کشور از هر وسیله‌یی کار گرفتند و بی‌رحمانه به ملت بی‌چاره ما و بدون احترام و ارج‌گذاشتن به آموزه‌ها و ارزش‌های دینی و فرهنگی مان، با سپاه عظیمِ تادندان‌مسلح و با غرور فرعونی وارد این خاک شدند، تا به جهان نشان دهند که شوروی برای تسخیر جهان، کمر بسته است و دارد مرزها را می‌شکند و قلمروها را، یکی پی دیگری تسخیر می‌کند.

این قشون خون‌‌خوار با همکاری مزدوران مکتب لنین که از افغانستان بودند، بر کشور عزیز ما تجاوز کردند و این ملت بی‌چاره را بی‌رحمانه به خاک و خون کشاندند.

اما ملت مجاهد و قهرمان افغانستان برای دفاع از اسلام، ناموس، تمامیت ارضی و رهایی سرزمینِ خویش از چنگال این هیولای وحشی، راه مبارزه و مجاهده را در پیش گرفتند و با اندک‌ترین وسیله، اما با ایمان قوی و عزم راسخ در مقابل این قشون بی‌رحم ایستادگی کردند و از خود شهامت و دلاوری‌هایی را نشان دادند که تاریخ نظیرش را در حافظه ندارد.

این ملت، زن و مرد، پیر و جوان و حتی کودکان برای پایان‌دادن به اشغال و شکست ارتش سرخ شوروی، سهیم شدند و با تقدیم قربانی‌های عظیم و شهدای میلیونی، از خاک و خطه‌ و مقدسات خویش دفاع و حراست نمودند.

مردم قهرمان افغانستان با سنگ و چوب و بیل و کلند، در مقابل لشکری مقاومت می‌کردند که آن‌ها با تانگ و توپ و طیاره مجهز بودند و از هیچ جنایت و جرمی هم، اجتناب نمی‌ورزیدند.

تجاوز قشون سرخ شوروی در افغانستان، نمادی از جنگ تمام‌عیار کفر و اسلام بود، تمام دنیا این جنگ را نظاره می‌کردند و بلعیدن افغانستان اسلامی را توسط اژدهای سرخ، به تماشا نشسته بودند.

از آن‌جا که دین مبین اسلام، دین برحق است و پیروان آن برای پاسداری ازاین دین مقدس، از هیچ فداکاریی دریغ نمی‌ورزند، ملت مجاهد و شریف افغانستان نیز به‌خاطر حراست از اسلام، ناموس، تمامیت ارضی و ارزش‌های شان، مبارزه‌های سخت و نفس‌گیری را در مقابل این نیروی اشغال‌گر آغاز کردند و با تقدیم میلیون‌ها شهید و معلول و میلیون‌ها مهاجر و آواره، غرور این قشون قدرت‌مند را شکستاندند و آن‌ها با خسارات جانی و مالی، به شکست فاحشی مواجه شدند که در تاریخ، نظیر و پیشینه‌ی‌ کم دارد.

هزاران سرباز شوروی در این خاک مدفون و مفقود گردیدند و هزاران تن دیگر شان با زخم‌های خونچکان، فرار را بر قرار ترجیح دادند.

هنوز بدنه‌های پاره پاره‌شده‌ی توپ و تانک و طیاره های شان در دره‌ها، دشت‌ها و کوه‌هپایه‌های این کشور وجود دارند که بازیچه‌ی اطفال ما گردیده اند.

ایستادگی در مقابل عقیده‌ی باطلِ لنین و استالین و بزرگ‌ترین امپراتوری وقت، نشان داد که این ملت از غیرت و شهامت بی‌نظیری برخور دار اند و هیچ‌کشوری توان ایستادگی در مقابل این‌ ملت قهرمان را ندارد.

در رگ رگ این ملت، خون ایستادگی، مجاهدت و مبارزه جریان دارد و هیچ‌قدرتی نمی‌تواند این ملت را از مبارزه در مقابل اشغال‌گران و تجاوزگران باز دارد.

آنچه بر جهاد و مبارزه ملت افغانستان ارزش بیشتر می‌بخشد؛ فروپاشی کامل امپراتوری شوروی بود که به اثر آن، کشورها و ملت‌های زیادی از چنگال خونین استعمار کمونیستی رهایی یافتند.

این شهکاری افغان‌ها، کار سهلی نبود که به سادگی از کنار آن گذشت. فداکاری و قهرمانی‌های این ملت تا شکست قدرت بزرگ جهان، دارای ابعاد و زوایا و تفصیلاتی می‌باشد که؛ صدها جلد کتاب را از ما می‌طلبد.

اما چیزی‌که هنوز برای ما قابل پرسش می‌باشد، این است که؛ وقتی ما توانستیم آن نیروهای پرقدرت جهانی را شکست بدهیم و از برکت جهاد و مقاومت ما بسیاری کشورها به استقلال رسیدند و ملت‌های زیادی آزاد شدند، چرا خود ما در دوران پسااشغال گرفتار بدبختی و جنگ‌های خانمان‌سوزی داخلی گردیدیم و بر اثر جنگ‌های تنظیمی، حزبی، سمتی، قومی و… تمام هست‌و‌بود خویش را از دست دادیم؟

بدون شک، دلایل زیادی وجود دارند که پرده از این موضوعات برمی‌دارند و خودخواهی و ضعف‌های رهبران آن وقت را به درستی نشان میدهند.

از آن جمله می‌توان گفت، عدم همدلی رهبران جهادی و تقسیم‌شدن مجاهدین به احزاب و دسته‌های مختلف و برتری‌خواهی‌های برخی از رهبرانِ خودخواه، از دلایلی بودند که ملت را به‌سوی تباهی کشاند و نیجه‌ی جهاد که همانا؛ برقراری نظام مقتدر اسلامی بود، به دست نیامد.

از سوی دیگر،  نبود یک زعیم مدبر و مستقل که می‌توانست تمام احزاب و گروه ها را زیر یک چتر جمع کند، دلیلی دیگری بود که برشدت  تنش‌ها و جنگ‌ها در افغانستان کمک کرد.

هر گروه، پادشاه خودش بود و هرکدام در هرجایی که چندتا نفر داشت، حکومت می‌کرد و فرمانروای مطلق العنانِ آن محیط و منطقه بود.

این نابسامانی‌ها آخرالامر منجر به ظهور تحریک اسلامی طالبان، تحت رهبری عالیقدر امیرالمومنین مرحوم ملامحمدعمر مجاهد رح، از متن ملت شد و این تحریک اسلامی توانست؛ به زودی بساط ظلم و فساد را از افغانستان برچیند و امنیت سراسری را در کشور تٱمین نماید.

اما، این نظام ناب اسلامی، به زودترین فرصت به خار چشم‌ جهانِ کفر مبدل شد و امریکا و ناتو با همدستی یک‌مشت مسلمان‌نماها، برای نابودی این نظام اسلامی کمربستند و سرانجام افغانستان را اشغال کردند.

اما ایمان و اراده‌ی آهنین ملت قهرمان و مجاهد این طلسم تجاوز را نیز درهم کوبید و بازهم امارت اسلامی و ملت مجاهد به فتح و پیروزی بزرگی دست‌یافتند و با تقدیم قربانی‌ها و فداکاری‌های بی‌دریغی، با بیست سال مبارزه‌ی نفس‌گیر و ضربات مرگبار بر تجاوزگران، کشور را آزاد کردند و پرچم عزت و استقلال را در افغانستان، به اهتزاز درآوردند.

الحمدلله امروز در افغانستان، نظامی به وجود آمده است که احکام الهی جاری و حدودالله را زنده کرده است.

این حکومت، تحت زعامت یک امیر مدبر اداره می‌شود و تمام جغرافیای و مردم افغانستان، زیر سایه‌ی درفش سفید، زندگی آزاد، آرام، عزت‌مند و رو به انکشافی را تجربه و سپری می‌نماید.

به امید افغانستان آباد، مترقی و مقتدر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *