اجتماعی

آزادی چیست؟

از آزادی سخنِ بسیار گفته‌شده و شنیده‌شده‌است. همـه طالب آزادی هستیم، از کوچکترین نهاد تعریف شده یعنی خانواده تا بالاترین سطح که دولت باشد همه مطالبه آزادی داریم.

 

فضل الله نیازی

از آزادی سخنِ بسیار گفته‌شده و شنیده‌شده‌است. همـه طالب آزادی هستیم، از کوچکترین نهاد تعریف شده یعنی خانواده تا بالاترین سطح که دولت باشد همه مطالبه آزادی داریم. برای کسب آزادی سعی، جهاد و مبارزه کرده ایم، خون داده‌ و انقلاب نموده ایم. ولی علت این همه مجاهدت در راه آزادی چیست؟ آیا بدست آوردن و رسیدن به حد اعلی آزادی می تواند طریق نیل به کمال را برای ما تسهیل نماید؟ اگـر فرض که آزادی به معنای واقعی کلمه محقق شود برنامه‌ای برای پس از آن داریم؟ به واقع اگر برنامه‌ای مدون نداشته باشیم، پس بی شک کسب آزادی نه تنها دردی از مـا دوا نخواهد کرد، بلکه بیش از پیش ما را در مرداب سردرگمی فروخواهد برد.

آزادی در ساده‌ترین شکل آن به معنی حریت، اختیار، استقلال، خلاف رقیت، بندگی، عبودیت، اسارت و اجبار می باشد. قدرت عمل و ترک عمل، قدرت انتخاب است.

مترادف و متضاد آزادی و استقلال:

خودمختار بودن. اداره‌کشور با اختیار و آزادی بدون مداخله کشورهای بیگانه.

ضابط امر خویش بودن. به‌خودی خود به کاری بر ایستادن. آزادی داشتن، به آزادی کار کردن، آزادی دولت‌ها در اداره امور کشور، تصمیم‌گیری و قانون‌گذای.

متضاد استقلال: وابستگی، رعیت، تبعیت، بندگی، اتکاء و…،

هگل در مورد آزادی میگوید:

‹تاریخ جهان چیزی نیست مگر پیشرفت آگاهی از آزادی›. نگرش ها در مورد آزادی بسیار زیاد است و هر متفکری با توجه به اهمیت و ضرورتی که برای حق فطری تفکیک ناپذیر بشر- آزادی – قائل است، آنرا تعریف می کند. جان‌لاک برای تعریف آزادی از حق به عنوان ایجاد کننده آزادی شروع میکند، درحالیکه چارلز منتسکیو بحث آزادی را از قدرت به عنوان مهم ترین خطر و تهدید برای آزادی آغاز میکند. فیخته، فیلسوف بزرگ ایدئالیست آلمان، معتقد است کسی که معنای درست و حقیقی ‹فلسفه› را درک کرده باشد، آنگاه خواهد دید که فلسفه در ذات خود

چیزی نیست مگر ‹تحلیل مفهوم آزادی›.

مسئله آزادی، مسئله‌ای است که پيشينه آن بر می گردد به یونان باستان. در یونان و روم باستان، تنها بالاترین رده های جامعه از آزادی بالایی برخوردار بودند.

حدود سال‌های ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح اهالی آتن و چندین شهر از ایالت های یونان که حکومت‌های دموکراتیک داشتند.

گروه اقلیتی از شهروندان می‌توانستند رأی بدهند، اما زنان، بردگان و خارجی ها از چنین حقوقی برخوردار نبودند.

آغاز و پیدایش مفهوم آزادی را هر مکتب متعلق به‌خود می‌داند اما آزادی ریشه و پیشینه در اسلام عزیز دارد.

آزادی در اسلام عبارت است از شخصیت و ارزش ذاتی انسان که نمی‌تواند بنده هیچ‌کس غیر خدا باشد. و در حقیقت ریشه آزادی انسان، توحید، معرفت و شناخت خداوند است. توحید به‌عنوان اساس آزادی در اسلام ، انواع و اقسام آزادی‌های تازه‌ای را برای انسان به بار می‌آورد. دیگر انسان آزاد در فرهنگ اسلامی نمی‌تواند و حق ندارد از غیر خدا اطاعت کند. بنابراین از منظر فقه اسلامی مفهوم آزادی محدود به مسایل سیاسی و اجتماعی(اداره‌‌امور مملکت بدون دخالت بیگانه‌ها) نمی‌شود. بلکه دامنه‌ی آن بسی گسترده‌تر از آن است. آزادی واقعی آن است که انسان‌ها از قید و بند خرافات و اندیشه‌های خرافی نیز رهایی یابد‌.

مملکت ما طی سال‌های دور و گذشته فراز و نشیب‌های فراوانی را از سر گذرانده است. از اشغال توسط انگلیس‌ها در سال ۱۲۹۸ تا تجاوز  به وسیله نیروهای ارتش سرخ و هجوم نظامی آمریکا و کشورهای هم‌پیمان ناتو. در هر دوره مردم مسلمان و باشهامت افغاستان قهرمانانه در برابر اشغال سینه‌سپر نموده متجاوزین را درس نابودی داده‌اند. آزادی و سربلندی به‌ارمغان آورده‌اند.

پس از آزادی و پیروزی(۲۴اسد؛ روز فروپاشی جمهوریت مستبد) اکنون ما

تصمیم‌گیر، قانون‌گذار، با اراده، مختار و مستقل هستیم.

قدرت عمل و ترک عمل و قدرت انتخاب را داریم. ضابط امر خویش هستیم. به‌خودی خود به‌کار مملکت می‌ایستیم. وابسته، متکی و رعیت کسی نیستیم. در اداره‌امور کشور تصمیم‌گیر و اجباری هم در کار نیست.  موارد فوق حد اعلی از آزادی است و توانسته است طریق نیل به کمال را برای ما تسهیل نمایید. ان‌شاءالله و تعالی بزودی شاهد شکوفایی و توسعه مملکت در سایه آزادی و استقلال خواهیم بود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *