اجتماعی

خانواده و نقش آن  در بروز جرایم

پوهیالی لمری څارن محمدادریس(الکوزی) چكيده ارتکاب جرم و جرایم، از مهم ترین پدیده های حیات انسانی تلقی می شود که علل و عوامل متعدد و با سهمی متفاوت در بروز آن نقش دارند. تحقیق حاضر با هدف بررسی نقش خانواده در بروز جرائم با روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است. عوامل خانوادگى كه به جامعه‌پذيرى و روابط عاطفى اعضاى خانواده، كنترل خانوادگى، همانندسازى فرزندان با والدين و گسيختگى خانواده و ساير ويژگی‌هاى خانواده ارجاع داده مى‌شود، نقش مؤثرى در بروز و ايجاد جرائم و رفتارهای مجرمانه دارد.

 

پوهیالی لمری څارن محمدادریس(الکوزی)

چكيده

ارتکاب جرم و جرایم، از مهم ترین پدیده های حیات انسانی تلقی می شود که علل و عوامل متعدد و با سهمی متفاوت در بروز آن نقش دارند. تحقیق حاضر با هدف بررسی نقش خانواده در بروز جرائم با روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است. عوامل خانوادگى كه به جامعه‌پذيرى و روابط عاطفى اعضاى خانواده، كنترل خانوادگى، همانندسازى فرزندان با والدين و گسيختگى خانواده و ساير ويژگی‌هاى خانواده ارجاع داده مى‌شود، نقش مؤثرى در بروز و ايجاد جرائم و رفتارهای مجرمانه دارد. تحقيقات در باره‌ی خانواده به عنوان يكى از كارگزاران جامعه‌پذيرى براى رفتار جوانان، سابقه‌ی تاريخى نسبتا طولانى دارد. جرم‌شناسان در پژوهش‌های شان به اين نتيجه رسيدند كه متغيرهاى خانوادگى نظير روابط فرزندوالدين، تقليدهاى خانوادگى، انضباط و سرپرستى و پايگاه اقتصادی-اجتماعى خانواده با بروز جرائم و جرم جوانان ارتباط معنادارى دارد.

«هيرشى» يكی از جرم‌شناسان سرشناس حوزه‌ی جرم‌شناسى در آزمون نظريه‌ی كنترل اجتماعى دريافت كه افزايش تقليد جوانان به والدين و گذران بيشتر اوقات فراغت فرزندان با خانواده، گرايش جوانان به جرم را كاهش مى‌دهد. مطالعات ديگرى كه به موضوع خانواده و بروز جرائم پرداخته اند، تضادهاى زناشويى، گسيختگى و سرپرستی‌هاى ضعيف والدين بر فرزندان را بر بروز جرم و جرائم جوانان مؤثر دانسته اند. در این رابطه، مقوله‌ی معروفی وجود دارد که در جامعه‌ قانون، در خانواده مهر و محبت حاكميت می‌كند.

كليد واژه: خانواده،بزهكاري،جرم،جوانان،اختلافات خانوادگي

تحلیلی و بررسی «خانواده و نقش آن در بروز جرائم»

دلبستگی نوجوانان به خانواده؛ اکثریت تحقیقات نشان داده اند كه هر قدر وابستگی نوجوانان به خانواده بیشتر باشد، از شدت اعمال جرم زا کاسته می‌شود. هم چنین است که  در تحقیقی نشان داده شده است که عدم دلبستگی به والدین تاثیر مستقیمی بر جرائم اطفال و نوجوانان داشته در صورت که دلبستگی به مادر با ناهنجاری‌های رفتاری اطفال و نوجوانان در بیرون از مکتب رابطه معکوس داشته است. بناً میزان علاقه خانوادگی، با رفتارهای مجرمانه جوانان همبستگی معکوس و معناداری داشته است. بندا و کوروین (2002) به این نتیجه دست یافتند که تعلق و دلبستگی به پدر و مادربا بروز جرائم نوجوانان رابطه معکوس داشته است. هووارد و همکاران (2002) دریافتند که احساس دوست نداشته شدن و مورد بی‌توجهی واقع شدن با خشونت رابطه مستقیم داشته  که منجر به بروز جرائم می شود. برخي محققان عدم ابراز محبت افراد خانواده به ساير اعضا را عامل فرار ازخانه و جرم گرایی  دختران دانسته اند.

مشاجره در خانواده و تضاد والدین با همدیگر؛ نبود مشاجره در خانواده با جرائم جوانان رابطه منفی داشته است. زیرا تضاد والدین با همدیگر به صورت غیر مستقیم و از طریق متغیرهای میانی بر خشونت جوانان موثر بوده  که به گرایش به جرم و جرائم آنان می انجامد. نتایج تحقيقات ديگر نشان داد که متغیرهای دلبستگی به والدین، نظارت والدین و پایبندی به دستورات اخلاقی دارای رابطه مستقیم و معنی دار و متغیر های بد رفتاری والدین، نابهنجاری دوستان، قربانی خشونت شدن و تماشاگر خشونت بودن دارای رابطه معکوس و معنی دار با متغیر پرخاشگری دانش آموزان می باشد.  برخي محققان وجود كشمكش درخانواده را عامل مهمي دربروز انحرافات اجتماعي كودكان دانسته اند. آنان معتقدند كشمكش بين والدين كودكان را به سوي پرخاشگري، بي رحمي وستمگري، مبارزه طلبي با مراجع قدرت، كينه توزي و بروز جرائم هدايت مي كند. اکثریت علما معتقدند كودكاني كه در خانواده هاي از هم گسيخته براثر طلاق بزرگ شده اند بيشتر از كودكان خانواده هاي سالم احتمال ارتكاب جرم دارند وجرايم آنان سرقت، اعتياد، فساد وفحشا بوده است.

خشونت درخانواده و بدرفتاری والدین با فرزندان؛ تحقیقات انجام شده نشان می دهد که مورد خشونت قرار گرفتن اطفال و نوجوانانی  تاثیر مستقیمی بروز جرائم داشته است. زیرا بدرفتاری والدین با فرزندان به صورت غیر مستقیم و از طریق متغیرهای میانی بر خشونت موثر بوده اند. مورد خشونت خانوادگی قرار گرفتن با خشونت در مقابل دوستان، خشونت در برابر افراد غریبه، چاقوکشی و دعوا کردن رابطه مستقیم و معنی‌دار داشته که عامل اساسی آن خانواده است. در هر صورت که مورد بدرفتاری قرار گرفتن در دوران بچگی با خشونت در دوران نوجوانی به ویژه برای پسران رابطه مستقیم و معنی‌دار داشته است. تجربه بدرفتاری فیزیکی و عاطفی داشتن در دوران بچگی با بدرفتاری نوجوانان دختر و پسر رابطه مستقیم داشته است. بدرفتاری و خشونت بزرگسالان تحت‌تأثیر خشونت دوران بچگی قرار گرفته و بوسیله عوامل دیگری نیز تعدیل  می شود. بناً می توان گفت که مورد خشونت واقع شدن قبل از بزرگسالی رابطه مستقیمی با خشونت دوران نوجوانی (18ـ13 سال) دارد. سخت گیری والدین؛ تحقیقات نشان می دهد که سخت گیری والدین بر بروز جرائم صورت غیر مستقیم و از طریق متغیرهای میانی بر خشونت موثر بوده اند. اعمال تربیتی سخت‌گیرانه و خشک والدین از سن 10 تا 12 سالگی با خشونت جوانان رابطه مستقیم و معنی‌دار داشته است.

نظارت والدین بر رفتار فرزندان؛ عدم نظارت والدین بر رفتار فرزندان تاثیر مستقیمی برخشونت دانش آموزان داشته است. نظارت خانوادگی، با ناهنجاری‌های رفتاری جوانان همبستگی معکوس و معناداری داشته وبه عنوان عامل بازدارنده ناهنجاری‌های رفتاری در نظر گرفته شده‌است. زیرا میزان طلاق و جدایی والدین در میان بچه های زندان بیشتر از بچه ها در مدارس بود. نتايج همچنين نشان داد كه هرچه نظم در خانواده با ثبات تر باشد نمره انضباط فرزند بیشتر است. همچنین هرچه نظم در خانواده بیشتر و با ثبات تر باشد میزان بزهکاری فرزند کمتر می باشد.

نتيجه گيري

نتايج تحقيقات انجام شده نشان می دهد  كه عوامل خانوادگی از هشت جهت با ارتكاب جرم و جرائم جوانان ارتباط دارد كه مي توان با تغيير در اين عوامل از بروز جرم پيشگيری نمود. اين عوامل بطور خلاصه عبارتنداز: دلبستگی نوجوانان به خانواده، مشاجره در خانواده و تضاد والدین با همدیگر، خشونت درخانواده و بدرفتاری والدین با فرزندان، سخت گیری والدین، نظارت والدین بر رفتار فرزندان، توجه به نيازهاي جوانان، رابطه خانواده  با فرزند، نقشهاوموقعيت هاي اجتماعي واقتصادی خانواده. اين نتايج از ديدگاه هاي نظري سه گانه به شيوه زير قابل تحليل است:  از ديدگاه كنترل اجتماعي، باتوجه به نظريه هيرشي و استفاده ازنتايج فوق مي توان چنين تحليل نمود كه نظارت والدین بر رفتار فرزندان ، توجه به نيازهاي عاطفي واجتماعي مانند ميل به احترام ، عدم سخت گيري وعدم بدرفتاري با فرزندان وبرقراري رابطه خوب با فرزندان عواملي هستند كه مي توانند محيط عاطفي مناسبي در خانواده  براي روابط مطلوب با اعضا فراهم سازند تا فرزندان ارزش واهميت خانواده را باور نمايند وروابط سالمی بين اعضا بوجود آيد و نوجوان يا جوان را از پناه بردن به غريبه دربيرون خانه بازدارد واز اين طريق از بروز ناهنجاری درجامعه پيشگيري شود.از ديدگاه يادگيري اجتماعی وبا استفاده از نتايج تحقيقات مي توان گفت كه وجود اختلاف وخشونت دربين والدين يا والدين وفرزندان، به عبارت ديگر مشاهده خشونت باعث يادگيري رفتارنابهنجار در فرزندان مي شود. بنابراين رفتار خشونت آميز افراد درجامعه ابتدا درخانواده يادگرفته مي شود ودرجامعه به اجرادرمي آيد. در این دیدگاه تاكيد بر این است که بچه ها رفتارهای مختلف را از طریق مشاهده مستقیم و تقلید رفتارهایی که دیده اند، یاد می گیرند. نتايج نشان داد بچه هایی که بدرفتاری را تجربه کرده یا تماشاگر خشونت بوده اند، آمادگی بیشتری برای تقلید این رفتارها دارند. بچه هایی که در خانواده های عاری از خشونت و بدرفتاری بزرگ شده اند، احتمال کمتری دارد که در دوره نوجوانی و بزرگسالی به خشونت روی آورند.   ازديدگاه تضاد و با تکیه بر نقش دولت در تولید جرم، رفتارهای کجروانه عکس‌العملی در برابر توزیع ثروت وقدرت درجامعه است. نتايج نشان داد كه موقعيت  هاي ساختاري مانند وضع مالي نامناسب، طبقه اجتماعي ،بیکاری پدر، پسر بودن، میزان درآمد پدران، تحصیلات پدر، والدین معتاد، سن ،از هم پاشیدگی خانواد،ناهمگونی قومی درافزايش بزهكاري تاثير داشته اند. لذا توزيع عادلانه ثروت ومشاركت دادن مردم در امورجامعه  وبرنامه ريزي براي كاهش فقر وبيسوادي وكاهش اعتياد وعدم تبعيض درجامعه مي تواند از بروز جرم پيشگيري نمايد.

منابع

1-چلبی، مسعود، توران روز بهانی ، «نقش خانواده به عنوان عامل و مانع بزهکاری نوجوانان (با تکیه بر نظم در خانواده)»پژوهشنامه علوم انسانی ، صص 95-132

2-مشکانی، محمد رضا و مشکانی، زهرا سادات، «سنجش تاثیر عوامل درونی و بیرونی خانواده بر بزهکاری نوجوانان»، مجله انجمن جامعه شناسی ایران، دوره چهارم، شماره 2، تابستان 1381.

فائي،مريم؛روشن،مريم(1386)تقويت نظام خانواده وآسيب شناسي آن،معاونت پژوهش گروه روانشناسي،مركز انتشارات موسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني،جلد2.

4-هترينگتون،اي. ميويس(1373)،روانشناسي كودك از ديدگاه معاصر،مترجم:جواد طهوريان.

 

3-وفائي،مريم؛روشن،مريم(1386)تقويت نظام خانواده وآسيب شناسي آن،معاونت پژوهش گروه روانشناسي،مركز انتشارات موسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني،جلد2.

4-هترينگتون،اي. ميويس(1373)،روانشناسي كودك از ديدگاه معاصر،مترجم:جواد طهوريان.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *