آدمهای جدلپیشه
انسان ها طبیعتاً دوستدار بحث و جدال اند؛ اما هنگامی که از مسیر تربیت و پرورش نیکو به دور و به بی راهگی بروند، جدال پیشه می گردند. این ها در واقع انسان های تربیت نایافته اند. خدای متعال در مورد این صفت انسانی چنین میفرماید:
حبیبی صالحی
انسان ها طبیعتاً دوستدار بحث و جدال اند؛ اما هنگامی که از مسیر تربیت و پرورش نیکو به دور و به بی راهگی بروند، جدال پیشه می گردند. این ها در واقع انسان های تربیت نایافته اند. خدای متعال در مورد این صفت انسانی چنین میفرماید:
ترجمه: «ما در اين قرآن براى مردمان، هرگونه مثلى را (كه در امور دين و دنيا بدان نيازمند باشند) به شيوههاى گونه گون بيان داشتهايم (تا از آنها پند گيرند) ولى انسان (طبیعتاً دوستدار بحث و مشاجره است و) بيش از هرچيزی به مجادله مىپردازد (و با حقايق مىستيزد).» [کهف: 45]
منظور از انسان در این آیه انسانهای تربيت نايافته است که در قرآن نظیر و بیان فراوان اینگونه انسانها دارد و بعداً در مورد آنها اشاره خواهیم داشت. با اینکه خدای متعال این چنین آدم ها را با شیوههای مختلف در لباسهای گونه گون و به هر زبانی ممکن برای فهماندن و تأثیرگذاری سخن می گوید؛ اما انسان نمی خواهد بفهمد و به جدل و مباحثه می پردازد.
کلمهی «جَدَلا» در آیه شریفه از ماده (ج د ل) به معنای مجادله، مشاجره، پرخاشگری و ستیزه و نزاع به باطل است. منظور در آیه، گفتگویی است که انسانها بر اساس نزاع و ستیزه گری و تسلط بر دیگری انجام میدهند. مجادله به گفتگویی گفته میشود که دو نفر در برابر هم به جروبحث و منازعه میپردازند. به گفتهی راغب اصفهانی، جدل از «جدلت الحبل؛ طناب را محكم تابيدم» گرفتهشده، پس جدل یعنی گويى كسىكه چنان سخنانى محکم مىگويد و مىخواهد طرف مقابل را بهزور از افكارش بپيچاند. [راغب، المفردات]
این یک اصل قرآنی در مورد انسان است و اشاره به صفت جدل پیشگی انسان دارد. همان طوری که صفت ستیزهجویی و پرخاشگری انسان یکی از اصول قرآنی است، جدال و نزاع پیشگی به باطل نیز صفت دیگری از انسان است که آن را قرآن بازگو می کند.
جدل و جدال به دو گونهای جدال نیک و جدال بد و زشت تقسیم میگردد. اشارهی از این تقسیم در خود قرآن وجود دارد، آنجا که خدای متعال میفرماید:
«ترجمه: (اى پيغمبر!) مردمان را با سخنان استوار و بهجا و اندرزهاى نيكو و زيبا به راه پروردگارت فراخوان و با ايشان به شيوه هرچه نيكوتر و بهتر گفتگو كن». (نحل: 125)
در آیه شریفه به یکرشته دستورات مهم اخلاقى ازنظر برخورد منطقى و طرز بحث، نحوه ايستادگى در برابر توطئههای دیگران، بیانشده است كه سومین دستور آن «جدال احسن» بهعنوان اصول تاكتيكى و روش مبارزه در مقابل مخالفين، بیانشده است؛ یعنی باکسانی که ذهن آنها قبلاً از مسائل نادرست و فاسد انباشتهشده از طريق مناظره خوب ذهن شان را خالى كرد تا براى پذيرش حق آماده شوند. چراکه تبليغ رسالت الهى، می خواهد که با سخنان حكيمانه و مستدلّانه و آگاهانه، به گونهی بسیار زيبا و گيرا و پيدا، تلبیغ و اندرز کرد.
بديهى است که مجادله و مناظره به دو گونه ی مجادله ی نیکو و مجادله ی بد و زشت است. پس هر مجادلهی که بر اساس حق و عدالت و درستی و امانتداری و صدق و راستی و حرمتگذاری بهجانب مقابل باشد، به تعبیر قرآن جدال احسن است و هر مجادله ی و مناظره ای که بر اساس باطل و ظلم کذب و دروغگویی باشد و خیانت و خلافگویی و توهین و تحقیر جانب مقابل بر آن حکومت کند، جدال باطل است. انسان های تربیت نیافته همیشه براساس باطل و خلاف، جدل می کنند و جدال شان، جدال زشت و نا حق است.
جدل در علوم و فنون مختلف؛ کاربرد دارد و در اصل برای مفهوم مباحثه و حجت آوردن در برابر حجت دیگران و از این طریق به پیروزی رسیدن است. اما طوری که این مفهوم را یکزمانی سوفسطائیان به انحراف بردند و از آن به حیث ابزار باطل پیروزی استفاده کردند، چنانکه از اقوال و دلایل فریبنده و فاسد برای نیل به مقاصد و منافع خود استفاده مینمودند، آنگاه سقراط در پی حقیقت برخاست و با سوفسطائیان به مقابله و مبارزه فکری پرداخت و دلایل فریبنده و فاسد آنان را ابطال کرد.
جدل درواقع حرکت خاص استدلالی است که به حقیقت عقل نزدیک میشود و نفس ناطقه را به حقیقت و معنویت نفس میرساند، یا به گفتهای ابنسینا آن فیلسوف نامدار، جدل صناعت است و صناعت جدل ملکهای است که تألیف قیاس یا استقرای جدلی بهمنظور اقناع و الزام مخاطب از آن صادر میگردد، همانند صناعت طب، ملکهای است که از آن معالجه انسانها برمیآید. [ابنسینا، المنطق، ج3 ص24-25. الفن السادس: الجدل] اما متأسفانه امروز نیز همانند عصر سوفسطایی «متجادلان عصر ما» جدال شان خصمانه و به حیث ابزار باطل در پی دلایل فریبنده و فاسد هستند. بهجای اقناع و کشف حقیقت در پی الزام و خاموشسازی یا در پی بیراهه سازی طرف مقابل قرار دارند و از آن به حیث ابزار مغالطه استفاده میکنند. ملاک حق و حقیقتیابی را فراموش میکنند. مشهورات عقلی و نقلی و طبیعی را نادیده میگیرند. بهجای محکمات قرآن و فرمانها خدای متعال به متشابهات آنها میپردازند.
چه انسانهای زشت و عقلهای جدال پیشه و ستیزهجویی و فکرهای جدالبرانگیز که قرآن در مورد آنها «اکثر شیء جدلا» میگوید. مسلماٌ انسان بیش از هر چیزی در مورد خدا جل جلاله و کتاب خدا جل جلاله به مجادله و مشاجره میپردازد. دلیل و حجت میآورند و در باطل فرو میروند تا حق را بشکنند نابود کنند؛ درحالیکه همهچیز روشن است؛ دلایل وجود و وحدانیت خدای متعال از روی عقل و نقل واضح است؛ همچنان دلایل بسیاری از حقانیت قرآن واضح و روشن است و چیزهایی بسیاری را خدای متعال در قرآن بیان نموده است. با اینهمه انسانهایی را میبینیم که غیرمنصفانه و دادگرانه در برابر خداوند«ج» و قرآن کریم به مشاجره و مجادله میپردازند.
عدهای منکر خدا هستند و به او تعالی ایمان نمیآورند وعدهای دیگری در برابر قرآن قرار گرفتهاند و قرآن را کتاب مقدس الهی نمیدانند و بر کلام خدا خورده میگیرند و آن را همانند متون بندگان قابل نقد میدانند. دقیقاً روش اینها همانند روش مجادلهگران پیشین است که قرآن از آن بهعنوان انسانهای جدالپیشه یاد میکند. انسانهای که باعقل نارسا و حجت ناتمام و دلایل ناقص در برابر خدا جل جلاله قد علم میکنند و کار خدای متعال و کلام و فرمایش او را به باد نقد میگیرند. مسلماً این گرفتاری با این گونه فکر جدل پیشگی، گرفتاری بسیار ناروا و ناسزایی است که انسانها به آن سر دچار میگردند.
دربارهای انسان تعبيرات مختلفى درآیات قرآن مجيد آمده است، مانند بشر و انسان و بنیآدم، عجب اينكه هر جا که از او به انسان تعبير شده است صفات نكوهيده و مذمومى براى او ذكر گرديده است. مثلاً صفاتی همانند ضعیفی، ستمگری و کفران، موجود فراموشکار و حقنشناس، بخيل، موجودى عجول، كفور و كفران كننده، ظلوم و جهول، کفران کنندهای آشکار، مغرور در برابر خدا و طغیانگر. کما اینکه در این آیه ی فوق به آن جدال پیشهی پرخاشگر گفته و چنین میفرماید: (كهف- 54) و بهاینترتیب، انسان موجودی دارای جنبههای منفی فراوان معرفیشده است. این درحالی است که که قرآن متقابلاً انسان را بهعنوان موجودی دانا، داراى جنبههاى مثبت و قابلستایش معرفى میکند. چنانکه از آفرینش او در «احسن تقویم؛ بهترین ساختمان» (تین: 4) سخن می-گوید. خدای متعال خود را معلم او معرفی میکند، آنگاه که چیزهای نادانسته را به وی می آموزد. (علق: 5) انسانی که خدای متعال به او بیان را آموخته است. (رحمان: 3) انسانی كه خدا جل جلاله او را در مسير پروردگارش قرار داده و او را به سعى و تلاش واداشته است. (انشقاق:6)
بايد دانست که این انسان با اینهمه فضیلت و كرامت و محبت و جایگاه در نزد خدای متعال و با اینهمه جنبههای منفی و عنوانهای زشت و نارسايى که بدان معرفی میشود و در برابر خدای متعال و کلام خدای متعال قرار میگیرد، در واقع انسانهایی هستند که مورد تربيت رهبران الهى و بندگان صالح او تعالی قرار نگرفتهاند؛ بلكه بهصورت گياهى خودرو پرورشیافتهاند و می یابند؛ نه معلمى داشتهاند و نه راهنمايى؛ نه بیدارکنندهای داشتهاند و نه دستگیری؛ با شهوات آزاد در ميان هوسهای خیرهکننده و بیراههبرنده غوطهور هستند و می شوند. روشن است که چنين آدمهای نهتنها از امكانات فراوان و سرمايههاى عظيم وجود و عقل و مغز و منطق خويش بهره نمىگيرند، بلكه با بكار انداختن آنها در مسيرهاى انحرافى بیراهه و دور از راه مستقیم الهی، بهصورت موجودى خطرناك و سرانجام منفی نما درمیآیند.
مسلماً انسانهای که از وجود رهبران الهی استفاده نکنند و از عقل سلیم و فکر رسا و اندیشه ایمانی و مسیر تکاملی حق و عدالت بهره نبرند؛ بهجای قرارگرفتن در مسیر آدمیت و شایستهای نام انسان و آدمی، تعبیر و توصیف زشت به خود میگیرند، در مسیر انحرافی میروند و از وجود رهبران شیطانی استفاده میکنند، عقل و خرد و فکر و اندیشه را به باد تمسخر و استهزاء میگیرند. هرقدر که انسانهای از این قماش با این اوصاف بيشتر آلوده شوند، بيشتر خو میگیرند و خود را حق و در مسیر حقیقت میپندارند. نهتنها قبح و زشتی خود را نمیبینند و نمیداند؛ بلکه در انظار دیگران طوری خود را به نمایش میگذارند که گویی در آینهی زیبای عقلگرایی و اندیشهوری و تفکر قرار دارند و اعمال و کارهای شان، شایسته در نظرشان مجسم میگردد.
مسلماً قبح و زشتى اینها بهتدریج از ميان مىرود. اینها اسرافکارهای عقلی و اندیشهی هستند که مهمترین سرمايه وجود خود يعنى عقل، فکر، عمر، سلامت، جوانى و نیروی شان را بيهوده در مسیر جدال باطل باخدا و قرآن، و درراه فساد و گناه و عصيان، به خاطر به دست آوردن متاع بیارزش و ناپايدار اين دنيا به هدر میدهند!