اسلامی

جامعه‌گرایی؛ خصوصیت مطلوب قرآن

جامعه از واژه‌‌ی «جمع» گرفته و اسم فاعل به معنای «گردآورنده» و «فراهم‌کننده» است. از نگاه لغوی فرقی نمی‌کند که عامل این گردآوری چه باشد، هر چیزی از قبیل اشخاص و اشیاء یا اجزای دیگری می‌تواند فراهم‌آور جامعه باشد و بر آن مجموعه «جامعه» اطلاق می‌گردد. (فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 4 ص 313)

حبيبي صالحي
جامعه از واژه‌‌ی «جمع» گرفته و اسم فاعل به معنای «گردآورنده» و «فراهم‌کننده» است. از نگاه لغوی فرقی نمی‌کند که عامل این گردآوری چه باشد، هر چیزی از قبیل اشخاص و اشیاء یا اجزای دیگری می‌تواند فراهم‌آور جامعه باشد و بر آن مجموعه «جامعه» اطلاق می‌گردد. (فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج 4 ص 313)
اما جامعه در اصطلاح به معنای گروهی از انسان‌هاست که در یک مکان خاصی چه کوچک باشد و یا بزرگ، گرد هم‌آیند. عامل فراهم‌آوری این گروه از انسان‌ها می‌تواند دین، مذهب، نژاد، زبان، شغل، جغرافیا، حرفه ، هنر و… باشد؛ ازاین‌جهت این واژه به اعتبار کمیت و کیفیت فرقی نمی‌کند و در جوامع مختلف به کار رفته و حتی به معنای وسیع‌تر و کلی‌تر بر تمام بشریت به‌عنوان «جامعه بشری» نیز به کار می‌رود.
هرچند برای جامعه انسانی و بیان اجتماع بشری در قرآن کریم واژه‌‌ی «جامعه» استفاده‌نشده است، اما واژه‌های دیگری مانند «قوم»، «امت»، «الناس» برای آن به‌کاررفته است و بر مجموعه‌ای از افراد انسانی که بر اساس دین، فرهنگ، آداب، سنن و دیگر عوامل گرد هم آمده و به‌صورت جمعی و مشترک زندگی می‌کنند، به‌کاررفته است. تفاوت‌های عوامل مختلف در پیکره‌‌ی جامعه بشری و ویژگی‌های درون و بیرون هر یک این عوامل از منظر قرآن کریم برای بازی کردن نقش‌های مختلف و متعددی است که خاستگاه جامعه انسانی به آن نیاز دارد. خدای متعال خطاب به جامعه‌‌ی انسانی که از عوامل مختلف شکل یافته‌اند، چنین می‌فرماید:
ترجمه:«اى مردم! ما شما را از مرد و زنى (به نام آدم و حوّاء) آفريده‏ايم و شما را تيره تيره و قبيله قبيله نموده‏ايم تا همديگر را بشناسيد (و هركسى با تفاوت‌ها و ویژگی‌های خاص درونى و بيرونى از ديگرى مشخّص شود و در پيكره جامعه انسانى نقشى جداگانه داشته باشد). بى‏گمان گرامى‏ترين شما در نزد خدا متّقى‏ترين شما است. خداوند مسلّما آگاه و باخبر (از پندار، كردار و گفتار شما و از حال همه‏كس و همه‏چيز) است.» (حجرات: 13)
خاستگاه درونی جامعه بشری، همان نهاد فطرت انسان است که در صدد برآوردن نیاز‌های غریزی بشر هست. این غریزه به‌گونه‌ای ناآگاهانه و جبری در پیکره‌ی انسان وجود دارد و میل به حیات و خوردن و نوشیدن و تولید مثل می‌کند و این سبب اجتماع و فراهم شدن جامعه‌ی بشری می‌گردد. خاستگاه بیرونی جامعه بشری همان برآوردن نیازهای زندگی همچون خانواده، مالکیت، حقوق،تطبیق قانون و… به‌صورت تعاون و همکاری است. این اجتماع و فراهم‌سازی نیازها خود به‌نوعی موجب می‌شود که کار در میان افراد تقسیم گردد و بدین وسیله به‌تناسب نیاز و کار، جامعه‌ی کوچک یا بزرگ از انسان‌ها تشکیل می‌گردد. خدای متعال پیرامون تقسیم‌کار در زندگی اجتماعی بشر و بهره‌گیری از نیروی یکدیگر که بر اساس همان خاستگاه درونی و بیرونی انسان‌ها شکل می‌گیرد را ترسیم نموده چنین می‌فرماید:
«آيا آنان رحمت پروردگار تو را تقسيم مى‏كنند (؟). اين ماييم كه معيشت آنان را در زندگى دنيا ميان شان تقسيم كرده‏ايم؛ و برخى را بر برخى ديگر برتری‌هایی داده‏ايم تا بعضى از آنان بعضى ديگر را بكار گيرند (و به يكديگر خدمت كنند).» (زخرف: 32)
تقسیم‌کار در جامعه‌ای بشری بر اساس تعاملات اجتماعی است و به‌کارگیری و بهره‌گیری از نیروی یکدیگر هماره بر اساس کشش‌های پیکره‌ی انسان‌ها به گردآمدن در کنار هم و وحدت اجتماعی دعوت می‌کند و سبب می‌شود که جامعه انسانی به بررسی فواید زندگی اجتماعی بپردازد و عقل‌های جمعی با تحلیل فواید و ویژگی‌های زندگی جمعی، پیوندهای این موجودات اجتماعی را به اثبات رساند. این پیوندها طوری که در عوامل تشکل جامعه گفتیم، شامل پیوندهای روحی، معنوی،عاطفی، درونی و بیرونی است؛ اما متأسفانه هرروزی که از عمر بشر می‌گذرد، پیوندهای جامعه‌ی انسانی به جاده‌ی یک‌طرفه مبدل گردیده است. جای روابط روحی و معنوی را پیوندهای مادی گرفته تأمین نیازهای غیر معنوی و روابط گاهی غیرانسانی سبب معضلات بزرگ در جهان معاصر گردیده است.
جامعه افغانی که جزئی از جامعه‌ای بشری است نیز به این بیماری مبتلا گردیده و مادیات در پیوند پیکره‌ای اجتماعی انسانی آن‌چنان تأثیر گذاشته که معنویات ارزش خود را ازدست‌داده است. واقعیت این است که افراد جزئی از پیکره‌ای جامعه هستند و جایگاه تبعی را دارا می‌باشند و زمانی افراد می‌تواند دارای ماهیت باشند که رابطه‌ای آن‌ها با کل (جامعه) و دیگر اجزاء آن سنجیده و عقل‌مدار و عاطفه‌ورزی رفتار کند. فرد، هیچ حقیقت تامی بدون واسطه‌ای جمعی و جامعه ندارد؛ بنابراین، جامعه ما در مجموع در حوزه‌های مختلف زندگی از فردگرایی بیرون شده حقیقت و واقعیت جامعه‌گرایی را با در نظر داشت فرمایش‌های قرآن و دین، لحاظ کنند و چنان جمعیتی از اجتماعی انسانی تشکیل دهند که باوجود تفاوت‌های عوامل تشکیل‌دهنده آن‌یک جامعه‌ای واحد، باهم آمیخته، نیاز سنج، فراهم‌کننده‌ای همه موارد زندگی مرفه، پیشرفته و متمدن را تشکیل دهند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *