اجتماعی

سلامت اداره در گرو اراده سالم است

ملت ما شاهد صحن ماجرا ها و رخداد ها در اعمال حکومت ها، نهاد ها ونظام های سیاسی کشور بوده اند، گذشته از همه مورد ها که در نفس خود نیز قبیح بوده و آثار قبح خود را نیز بالای زندگی جمعی وسلامت اجتماعی گذاشته که هریک در موضوع خودش قابل بحث است اما مسئله فساد اداری رشوه ستانی در راس همه بدی ها که این عرف مذموم را می‌شود گفت چنان در ادارات از سالها و ریشه دوانیده بود که اگر گاهی طرحی از طرف افراد خیر اندیش بحیث مشوره های غیر الزامی یا طرزالعمل های مرعی الاجرا ارائه می شد بجای آنکه تاثیر مثبت از خود بجا می گذاشت وضعیت را بد تر از قبل وخیم می نمود و بازار رشوه را تیره تر و گرم تر خواهد کرد.

قسمت نخست
مجاهد مستعین
ملت ما شاهد صحن ماجرا ها و رخداد ها در اعمال حکومت ها، نهاد ها ونظام های سیاسی کشور بوده اند، گذشته از همه مورد ها که در نفس خود نیز قبیح بوده و آثار قبح خود را نیز بالای زندگی جمعی وسلامت اجتماعی گذاشته که هریک در موضوع خودش قابل بحث است اما مسئله فساد اداری رشوه ستانی در راس همه بدی ها که این عرف مذموم را می‌شود گفت چنان در ادارات از سالها و ریشه دوانیده بود که اگر گاهی طرحی از طرف افراد خیر اندیش بحیث مشوره های غیر الزامی یا طرزالعمل های مرعی الاجرا ارائه می شد بجای آنکه تاثیر مثبت از خود بجا می گذاشت وضعیت را بد تر از قبل وخیم می نمود و بازار رشوه را تیره تر و گرم تر خواهد کرد.
در گذشته چرا پالیسی ها و قوانین در منع رشوه ستانی موثر نبود ؟
براستی کجای کار می لنگند که هراز گاهی کسی به جرم فساد محکمه نمی گردید حالانکه، قانون در منع رشوه نیز نافذ و جنبه اجرایوی نیز از سوی حکومت داشت.
این ریشه قدیمی و دوصد ساله از نهاد دولتی چطور به این زودی خشکید؟
اداره دولت درنظام شاهی
به روایت تاریخ ؛ اداره های دولتی در نظام های شاهی گذشته یک ضوابط و هیبت آمرانه در جامعه داشت، طوریکه مردم عام و توده های رعیت تا رسیدن به دروازه ولسوال باید چند روز برای قریه دار از کوه ها پشتاره های هیزم می آورد و یا در فصل تابستان علف درو می کرد تا روزیکه قریه دار جزیه و جریمه ای که از سرمایه دار و دهقان به یک نحوی گرفته بود به عنوان توشه قابل ملاحظه که بتواند چین های پیشانی ولسوال را اندکی باز نماید باخود گرفته نزد ولسوال می رفت و پس از چاپلوسی و تعریف وتمجید در ضمن از مشکل عارض نیز یاد آوری می شد. مگر اینکه رخداد های بزرگ مانند قتل و تجاوز، آنهم که جایگاه و موقف اجتماعی عامل حادثه، در سطح زندگی و موقف متضرر می بود ، آنگاه؛ روند رسیدگی به مشکل عارض یا متضرر متفاوت تر و جدی تر از امور عادی و ضرر های روزمره صورت می گرفت.
رسیدگی به دوسیه متهم و گرفتن حق مظلوم از ظالم علنی، جدی و سریع توام با تبلیغات و دبدبه صورت می گرفت.
گاهی دامنه‌ی اتهام چنان وسیع و گسترده می شد که از یک حادثه هرکسی را که خلاف میل قریه دار و ولسوال پنداشته می شد به نحوی از انحاء شخص مورد نظر خود را شریک جرم تلقی می نمود و از یک حادثه ده ها تن سال های سال بی پرسان در محبس انداخته می شد، حکایتی را درعصر زمام داری یکی از شاهان چنین نقل کرده اند:
در حادثه سرقت یک باب دوکان یک نفر سارق را بازداشت نمودند، متهم در جریان تحقیق تمام سرقت هایی که در عمر خود انجام داده اعتراف می نماید و شریک های جرمی اش را نیز نام می برد ، دنباله این حادثه وسیع میشود تا هرکسی که در تمام سرقت هایش شریک جرم بوده یکی یکی را پیدا می کنند و دستور گرفتاری می‌دهد، شاخ وبرگ این قصه را مجال گفتن نیست ، اما یک جزء این حادثه مصداق مضمون فعلی من است که ادعای خود را به آن مستند و استدلال کرده ، القصه ؛ متهم را زیاد زجر و مجازات می کند تا اینکه هیچ گناهی را نمی گذارد تا به آن اعتراف نکند، بلاخره یک روز یکی از جرم هایی که در سن جوانی با یکی از همسایه ها یکجا انجام داده بود به یاد می آورد و اعتراف می نماید، شریک جرم ایام جوانی متهم را پیدا کرده به محبس انتقال میدهد، سالهای چند می گذرد و متهمین حادثه یکی یکی رشوه میدهمد یا جزای خود را می بینمد از حبس رها می‌شومد ، اما سید عاشق الله رفیق ایام کودکی و شریک ایام جوانی اش هشت سال بدون تحقیق در محبس می مان، بلاخره در یکی از ایام عید برای زندانیان خبر و دستور می‌رساند تا اتاق و رخت های خواب خود را تمیز کنند که اعلیحضرت پادشاه کشور به دیدار زندانیان می آید، فردای روز قبل ازاینکه شاه بیاید مفتش یا کسی از صاحبان صلاحیت به عنوان تفتیش می آید، از زبان زندانیان خواست ها و گفتنی های شان را یاد داشت می کند و در ضمن نحوه برخورد با شاه و چگونه سخن گفتن درمقابل آن را تعلیم می‌دهد و ازین قبیل …. هنگامی نوبت میرسد به متهم مورد نظر حکایت ما، یک خشت پخته را که قبل از قبل در دست خود آماده نگهداشته بود با یک ضربه محکم ، مفتش را نقش زمین می سازد و تا سرباز های محافظتی مفتش را از چنگ محبوس نجات می‌دهد با خشت دست داشته اش چندین ضربه دیگر به سر و صورت مفتش حواله می کند، پس از سروصدا و لت وکوب زیاد ، مجرم را ولچک وزولانه زده با سروصورت پرخون در صحن زندان به نمایش می گذارد ، ساعاتی بعد ، شاه به دیدار زندانیان میرسد، علت صحنه نمایش را می پرسد ، مسئول زندان ماجرا را گزارش میدهد که بدون هیچ نوع حرکت و علت قبلی این شخص با خشت پخته جناب مفتش را لت وکوب نموده است، برای شاه این قصه جلب توجه می کند، خودش را نزدیک نموده از زندانی ، جویای علت می شود، شخص از فرط خنده وخوشی نمی تواند سخن بگوید و دقایق بعد که دست وپایش را باز می کنند برای شاه می گوید که من هشت سال است بدون پرسان در محبس هستم اصلا خودم و حتی قوماندان محبس نیز نمی‌داند که من چه وقت برای چه اینجا توقیف شده ام، دیروز خبر رسید که اعلی حضرت به دیدار مان می آید برای اینکه قوماندان صاحب زندان ملامت نشود که چرا بیگناهی را در توقیف نگهداشته است خواستم جرمی را مرتکب شوم تا نشود خدا نکرده قوماندان زندان ملامت شود، ملت و رعیت در سابق و قدیم بدون جرم ملامت بوده و خدمتگار درگاه اعلیحضرت…. ادامه دارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *