اسلامی

   شناخت منافقین وتشخیص نفاق            

بدون تردید منافق از زمره کافران است وبهره ای از ایمان در قلب خود ندارد، ولی نقاب مسلمانی بر چهره کشیده وخود را مسلمان معرفی مینماید.

پوهیالی عبدالمعبود”عابد”

بدون تردید منافق از زمره کافران است وبهره ای از ایمان در قلب خود ندارد، ولی نقاب مسلمانی بر چهره کشیده وخود را مسلمان معرفی مینماید.

” منافق” کسی است که کفرش را پنهان نموده و اظهار اسلام مینماید. او از روی نیرنگ، دروغ وفریب دادن مسلمانها ادعای ایمان میکند. منافق را از آن جهت منافق می گویند که از ایمان خارج شده است. منافق خط زندگی مشخص ندارد ودر میان هر گروهی به رنگ آن گروه می آید منافق از کافر خطرناکتر وعذاب او در آخرت از کافر سخت تر است. مسئاله نفاق ومنافقان در اسلام از زمان مطرح شد که پیامبر(ص) به مدینه منوره هجرت فرمود؛ وتقریباً بعد از حادثه احد زمینه برای فعالیت منافقان آماده شد واین زمانی بود که پایه های اسلام قوی وپیروزی آن آشکارشد. منافقین هر روز به رنگ تازه ای در می آمدند وبر قیافه ها وزبانهای مختلف خودنمایی می کردند.  از هر وسیله  ای برای فریفتن ودر هم شکستن مسلمانان بهره می گیرند ودر هر کمینگاهی به کمین نشسته اند، منافقین بر باطن خفه وبه ظاهر خوش اند، وپیوسته ومخفیانه برای فریب مردم گام می بردارند واز بیراهه هاحرکت میکنند. گفتارشان به ظاهرشفابخش اما کردار شان دردی است درمان ناپزیر.

بر رفاه و آسایش مردم حسد می ورزند واگر کسی گرفتار بلایی شود خوش حال شده همواره امید واران را مأیوس می کنند وهمه جا آیه  یأس میخوانند، آنها در هر راهی برای هر مصیبتی اشک تمساح می ریزند: مدح وثنا به یکدیگر قرض می دهند و از یکدیگر انتظار پاداش دارند. در تقاضاهای خود اصرار می ورزند ودر ملامت پرده دری میکنند. وهر گاهی حکمی کنند از حد تجاوز می نمایند.در برابر هر حقی باطلی ساخته ودر مقابل هر دلیلی شبه ای. برای هر زنده ای عامل مرگی، برای هر دردی کلیدی وبرای هر شبی چراغی تهیه دیده اند. باطل خود را شبیه حق جلوه می دهند و در توصیفها راه فریب پیش میگیرند. طریق وصول به خواست خود را آسان وطریق خروج از دامشان را تنگ وپر پیچ وخم جلوه می دهند، آنان دارو دسته ای شیطان وشراره های  آتش دوزخ اند. منافقان خطرناکترین افراد هر اجتماع اند چرا که” اولاْ” در درون جامعه ها زندگی می کنند واز تمامی اسرار با خبر اند.”ثانیا” شناختن آنها همیشه کار آسانی نیست، وگاهی خود را چنان در لباس دوست نشان میدهند که انسان باور نمی کند.

“ثالثاً” چون چهره اصلی آنها برای بسیاری از مردم نا شناخته است در گیری مستقیم ومبارزه صریح به آنها کار مشکلی است. “دیگر اینکه” آنها پیوند های مختلفی با مومنان دارند، پیوند های سببی ونسبی وغیره که وجود همین پیوند ها مبارزه به آنها را پیچیده تر می سازد.” گاهی”  آنها از پشت خنجر می زنند وضرباتشان غافلگیرانه است. این جهت وجهات دیگیری سبب می شود که آنها ضایعات جبران ناپزیری برای جوامع ببار آوردند وبه همین دلیل برای دفع شر آنها باید برنامه ریزی دقیق و وسیعی داشت. در حدیثی آمده که پیامبر(ص) فرمود: من بر امتم نه از مومنان بیمناکم ونه از مشرکان، اما مومن ایمانش مانع ضرر اوست، واما مشرک خداوند اورا بخاطر شرکش رسوا می کند ولی من از “منافق” برشما می ترسم که از زبانش علم می ریزد، در قلبش کفر وجهل است. سخنانی می گوید که برای شما دلپذیر است اما اعمالی در خفا انجام می دهد که زشت وبد است. کوتاه سخن اینکه گروهی است که قرآن در باره آنها این همه بحث کرده باشد ونشانه ها واعمال وخطرات آنها را بازگو نموده است. این سرمایه گذاری وسیع قرآن در این باره دلیل بر خط فوق العاده منافقان است.

در صدر اسلام نیز منافقان در مدینه همرای پیامبر(ص) ومیان اصحاب آن حضرت بودند. آنها برای نابودی اسلام نقشه ها کشیدند وماجرا ها آفریدند. نبی اکرم(ص)  در زمان حیات خود از آنها دلی پر غصه داشتند ونسبت به آینده امت اسلامی از آنها نگران بودند ونسبت به آنها هشدار میدادند. در باره این موضوع پرسشهای متعددی قابل مطرح و برسی هستند که کدام آن می تواند از جهتی با اهمیت و آموزنده باشد. آیا آنان در جامعه قابل شناسایی بودند؟

آنان از چی ویژگی‌های برخور دار بودند؟ آنان چه آسیب هایی را بر جامعه اسلامی وارد می کردند آنچه بیشتر از همه برای ما اهمیت دارد، شیوه های برخورد رسول الله(ص) در برابر منافقان به عنوان اخلاق حکومتی وشیوه تدبیر سیاسی آن حضرت«ص» است، که میتواند بهترین الگوی رفتاری رهبران و دست اندر کاران حکومت اسلامی قرار گیرد. زیرا منافقان دشمنان داخلی جامعه اسلامی بودند وبسیار مسئله ساز این پدیده که خطر های زیادی در پی داشت وممکن بود سرنوشت جامعه اسلامی را بگونه دیگری رقم بزند! اما تدبیر پیامبر«ص» موجب شد بدون پرداختن به مبارزه رسمی با آنان زمینه انقباض وانزوای ایشان فراهم گردد. در حقیقت در تاریخ حکومت ها هیچ سیاست وبرنامهای در خصوص مقابله با بحرانهای داخلی، همانند سیاست حکیمانه پیامبر(ص) در برخورد با پدیده‌ی نفاق ومهار آن سراغ نداریم. بنا بر این برخورد رسول اکرم (ص) در برابر آنان علاوه بر جنبه دینی واخلاقی، از جهت سیاسی نیز بسیار آموزنده است. پس بسیار با اهمیت وآموزنده است که یک بار صفحات زرین تاریخ زندگی رسول گرامی(ص) را با این هدف رقم بزنیم، تا در این مقاله کوتاه ببنیم آن حضرت با این کافران نقاب بر چهره چه شیوه رفتاری را در پیش گرفتند وشیوه رفتار پیامبر(ص) در برخورد با منافقان چگونه بود؟

آنچه در این نوشتار مورد نظر است بررسی وگرد آوری شواهد عینی وتاریخی شیوه رفتار رسول خدا(ص) در برابر منافقان است، بنابراین با توجه به داده های تاریخی به دست آمده در این باره الگو های رفتاری رسول اکرم (ص) در برابر منافقان ارایه خواهد شد اما پیش از ورود به اصل مطلب تعریف وتوضیح برخی واژه ها لازم است. بدون تردید منافق از زمره کافران است وبهره های ایمان در قلب خود ندارد ولی نقاب مسلمانی بر چهره میکشد وخود را مسلمان معرفی مینماید” منافق” کسی است که کفرش را پنهان میکند واظهار اسلام مینماید واز روی نیرنگ ، دروغ وفریب دادن مسلمانها ادعای ایمان میکند. قرآنکریم در موارد متعددی به کفر منافق تصریح کرده است. در سوره بقره آنان را چنین توصیف میکند.

ترجمه: گروهی از مردم کسانی هستند که میگویند بخدا وروز رستاخیز ایمان آوردیم وحال آنکه ایمان ندارند…..

الف:انواع نفاق: منافقان از لحاظ انگیزه واهداف چند دسته اند:

1 – کسانیکه برای رسیدن به منافع ومصالح دنیایی، به ظاهر مسلمان گردیده اند: در زمانیکه اسلام گسترش یافت وفتوحات زیاد شد ایشان بخاطر آنکه از غنایم جنگی بهره ببرند اظهار اسلام کردند.

2 – برخی برای ترس جان، مال ودیگر منافع دنیای شان مسلمان شدند. عبدالله بن ابی سرکرده‌ی منافقان مدینه نمونه ای آشکار این گونه نفاق بود.

3 – برخی دیگری از منافقان اینکه به اسلام ومسلمانان آسیب برسانند چهره مسلمانی بخود گرفتند. عبدالله بن سبا از یهود یان یمن مشهور به ابن سوداء از این جمله بود.

4 – منافقانی که انتساب به اسلام را به ارث برده اندو از زمره‌ی مسلمانان به حساب میایند ولی در حقیقت ایمان ندارند وتنها به دلیل انگیزه های قومی، ملی وخانوادگی این نسبت را حفظ میکنند. این نوع نفاق در عصر حاضر مصادیق بیشتری دارد.

از لحاظ دیگرمیتوان منافقان را به دو دسته تقسیم کرد. تعدادی از منافقان کسانی هستند که نفاق را از خانواده و والدین خود به ارث برده اند. برخی از خانواده های یهودی ومسیحی   از این دسته ها اند. اینان در جامعه‌ی اسلامی تظاهر به اسلام میکنند ولی نسلهای پی در پی آنها در دین خود باقی می مانند. وفرزندانشان از پدران ومادرانشان  نفاق را به ارث میبرند وبر ضرر اسلام ومسلمانان فعالیت میکنند ونقشه میکشند. دسته ای دیگر کسانی هستند در ابتدا صادقانه مسلمان شده اند ولی پس از آن در دلهای ایشان شک راه یافته، اینان بخاطر حفظ منافع وخطرهایی که از تظاهر به کفر احساس میکردند. نتوانسنتد کفر خود را آشکار نمایند. نفاق بر دسته‌ی اول را میتوان نفاق اصلی ودسته‌ی دوم را نفاق عارضی دانست.

مراتب نفاق: نفاق دارای مراتب اصلی است. بالاترین مرحله‌ی آن “نفاق اکبر” نامیده میشود وبا کفر ماهیت یکسان دارد، دارنده این قسم نفاق در حقیقت کافر است. ولی در ظاهر در زمره‌ی مسلمانان قرار دارد معنی اصلی نفاق ومنافق همین است. در قرآنکریم نیز به همین معنی به کار رفته است.

مرحله‌ی پایین نفاق که میتوان آنرا ” نفاق اصغر” نامید معنی نزدیک به فسق دارد. فاسق به کسی اطلاق میگردد که احکام شریعت را قبول دارد و به آن اعتراف میکند ولی دربرابر آن التزام عملی ندارد ودر عمل به آن پایبند نیست وبرخی احکام شرعی را در رفتار خود نقض میکند. فسق عامتر از کفر است ودر خصوص ارتکاب گناه چه کم باشد یا زیاد به کار میرود ولی بیشتر در باره کسی به کار میرود که گناه زیاد مرتکب می گردد. دارندگان نفاق اصغر کافر وخارج از اسلام نیستند. اینان کسانی هستند که فروغ دین وحدود شریعت را رعایت نمیکنند. ولی در میان مردم به صورت ریا کارانه به تقوا وعمل نیک تظاهر میکنند تا مورد اعتماد، تعظیم وتکریم دیگران قرار بگیرند وجه مشترک نفاق اکبر واصغر دوچهره بودن واعمال ریا کارانه است.

خطر منافقان در سخن رسول الله(ص): پیامبر(ص) نسبت به خیانت ها، کارشکنی ها ونقشه های خطرناک منافقان که همیشه در میان جامعۀ  اسلامی وجود دارد به صورت جدی در امت خود وجامعه‌ی اسلامی احساس خطر می کردند ونسبت به آنها هشدار می دادند. آنحضرت در حدیثی مسلمانان را به اهمیت وبزرگی خطر آنان چنین توجه میدهند: من نسبت به امت خود از مومن ومشرک نگرانی ندارم چرا که مومن را خداوند(ج) بوسیله‌ی ایمانش از ضرر رسانیدن به امت منع میکند ومشرک را بوسیله‌ی شرکش به خواری می کشاند، زیرا چهره دشمنی اش میان همه شناخته شده است. ولی بر شما از منافق حراس دارم که خوش زبان و آگاه به سخن گفتن است. آنچه را شما نیک می شمارید بر زبان جاری می کنند و آنچه را زشت می دانید عمل میکنند.

شیوه های برخورد پیامبر(ص) با منافقان: موضع پیامبر(ص) در قبال پدیده نفاق به موضع طبیبی بود که محیط پرورش و رشد میکروب را از هر جهت محدود و سپس منافذ ادامه حیات آنی را مسدود میکند تا میکروبها امکان هرگونه نشاط و فعالیت خود را از دست بدهند. رسول الله(ص) با پدیده نفاق از آغاز پیدایش آن به عنوان یک پدیده اجتماعی و روانی برخورد کردند و از برخورد سیاسی رسمی به آن پرهیز نمودند. برای رفع این مشکل از ابزارها و امکانات روانی و اجتماعی بهره گرفتند به همین دلیل رفتار آن حضرت در برابر منافقان عمدتاً عناوین اخلاقی بخود میگرفت تا سیاسی. حضرت محمد (ص) در مقابل آنان به گونه‌ای رفتار میکردند که نتیجه آن انزوای اجتماعی منافقان و مصئونیت بخش به جامعه اسلامی از تاثیر گذاری منفی آنان بود و گاهی نیز برای جلوگیری از فتنه انگیزی آنان به اعمال خشونت دست میزدند. البته هیچگاه به قتل آنان اقدام نکردند. در این مقاله موارد مذکور را با ذکر شواهد تاریخی آن بیان خواهم کرد.

مدارا: مدارا به عنوان یک اصل در تمام دوره‌ی هجرت که رسول خدا(ص) گرفتار با منافقان بودند مورد توجه ایشان قرار داشت. با وجود تحریکات  فراوان منافقان، آن حضرت در برابر ایشان سیاست مدارا را در پیش گرفتند و در عین کنترول اوضاع، بر آنان سختگیری و اعمال خشونت نمی کردند. طوریکه از سیرت و صفت آن حضرت(ص) آموختیم هیچگاه به قتل منافقان اقدام نکردند. همیشه با آنان مهربانی و الفت مینمودند و از حکمت کار می گرفتند. نیز عبدالله ابن ابی که سر کرده ای منافقان ویکی از مشهورترین آنان بود پس از آنکه در بازگشت از جنگ” بنی مصطلیق” عرصه بر او تنگ شد واحساسات بر ضد او تحریک شده بود فرزندش نزد پیامبر(ص) آمدند وگفت ای رسول خدا اگر تصمیم دارید او را به قتل برسانید مرا مامور این کار کنید تا سرش را برایتان بیاورم بخدا قسم همه اوس  و خزرج میدانند که من از نیکو کار ترین افراد نسبت به پدر و مادر خویش هستم، به همین دلیل میترسم اگر دیگری را مامور به قتل وی کنید، تحمل این را نداشته باشم که قاتل پدرم را بنگرم ودر نتیجه مومنی را در برابر کافر به قتل برسانم وداخل جهنم شوم. رسول الله(ص) فرمودند تا زمانیکه او در کنار ماست با  وی رفیق ومهربان هستم. نمونه های تاریخی ذیل به صورت آشکار بر مدارای آن حضرت با منافقین دلالت دارد.

– نادیده گرفتن آزار منافقان: پس از شکست در جنگ “احد”  یهودیان سخنان زشت و آزار دهنده ای بر زبان آورد ند وگفتند محمد (ص) به دنبال ملک وپادشاهی است که این چنین شکست خورده وگرنه هیچ پیامبری این گونه شکست نخورده است. منافقان با یاران پیامبر(ص) میگفتند: افرادیکه  کشته شده اند اگر پیش ما میا مدند کشته نمی شدند، آنان با این سخنان اصحاب رسول الله(ص) را  دچار تردید می کردند و آنها را به جداشدن از آن حضرت تشویق مینمودند. حضرت عمر(رض)  در گوشه وکنار این سخنان را شنید ونزد رسول الله(ص) رفت تا از ایشان برای کشتن یهودیان ومنافقان که این سخنان را گفته بودند اجازه بگیرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *