تبصره

از کجا به اینجا رسیدیم؟

 مروری گذرا به گذشته های تاریک و اما مستقبل درخشان!

 

مروری گذرا به گذشته های تاریک و اما مستقبل درخشان!

 

شفق ایوبی

تجاوز ظالمانه شوروی  و جنگ های خانمان سوز داخلی پسا اشغال شوروی که باعث مهاجرت، فقر چور، چپاول، فقدان امنیت، بی سوادی، ویرانی زیرساخت ها، ویرانی قریه جات ومحلات مسکونی و هزار نا هنجار دیگر گردیده بود؛ در این مرحله حساس و المناک، کشور ما به کسی نیاز داشت که این همه زخم ها را مرهم می گذاشت و بد بختی های بجا مانده از اشغال و پسا اشغال را به بهترین وجه ممکن حل می کرد ومهم تر از همه اینکه، برای حفظ جان و مال مردم و حفظ امنیت فزیکی مردم که در آن زمان به گمشده می ماند، که کسی امید پیدا شدنش را نداشت و به رؤیایی شباهت داشت که تحقق آن نا ممکن به نظر می رسید کاری می کرد.

اما این مسؤلیت خیلی سترگ بود، مسؤلیتی که احزاب جهادی آن زمان، نتوانستند آن را به عهده بگیرند نه تنها این بلکه خود باعث بد بختی دوچندان گردیدند و برای بدست آوردن قدرت کشور را به جهنمی تبدیل نمودند، که زنده گی در آن نا ممکن به نظر می رسید و هر حزب در تلاش آن بود تا قدرت را تصاحب کند و لو به هر قیمت باشد مهم نبود که ملت در چی وضع قرار دارد و جنگ های قدرت طلبانه شان چی خساراتی برای مردم و کشور وارد می کرد، تنها موردی که نزد آنها مهم بود رسیدن به چوکی بود وبس که این امر خود باعث گردیده بود که بد بختی ها چند برابر شوند و آسیب های بیشتری به مردم برسد، جالب تر و درد آور تر از همه اینکه جهانیان، سازمان های بین المللی و سازمان های که مدعی حقوق بشر بودند، تنها نظاره گر آن وضعیت اسف ناک بودند و بس و گاهی هم برای تأمین منافع شان حزب خاصی را حمایت می کردند که این امر خود باعث پیچیده شدن اوضاع می گردید.

خلاصه افغانستان تبدیل شده بود به میدانی که هر کشوری در آن برای منافع خود کاری می کرد و هر سازمان و کشوری در صدد کسب منافع بیشتری بود بدین گونه بیشتر مداخله می کردند تا سهمی فزون تر داشته باشند یا بهتر است بگوییم افغانستان به بازار سهامی تبدیل شده بود که مشترکین که همان مداخله گران بودند در صدد بدست آوردن سهام بیشتر بودند..؛ خلاصه کلام اینکه آینده کشور، امنیت مردم، اقتصاد مملکت و حتی حیات مردم افغانستان برای آنها ارزشی نداشت و کاری برای برون رفت از آن وضع انجام ندادند.

در همچو شرایط حساس و خطیر؛ ملا محمد عمر مجاهد رحمه الله با مجاهدین مخلص آن زمان برای از بین بردن فساد، اعاده امنیت و حفظ نوامیس و ارزش های دینی مردم دست به جهاد مسلحانه زدند، آنها با استقبال و حمایت گرم ملت مواجه شدند، همه ملت بدون در نظر داشت سمت و زبان از حرکت جدید حمایت نمودند چون حرکت جدید به مثابه فرشته نجات بود که در آن شرایط سخت و دشوار در پهلوی ملت قرار گرفت و برای احیای آرمان های دیرینه مردم قدم برداشته بودند تا آن همه بد بختی ها را برداشته و امنیت را تأمین کنند که چنین هم کردند تا جایی که بیشتر از ۸۰٪ از جغرافیای کشور زیر حاکمیت امارت اسلامی قرار گرفت زورگویی پایان یافت، امنیت تأمین گردید و آهسته آهسته برای آبادی کشور نیز اقداماتی صورت می گرفت و مردم تازه احساس آرامش می نمودند و نفس راحت می کشیدند، نا امنی به امنیت تبدیل شده بود و امید های پژمرده دوباره شگوفا می شدند، از همه جا بوی سعادت وپیش رفت به مشام می رسید، برای نظام تعلیمی و تحصیلی توجه صورت می گرفت و دست مداخله گران کوتاه گردیده بود و امید های خصمانه دشمنان این خطه به نا امیدی تبدیل شده بود و سازمان های کفری یی که برای تطبیق برنامه های خصمان شان مبالغ هنگفتی را مصرف کرده بودند، هر روز نا امید و نا امید تر می شدند، کشور های که منافع شان  را در جنگ می دیدند نیز از امنیت و آرامش حاکم در آن زمان مأیوس به نظر می رسیدند، اما برعکس مسلمانان جهان و علمای بزرگ وبیدار جهان اسلام نهایت مسرور و شادمان بودند و حق شان بود که باید چنین می بودند، چون بعد از سقوط خلافت عثمانی چنین حاکمیتی را شاهد نبودند، حاکمیتی که به فرمایشات صلیبی ها نه بگوید و برای ارزش های والای اسلامی خویش ارج بگذارد و برای تطبیق شریعت اسلامی آستین بالا بزند و برای ترویج علوم و فرهنگ اسلامی نهایت سعی و کوشش خود را به خرچ‌ دهد، واقعاً چنین حاکمیت مبارک ارزش آن را داشت که مسلمانان جهان وعلمای جهان اسلام برای آن شاد مان شوند و برای بقا و استحکام آن دست به دعا بردارند.

مردم افغانستان تازه نفس راحت کشیدند چون دیگر مسلح و تفنگ دار، آن تفنگ دار قبلی نبود که  امنیت، جان، مال و ناموس اش را تهدید کند، بلعکس تفنگ دار جدید کسی بود که نه تنها اینکه بالای وی ظلم روا نمی داشت بلکه دست ظالم را کوتاه ساخته بود و مظلومانی را که سالیان دراز زیر ظلم وشکنجه قرار داشتند از ظلم ظالمان و مستبدان آن زمان نجات داده بودند، که این امر خود باعث شگوفایی امید های پژمرده در بین مردم گردیده بود، ملتی که سالیان دراز را تحت فشار، ظلم و استبداد متجاوزان شوروی سپری نموده بودند وبعد از آن توسط دزدان ارزش های جهادی و پاتک سالاران و محبین قدرت  شکنجه شده بودند.

تحقق رؤیا ها و امید های شان را در حاکمیت جدید می دیدند، چون همین حاکمیت جدید بد بختی های بی شماری را از کشور شان برداشته بودند، جنگ های خانمان سوز داخلی با انواع شکنجه های ظالمان، غیر انسانی، آذار و اذیت که قلم از نوشتن آن عاجز است را مردم  خوب به یاد داشتند و هنوز بقایای تانک ها و مهمات جنگی شوروی که مردم از آن خاطره های تلخی داشتند را به دو چشم سر  میدیدند،

و می دانستند که همین امارت اسلامی بود که همه آن ناهنجاری ها را نقطه پایان گذاشته بود، همین امر باعث شده بود که مردم امید های شان را با آن حاکمیت گره بزنند و تنها در همان حاکمیت برای تحقق رؤیا های دیرینه شان فکر کنند، چون همان حاکمیت  ملت را از جنگ و در بدری نجات داده بود و کشور شان را از تجزیه نگهداشت، مردم میدانستند که کشور شان بعد از سالیان دراز جنک و بد بختی تازه به دست صاحبان دلسوزی  افتیده که در صدد مداوای زخم های دیرینه آن هستند؛

در همان شرایط که همه مردم برای فردای بهتر رؤیایی شان شاد و مسرور بودند و برای تحقق آرمان های شان لحظه شماری می کردند که در پهلوی آزادی کشور جشن آبادی و شگوفایی را نیز تجلیل کنند، اما دشمنان دیرینه دین ما آن وضعیت را بیشتر از آن تحمل نتوانستند، آرامی ملت ما و قطع امید های شوم و نحس شان برای آنها سنگین تمان شد، دشمنانی که در گذشته نیز برای تأمین منافع شان بالای گروها و حلقات حزبی خاصی سرمایه گذاری کرده و ملیارد ها دالر را در این راه  مصرف کرده بودند، چطور می توانستند دست از همه منافع شوم شان بردارند، همان بود که یک بار دیگر کشور ما را مورد تجاوز قرار دادند و ملت مظلوم ما را که تازه نفس راحت کشیده بودند یک بار دیگر مورد تجاوز نامشروع وظالمانه شان قرار داند و این دقیقاً سال ۲۰۰۱ بود و متجاوز این بار کمونست های شوروی سابق نه بلکه صلیبی های  خون آشام غربی بودند که دشمنی دیرینه با امت اسلامی داشتند و با همان روحیه جنگ های صلیبی به کشور ما تجاوز نمودند و همان گونه به شکل وحشیانه و ظالمانه در برابر مردم قرار گرفتند، اما با بهانه های واهی و میان تهی که هیچ اساسی نداشت، علت اساسی این تجاوز همان بود که گفتیم، قطع منافع و اهداف خصمانه شان، که قبلاً از طریق عناصر نوکر شان بالای آن سرمایه گذاری کرده  بودند.

نا گفته نماند که همان عناصر خاین، مزدور و نوکر غرب در امر تجاوز و اشغال کشور توسط صلیبی ها تا اخیر با صلیبی ها در برابر ملت همراه وهمگام بودند.

تجاوز صلیبی ها که در رأس آن امریکا و ناتو قرار داشت به مراتب ظالمانه تر و وحشیانه تر از تجاوز شوروی بود.  تجاوز صلیبی ها  با طیاره های غول پیکر B52 آغاز گردید، آن هم

در برابر ملت تهی دست و بی سلاح، متجاوزان در نخست خیلی مغرور بودند و همین غرور وحشیانه شان باعث شد که به خواست های منطقی امارت اسلامی تن ندهند، بزرگان امارت اسلامی در آن زمان خواستار حل معضل از طریق مفاهمه و گفتگو شدند، اما قلدران و بد معاشان صلیبی اصلا به آن توجه نکردند و مستقیماً دست به حمله نظامی زدند، بالای ملتی که تازه از شر اشغال شوروی رهایی یافته بود و روزها و شب های سخت جنگ های داخلی راپشت سر گذاشته بودند، هنوز بوی باروت و دود و خاک تجاوز شوروی از کوچه ها و سرک ها دور نشده بود که متجاوز صلیبی با چهره وحشتناک تر از متجاوز شوروی پا به این خاک گذاشت. نخستین شب های ظالمانه و تاریک اشغال صلیبی با کشتن و قتل عام کردن مردم عام و از بین بردن زیرساخت های کشور آغاز گردید. نخستین بم ها را بالای مردم عام و زیر ساخت های کشور پرتاب کردند و این دلیل روشن به دشمنی آشکار شان با مردم عام بود که زیرساخت ها و مردم عام را هدف قرار می دادند.

اما سوال اینجاست که مردم عام و زیر ساخت های کشورچی گناهی داشتند؟ به جز از اینکه دشمن خونخوار غربی به اینگونه برای خود دست آورد ثبت می نمود، دست آورد ظلم و وحشت!!!

اما عده یی بیچاره و نمیدانم احمق باز به این امید بودند که امریکا برای شان کشور را بسازد امریکای که زیرساخت های کشور قصداً هدف قرار میداد و مردم عام را به گونه قصدی بمبارد می نمود، چگونه ممکن بود کشور را بسازد و یا کاری برای آبادی انجام بدهد، نمیدانم حماقت هم حدی دارد و یاخیر، خوب این طبقه که خواب ساختن کشور توسط امریکا را به سر می پروراندند بیشتر برده ها و نوکران امریکا و ناتو بودند نه مردم عام، پس ارزش گلایه را هم ندارند، چون برای آنها خون هموطنان شان ارزش نداشت و تنها جیب ها وتمایلات شیطانی شان برای شان مهم بود وبس.

از آغاز تجاوز ظالمانه غربی ها تا پایان آن دور تاریک همه روزه بمبارد های کور کورانه بالای خانواده ها و منازل مسکونی ، چاپه های شب هنگام بالای مردم عام و به زندان کشاندن علما و مردم عام و بی گناه ادامه داشت، در هیچ  محله و روستایی کسی از چاپه ها و بمبارد های شب هنگام آنها در امان نبودند، صدای دلخراش طیاره های بی پیلوت و B52 خوشی و آرامش را از مردم ربوده بودند تا جایی که  کودکان و نوجوانان دچار مشکلات روانی گردیدند بدین گونه امنیت را از مردم ربوده بودند و کشور تبدیل شده بود به غم کده یی که به جز از خبر ویرانی، کشتار و قتل عام، چیز دیگری در آن شنیده نمی شد، مردم مأیوس و نا امید بودند، نا امید از زنده گی و زنده ماندن، سر خط اخبار رسانه ها تعداد کشته شده های توده های مردمی بود و تعداد عروسی ها، جنازه ها و اماکن مسکونی که بمبارد می شدند، آن وضعیت ناگوار سبب شده بود که مردم بیشتر از مجاهدین امارت اسلامی حمایت همه جانبه داشته باشند و سنگر های جهاد را با حضور شان گرم تر نگهدارند، جهاد ملت در برابر این تجاوز آشکار با همه مشکلات موجود ادامه داشت و مجاهدین با انواع مشکلات دست از جهاد برنمی داشتند و تا اخیر در برابر اشغالگران صلیبی  مردانه وار ایستادند و جهاد نمودند تا اینکه بانصرت الله متعال دشمنان صلیبی ذلیلانه شکست خوردند و کبر وغرور کاذب شان به ذلت واقعی مبدل گردید و ذلیلانه و سر افگنده اخراج گردیدند و شایسته چنین شکست مفتضحانه بودند چون به ناحق به این سرزمین تجاوز نموده بودند و سرنوشتی که باید با آن روبرو می شدند، روبرو شدند، در مدت بیست سال اشغال در نتیجه  جهاد و مقاومت ملت مسلمان افغانستان

چنان ضربات سنگین را متحمل شدند، که دیگر ادامه آن وضعیت برای شان دشوار شد، حملات برق آسای فدائیان تقبلهم الله چنان وضعیت اشغالگران را وخیم نموده بود که دیگر افغانستان تبدیل شده بود به تنوری که افتیدن در آتش آن تنور را هر لحظه انتظار می کشیدند، تنها فاصله اشغالگران صلیبی تا مرگ، رفتن مجاهد استشهادی به محل تجمع و جا های بود و باش شان بود وبس که فرار از این گزینه برای اشغالگران همان فرار از کشور بود و راهی غیر از آن نداشتند، نشست قطر تنها فرصت گریز وبیرون رفت را برای شان مساعد نمود وبس علت فرار اشغالگران نصرت الله متعال با مجاهدین، حملات برق آسای مجاهدان  استشهادی، جهاد مجاهدین و مقاومت ملت بود نه چیز دیگر. تا جایی که از آنطرف عساکر تازه نفس می آمد اما از این طرف با تابوت اجساد تکه تکه شده و سوخته عساکر شان را که در میادین نبر کشته شده بودند انتقال می دادند،  ادامه چنین وضعیت را قطعاً تحمل نمی توانستند و بالفعل با کمبود نیروی بشری مواجه بودند، فشار این جنگ از نگاه اقتصادی نیز به مراتب سنگین تر از وضعیت نظامی بود، که صلیبی آنرا تحمل می کردند همین امر سنگینی فشار نظامی و اقتصادی و کمبود نیروی بشری بود که باعث شکست صلیبی های امریکایی و اروپایی گردید، که در نتیجه مجاهدین امارت اسلامی  با نصرت الله متعال پیروز گردیدند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *