تنگچشمی و اسرافکاری
زندگی دنیا علیرغم گستردگی دامنه آن در رابطه با انسانها بسیار کوتاه است و آنان تنها از فرصت اندکی برخوردارند و بخشی اندک از نعمتها و منافع آن را در اختیار دارند.
مدثر
زندگی دنیا علیرغم گستردگی دامنه آن در رابطه با انسانها بسیار کوتاه است و آنان تنها از فرصت اندکی برخوردارند و بخشی اندک از نعمتها و منافع آن را در اختیار دارند.
عمر شما هر اندازه که باشد، در مقایسه با زمان گذشته و آینده همانند عدد یک در برابر میلیارد و حتی بیشتر است. وبه هر مقدار که از نعمتها و امکانات استفاده نمایید، تنها در حد و حدود شرایط، اوضاع و امکانات خود میتوانید بهرهمند شوید، و چنین چیزی در برابر نعمتها و امکانات موجود در گذشته و حال و آینده مقدار بسیار اندکی به شمار میآید.
به هر اندازه که مال و ثروت را جمعآوری نمایید، در مقایسه با اموال و ثروتهای موجود در این جهان پهناور، همچون قطرهای در برابر اقیانوس بیش نیست.
از طرف دیگر تعیین میزان عمر، مقدار استفاده از لذایذ زندگی و بقای اموال و ثروت در محدوده اراده و اختیار خود انسان نیست. گاهی بدون اطلاع قبلی و ناگهانی زندگی این دنیا را ترک میکنید و در بسیاری از موارد به خاطر بیماری و موانع دیگر نمیتوان از دارایی و لذایذ زندگی بهرهی لازم را گرفت. در مواردی بهخاطر حوادث پیشبینی نشدهی فردی یا عمومی مال و ثروت نیست و نابود میشوند.
همه انسانها این حقایق را درک میکنند، اما در مورد بهرهگیری از آنها با هم تفاوت دارند. بیشتر آنها بر این باوراند که از کوتاهی عمر انسان باید برای بهکارگیری آن در استفاده هرچه بیشتر از لذایذ زندگی استفاده نمود و به همین خاطر همه عمر کوتاه خود را برای کامجویی هرچه بیشتر در این راه به هدر میدهند.
عدهای هم جمعآوری مال و ثروت را هدف اصلی زندگی خویش قرار میدهند و به انباشتن هرچه بیشتر مال و دارایی میپردازند و دیگران را از خیر و منافع آن محروم میسازند.
در واقع آنگونه آدمها هستند که عمداً خود را از نعمت زندگی و نعمت ثروت محروم نموده، به سان مستمندان زندگی خویش را سپری کردهاند، از چیزهایی که دارند بهره نمیگیرند، و از زندگی خویش لذت نمیبرند.
عدهی کمی از انسانها هستند که از کوتاهی عمر انسان در این جهان در راستای خدمت به مردم استفاده مینمایند و از اموال و دارایی خویش در جهت خیر و منافع خود و جامعهای که در آن زندگی میکنند، استفاده مینمایند. اینگونه آدمها هستند که علیرغم کوتاهی عمرشان از حیات و زندگی واقعی برخوردارند و هرچند ثروت و دارایی خویش را از دست بدهند ثروتمند واقعی به شمار میآیند و علیرغم از دست دادن این لذیذ ناروا خوشبخت و اهل سعادت شمرده میشوند.
در این صورت بخلورزی بیماری خطرناکی است که در نهایت شخص بیمار را از پای درخواهد آورد، از طرفی علامت غفلت و عدم بصیرت و انانیتی خودخواهانه است.
حتی برخی از آدمها هستند که نسبت به برآورده نمودن نیازهای خود هم بخل میورزند و آن را از خواب، خوراک و پوشاک خوب و مناسب محروم مینمایند، و هزینه کردن برای تأمین آنها را اسراف و ریخت و پاش به شمار میآورند!.
آنگونه آدمها همچون کسانی هستند که پنجره خانه خویش را برای جلوگیری از روشنایی آفتاب سوت و کور مینمایند و برای جلوگیری از مصرف هوا جلو نفس کشیدن خود را میگیرند!.
روزی رسول خدا(ص) یکی از آن آدمها را با لباس کهنه و نامرتب دید و خطاب به او فرمود:
«مال و ثروتی داری؟»
گفت: بله دارم!
رسول خدا(ص) فرمود: «چه نوع ثروتی داری؟»
گفت: طلا و نقره و شتر و گوسفند دارم.
رسول خدا(ص) فرمود: در این صورت بهتر آن است که آثار و نشانهی نعمتهای خداوند (ج) در تو دیده شود، زیرا خداوند (ج) وجود نشانه نعمت خویش بر بندگانش را دوست میدارد»(رواه الترمذی و الحاکم)
عدهای هم راه افراط را در پیش گرفته، و خود و خانوادهی خویش را در باتلاق اسراف و ریخت و پاش و کامجوییهای ناروا و انواع و اقسام لذایذ و مظاهر زندگی دنیوی غرق مینمایند، اما در این راه به مشکلات مردم و مصالح میهن خود کمترین توجهی ندارند.
هرگاه زمینهای برای خیر و احسان و همکاری فراهم شود و به کمک و حمایت ثروتمندان نیاز وجود داشته باشد به آن پشت میکنند و چهره درهم میکشند و عذر و بهانه میآورند.
از فقر و مشکلات و کسادی تجارت خود ناله و شکوایه سر میدهند و به گونهای خود را خوار و حقیر میگردانند که گمان میرود به کمک و صدقه دیگران نیازمند میباشند.
متأسفانه در جامعهی ما آنگونه انسانها تعدادشان بسیار است، و در همه مواردی که طرحها و برنامههای تبلیغ اسلامی و مؤسسههای خیریه و منافع عمومی به کمک و حمایت ثروتمندان نیاز پیدا میکنند آنان را مشاهده میکنیم که خود را به موشمردگی میزنند! آنان بدترین بلایی هستند که گریبانگیر جامعهها به شمار میآید.
گاهی آنان در رابطه با مراسم عروسی و میهمانیها حاتمبخشی مینمایند و به خاطر عروسی آدم صاحب مقام و موقعیتی یا دوست و آشنایی پول بسیاری را خرج میکنند، تا خود را بیشتر به آن طرف نزدیک نمایند. یا آوازهی بخشندگی و دستگشادی آنها در همهجا بپیچد! اما برای حمایت از مستمندان و امور خیریه حاضر به هیچ نوع کمکی نیستند!؟ راز این روش ایشان در دو چیز نهفته است:
اول: سستی ایمان شان به وعدهها و پاداشهای خداون(ج)د برای کسانی که بخشی از دارایی خویش را با میل و رضایت خود در راه خیر و منفعت مردم به کار میگیرند.
همچنین تبعیت از وسوسههای شیطان که آنها را از فقر و نیازمندی دچار هراس مینماید و خیر و احسان را زمینهساز سختی و نیازمندی میدانند.
دوم: از بین رفتن احساس مسئولیت اجتماعی در ایشان و چیره شدن خودپرستی مرگبار در طبیعت آنان. آنها فکر میکنند، که آفریده شدهاند تا به تنهایی زندگی کنند و مال و ثروت را تنها با اتکاء به سعی و تلاش خود به دست آوردهاند و صرفاً در برابر خود و خانوادهی خویش مسئولیت دارند و بس!.
همچنین گمان میبرند علیرغم اینکه مردم دور و بر آنان در فقر و مشکلات قرار داشته باشند، آنان میتوانند در رفاه و آسایش زندگی کنند.
اما اگر به خوبی بیندیشند و تحقیق کنند درمییابند که برای زندگی همراه با دیگران آفریده شدهاند، و آنچه را که به دست آوردهاند با همکاری دیگران بوده سعادت و آسودگی انسان آزاد تنها زمانی تحقق مییابد که در جامعهای آزاد و باکرامت و فضیلت زندگی کند.
همچنین برای آنان معلوم میشود که از دست دادن احساس هم دردی با مردم و بیتوجهی به مشکلات ایشان از هرگونه فقر و نیازی بدتر و از هرگونه محرومیتی ناگوارتر است و حتی عامل محکوم شدن به مرگ معنوی و فقدان اخلاق اجتماعی به شمار میآید.
یکی از نشانههای یک جامعهی سالم این است که افراد آن در زندگی شخصی و خانوادگی در حدی معقول و معتدل خرج و هزینه مینمایند و تنها به برآورده نمودن نیازها در حد کفایت اقدام میکنند. اما در زندگی اجتماعی خود بسیار اهل سخاوتمند و با گشادهدستی بسیار عمل مینمایند و برای کرم و بخشندگی حد و حدودی را نمیشناسند.
انسانهایی که در دنیای متمدن امروزی زندگی میکنند، لازم است این روش را در پیش بگیرند و در ورد مخارج زندگی شخصی و خانوادگی تا حد ممکن در هزینهها و مخارج صرفهجویی نمایند و در عین برخورداری از ثروت و دارایی بسیار لباسی متوسط بر تن کنند و در خانهای متوسط زندگی نمایند، اما برای تأسیس دانشگاه، مسجد و مدرسه و یا محل پرورش کودکانی یتیم یا در رابطه با تأمین مخارج مراکز علمی و تحقیقاتی از خود بذل و بخشش بسیار به خرج بدهند و زندگی خود را وقف اینگونه کارها بنمایند. به این صورت است که ملتها در عرصه علوم و آداب و تحقیقات اجتماعی و اقتصاادی راه پیشرفت را در پیش میگیرند.
در بسیاری از جامعههای امروزی بسیاری از انسانها همین راه را در پیش گرفته و حق و انصاف ایجاب مینماید که با چشم احترام به این روش و منش ایشان نگاه کنیم و نزاع و اختلافی که میان ما و ایشان وجود دارد. مانع از اقرار به این اقدام پسندیده ایشان نگردد.