اجتماعی

تأثیر خانواده در تربیت فرزندان

خانواده واحدی است جزئی اما اهمیت آن تا آنجاست که در همه جوامع به عنوان اصلی ترین نظام اجتماعی پذیرفته شده است.

پوهنیار سمونمل بصیراحمد فیضی
خانواده واحدی است جزئی اما اهمیت آن تا آنجاست که در همه جوامع به عنوان اصلی ترین نظام اجتماعی پذیرفته شده است. تأثیر خانواده بر فرزندان بدون مقدمه و با سرعتی شگرف آغاز میشود و به همین دلیل است که مأموریت اصلی پروسه تربیت به آن مربوط می‌شود. مؤثرترین دیدگاها در مورد خانواده از جانب نظریه های روانشناسی و یادگیری اجتماعی ارائه شده است. نیاز های جسمانی کودک مانند نیاز به آب، غذا و هوا میباشد که خانواده مسئول مستقیم آن است. توجه کافی به این بُعد از نیاز انسان باعث سلامت جسم که مقدمه ای برای شکوفایی جنبه های مختلف رشد است، می‌شود. آنچه قابل اهمیت است، اینست که چگونه خانواده را بستری مناسب و آماده جهت تربیت هر چه بهتر فرزندانی سازیم که شهروندانی مفید برای جامعه شوند.
حقوق اطفال بالای والدین
در باره اینکه چرا پدر و مادر مسؤلیت مواظبت و تربیت طفل را بدوش دارند و به چه دلیل در باره نگهداری آنان مکلف شده اند، دلایل گوناگون ارائه شده است. پاره‌ای از دانشمندان به این نظر اند که مسؤلیت والدین و حق فرزند را در زمره حقوق و وظایف طبیعی در آورند. یعنی طفل انسانی است که بدون اراده خود به دنیا می‌آید، پس بالای کسانیکه زندگی را بر او تحمیل کرده اند، حقوق زیادی دارد. به تعبیر اسلام: اطفال مهمان‌هایی برای شما و امانتی از جانب خداوند(ج) بدست شما هستند. از سوی شما وظایف و مکلفیت هایی برای آنها و از سوی آنها حقی بر گردن شما است که باید این حقوق از طرف شما اداء شود و آن‌هم به وجه شایسته و بر اساس پذیرش و احترام و بدون در نظر داشت تفاوت ها، بدون اینکه تبعیض مطرح باشد. حال باید دید که اطفال چه حقوقی بالای والدین دارد. طوریکه دیده می شود اطفال معصوم، آسیب پذیر، وابسته و مظلوم اند و به حفظ و نگهداری خود و هم به دفاع از حقوق و حیثیت خود، قادر نیستند، پس بر والدین است تا مسؤلیت خطیر حفظ و نگهداری، تعلیم و تربیت طفل را بپذیرند و در اعاده آن همت بگمارند. زیرا اطفال را بر گردن پدر و مادر حقی است تا در مراقبت، تعلیم و تربیت آنها کوشیده و از هیچ نوع سعی و تلاش در این راستا دریغ نکنند.
یکی از نیازمندی های اساسی روانی طفل برخورداری از محبت والدین و دیگران است. طفلی که در سال های اول حیات از محبت سرشار پدر و مادر محروم باشد، در خانه احساس نا امنی می کند، از زندگی لذت نمی برد، اکثراً با دیگران بی مهر و کمتر مقید به اصول و قوانین اخلاقی می‌باشد. اما برعکس، طفلی که از محبت سرشار پدر و مادر برخوردار است، قدرت سازگاری بیشتری دارد، احساس سکون و آرامش می کند.
حق تعلیم و تربیت اطفال
در تمام مکاتب فکری و مذهبی، تربیت به عنوان حقی از حقوق طفل ذکر گردیده، سستی و سهل انگاری را در این مورد گناه نا بخشودنی دانسته اند. عهده دار این امر تربیت والدین هستند که شخصاً باید در ادای این حق تلاش کنند و فرزندان خود را به نحوی شایسته بپرورانند، وسایل و امکانات آنرا فراهم سازند. البته اجتماع، دولت و مردم در زمینه تربیت اطفال وظایفی بر عهده دارند و آن اینکه آنها به گونه ای والدین را در ادای این حق یاری رسانند. چنانچه در بند (2) ماده (18) کنوانسیون بین المللی حقوق طفل تصریح شده است: (به منظور گسترش حقوق تصریح شده در این کنوانسیون، کشورهای متعهد به این کنوانسیون به والدین و سرپرستان در اجرای مسؤلیت های شان در زمینه پرورش اطفال کمک میکند و تلاش می ورزد تا نهاد ها، تسهیلات و خدمات مواظبت از اطفال رشد و گسترش یابند) اما باید در نظر داشت که مسؤلیت اساسی اطفال را والدین به عهده دارند، زیرا محیط اجتناب ناپذیر و طفل نا گزیر به زندگی در آن است. ضوابط و قواعد خانواده بر طفل تحمیل گردیده و طفل مجبور است آنرا رعایت و تحمل کند. طبعاً در چنین احوال و شرایط برای اطفال حقی پیدا می شود که والدین مؤظف به اداء آن لااقل در محیط خانواده اند. مسلم است انتخاب روش درست تربیت حق پدر و مادر است. تربیت فرزند وجیبه پدر و مادر است. پدر ومادر در عین حال که حق انتخات شیوه تربیت فرزند خود را دارند، مکلف اند او را چنان تربیت کنند که استعداد شان رشد کنند و در آینده بحیث عضوسالم جامعه بار آیند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن