اشعار

گناه بیحساب

آسمان، رنگ قلم شد شعرِ نابم را نوشت زُهره و ناهید، عنوانِ کتابم را نوشت

حامدتاتار
آسمان، رنگ قلم شد شعرِ نابم را نوشت
زُهره و ناهید، عنوانِ کتابم را نوشت

ابر، امشب داد بر من خصلت دریادلی
اشک، با آیینهگی تعبیر خوابم را نوشت

در بهشتِ پاکبازیها، سوالی داشتم
حور با لبخندِ شهدآگین، جوابم را نوشت

آتش عشقِ حقیقی، دامن دل را گرفت
آسمان در گریه شد، دودِ کبابم را نوشت

شعر من، از دامن خورشید گیرد سهم خویش
جانِ شب شد منفجر، تا آفتابم را نوشت

باغ، از تاب و تعالِی و ترنّم باز ماند
خار. با بیچارهگی، رنج و عذابم را نوشت

قطرهی باران به پهنای فضا از رقص ماند
دانه دانه تا گناهِ بیحسابم را نوشت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن