مفهموم اقتصاد و قوانین بنیادین آن
اقتصاد در لغت از واژهی یونانی به معنای تدبیر و ادارۀ منزل است، و در اصطلاح علم مدیریت منابع کمیاب در جامعه است. «اقتصاد علمی است که در آن چگونگی تولید، مصرف و توزیع ثروت بررسی میشود».
اقتصاد در لغت از واژهی یونانی به معنای تدبیر و ادارۀ منزل است، و در اصطلاح علم مدیریت منابع کمیاب در جامعه است. «اقتصاد علمی است که در آن چگونگی تولید، مصرف و توزیع ثروت بررسی میشود».
در اغلب کشورها مدیریت منابع با برنامهریزی مشخصی انجام نمیشود بلکه این خانوارها یا بنگاهها (شرکتها) هستند که این تخصیص منابع را انجام میدهند. در واقع این جامعه است که تصمیم میگیرد چه کسی دهقان شود و چه کسی طراح لباس، چه کسی موتر مدل بالا سوار شود و چه کسی موتر رده پایین.
پرسش اقتصاد چیست را میتوان به چندین شکل پاسخ داد:
به نقل از وب سایت بانک مرکزی استرالیا، اقتصاد (Economy) سیستمی برای تصمیمگیری در خصوص نحوه استفاده از منابع کمیاب به منظور تولید و مصرف کالاها و خدمات است.
همچنان به نقل از وب سایت اینوستوپدیا، اقتصاد سیستم پیچیدهای از تولید، مصرف و مبادله (یا توزیع کالاها) است که منجر به تخصیص منابع کمیاب بین شرکتکنندگان این سیستم میشود.
در فرهنگ لغت آکسفورد، اقتصاد به ارتباط میان تولید، تجارت و عرضه پول (نقدینگی) در یک کشور یا منطقه مشخص گفته میشود.
ما در این جا تلاش خواهیم کرد تا مفهوم اقتصاد را به شکلی ساده و همراه با مثال شرح دهیم تا خواننده عادی نیز بتواند مطالب آن را درک کرده و با اهمیت علم اقتصاد (Economics) در زندگی و سرمایه گذاری آشنا شود.
آشنایی با اقتصاد به شما کمک میکند تا به جای صرف ساعات بسیار برای کار کردن، ذهن ثروتمندی برای خود بسازید.
در ابتدا به واژه اقتصاد (Economy) و تعریف آن میپردازیم.
اقتصاد از واژه یونانی «oikonomia» گرفته شده است. واژه «oikos» به معنای خانواده و واژه «nemein» به معنای مدیریت خانواده است. در مجموع، ریشه لغوی کلمه اقتصاد ما را به معنای «تدبیر یا سیاست اداره خانوار» میرساند.
حال بهتر است این پرسش را با توجه به واژه علم اقتصاد (Economics) توضیح دهیم.
در ساده ترین شکل ممکن میتوان گفت اقتصاد، علم مطالعه انسان در جریان زندگی روزمره اقتصادی است. این تعریف علم اقتصاد یکی از نقل قولهای آلفرد مارشال، بزرگترین اقتصاددان قرن نوزدهم میلادی است. علم اقتصاد، دانشی است که به شما کمک میکند منابع محدود خود را صرف نیازهای نامحدود خود کنید. هر جامعه نیز منابع محدودی دارد و نمیتواند تمام کالاها و خدمات مورد علاقه مردم را تولید کند. بنابراین علم اقتصاد به مدیریت این منابع کمیاب میپردازد.
عمده ترین قوانین بنیادی اقتصاد قرار ذیل اند:
قانون بنیادین اقتصاد
تولید مقدم بر مصرف است
این شاید بدیهی به نظر برسد، ولی دیده می شود که سیاست «تحریک تقاضا» برای گسترش تولید بسیار تبلیغ می شود، تولید پیامد یک زنجیره پیچیده و درهم تنیده از فرایندهای گوناگون است و برای به «راه افتادن تولید» باید آنها را در نظر داشت.
تولید هزینه دارد
هیچ چیز رایگانی در دنیا وجود ندارد، چیزی را که کسی دریافت می کند، پیش از آن از کس دیگری گرفته شده است. حمایت های دولتی از تولید و هزینه های رفاهی دولت ها را باید در چنین سیاقی فهمید، مالیات دهنده می بینند که دولت پولش را می گیرد، ولی نمی داند که آن را کجا مصرف می کند، از آن سو، دریافت کنندگان کمک دولتی هم تنها پولی که دریافت می کنند را می بینند و نمی دانند که این پول پیشتر از چه کسی دریافت شده است.
ارزش ذهنی است
ارزش کالا و خدمات چیز ثابت و از پیش داده نیست و بسته به مصرف کنندگان و شرایط مختلف تفاوت می کند،
. دستمزد کارگر را بهره وری او تعیین می کند: خروجی اقتصادی و میزان تولید کارگر میزان دستمزد او را مشخص می کند، چانه زنی های اتحادیه های کارگری برای حداقل دستمزد و مانند آن بدون توجه به این ملاحظات سودی برای کارگران ندارد.
هر پرداختی هم درآمد و هم هزینه است
هر پرداختی برای خریدار هزینه است و از آن سو درآمدی هم برای فروشنده به شمار می آید و این دو برابرند
مخارج عمومی دولت هم از چنین منطقی پیروی می کند، این پرداخت ها تنها درآمد تلقی نمی شوند، بلکه اثر هزینه ای آنها را هم باید در نظر داشت.
هدف نهایی تولید مصرف است
«مصرف» هدف فعالیت اقتصادی و «تولید» وسیله آن است. هواداران اشتغال کامل از این نکته بدیهی غافل اند، آنها تولید را اصل می گیرند.
پول ثروت نیست:
ارزش پول به قدرت خرید آن است، پول ابزاری برای مبادله است، ولی ثروت هر شخص به دسترسی او به کالا و خدمات دلخواهش بستگی دارد. مردم یک کشور هم تنها با افزایش میزان پولشان ثروتمند نمی شوند. اگر شخص تنها در یک جزیره حتی اگر یک معدن طلا هم کشف کند، ثروتمندتر به شمار نخواهد آمد.
نیروی کار ارزش اقتصادی ایجاد نمی کند
نیروی کار (زحمت) در ترکیب با دیگر عوامل اقتصادی محصول را تولید می کند، ولی ارزش آن محصول تنها و تنها بستگی به مطلوبیت آن نزد مشتری دارد و این مطلوبیت چیزی ذهنی است. هرچقدر هم تولید اشتغال ایجاد کند، اگر از آزمون مطلوبیت مشتری سربلند بیرون نیاید، بی ارزش است.
مفاد پاداش کارآفرینی است
در اقتصاد بازار، مفاد پاداشی است که کسب وکارهایی است که توزیع منابع را بهبود بخشیده اند دریافت می کنند، مفاد در واقع پاداش خطر کردن کارآفرینانی است که با ترکیبی تازه از منابع اقتصادی موجود چیزی جدید تولید کرده اند که مصرف کننده بپسندد. آنهایی که ریسک نامناسب کرده اند هم ورشکست می شوند تا منابع برای کاربردهای دیگر آزاد شود.
عابد حکومت