مصاحبه

شهروندان: رئیس جمهور فراری؛ رفاه و آسایش ملت را درجنون قدرت طلبی برباد فنا داد

«پس از امضای توافقنامه دوحه میان امارت اسلامی و واشنگتن، حکومت پیشین مخالف گفتگوها میان افغانان بود و می‌کوشید این روند را مختل سازد. مولوی ذبیح الله مجاهد سخنگوی امارت اسلامی می‌گوید که امارت اسلامی پس از آن‌که ازپیش‌رفت روند گفتگوها مأیوس شد ناگزیر ازراه نظامی به پیش رفت» دیالوگ و یا گفتگو، همیشه حلال مشکلات میان دو جانب منازعه بوده و حتا میان کشورها یگانه راه حل کم‌هزینه و مؤثر همین گزینه دیپلوماسی است که نتیجۀ مطلوب را به ارمغان می‌آورد. اشخاصی و یا گروه‌هایی که بنابرمعاذیری مخالف همدیگر می‌گردند و حتا مقابل هم، درگیر جبهه‌یی می‌شوند، یگانه راه که همه طرف‌ها را به دور میز مذاکره دعوت نموده و به‌دستاورد صلح نایل می‌گرداند، همین تفاهم و همدیگر پذیری است. در مورد استقلالیت، صلاحیت،  علاقه و عدم علاقه  سردم‌داران حکومت گذشته به دیالوگ بین الافغانی که قراربود دردوحه برگزارگردد، اماچرا باشکست مواجه گردید؛ نظرچندتن ازهموطنان ما راکه از فحوای این مذاکرات، ازطریق رسانه‌های داخلی و خارجی درجریان بودند، جویا گردیدیم که خدمت خوانندگان روزنامه پیشکش می‌گرد:

شفیق

«پس از امضای توافقنامه دوحه میان امارت اسلامی و واشنگتن، حکومت پیشین مخالف گفتگوها میان افغانان بود و میکوشید این روند را مختل سازد. مولوی ذبیح الله مجاهد سخنگوی امارت اسلامی میگوید که امارت اسلامی پس از آنکه ازپیشرفت روند گفتگوها مأیوس شد ناگزیر ازراه نظامی به پیش رفت» دیالوگ و یا گفتگو، همیشه حلال مشکلات میان دو جانب منازعه بوده و حتا میان کشورها یگانه راه حل کمهزینه و مؤثر همین گزینه دیپلوماسی است که نتیجۀ مطلوب را به ارمغان میآورد. اشخاصی و یا گروههایی که بنابرمعاذیری مخالف همدیگر میگردند و حتا مقابل هم، درگیر جبههیی میشوند، یگانه راه که همه طرفها را به دور میز مذاکره دعوت نموده و بهدستاورد صلح نایل میگرداند، همین تفاهم و همدیگر پذیری است. در مورد استقلالیت، صلاحیت،  علاقه و عدم علاقه  سردمداران حکومت گذشته به دیالوگ بین الافغانی که قراربود دردوحه برگزارگردد، اماچرا باشکست مواجه گردید؛ نظرچندتن ازهموطنان ما راکه از فحوای این مذاکرات، ازطریق رسانههای داخلی و خارجی درجریان بودند، جویا گردیدیم که خدمت خوانندگان روزنامه پیشکش میگرد:

حکیم الله احمدی درمورد اینکه استعمار به خاطر مستعمره ساختن یک کشور از چه ترفندهای کار میگیرد تا براهدافش موفق گردد، چنین توضیحاتی ارائه کرد:

مستکبران جهان در رأس امریکای متجاوز، زمانی که بخواهد به خاطر سلطه‌طلبی به کشوری راه یابد، نقطه ضعف مردم آن‌را نشانه گرفته، مهرۀ نام‌نهاد خود را به‌گونه‌های مختلف در افکار مردم ذهن‌نشین می‌سازد. تا ازطریق آن زمینۀ تجاوز را به بهانه‌های همکاری برای مردم آن سرزمین مهیا سازد. این غول نظامی جهان بعد از تعیین اجنت‌های خود درعمق بحر (بن آلمان)زمینه لشکرکشی ازطریق هوا را به کشور ما فراهم ساخت. با هجوم امپریالیزم سیاه به افغانستان حکومت دست نشانده و غیر اختیاری را بالای شانه‌های مردم به ودیعه گذاشت. درحالی‌که تمام ارکان یک حکومت را با استفاه سوء ازنام دموکراسی به محضرعام به نمایش گذاشت، اما نقطه صلاحیت و زمام‌داری همه ارکان دولت فقط و فقط ذریعه انگشتان نماینده خاصش، زلمی خلیل زاد به حرکت در می‌آمد. درغیر آن هیچ‌فردی حتا توان خلع و یا ارتقای افراد زیر دست خود را نداشت.

همین حقیقت بود که در مجلس کابینه نظر به امکانات بادآوردۀ کشورهای هم‌پیمان، مشوره و یا نظری درمورد احیای زیر بناهای اقتصادی و یا اجتماعی و…کشور ازطریق متخصصین درمیان گذاشته می‌شد، فوراً ازطریق این نمایندۀ استعمار خنثا گردیده وراه‌های حل مشکلات مؤقتاً به حضورمجلس پیشکش می‌گردید. این کار، بارها و بارها درمجلس وزرا  اتفاق می‌افتید و هیچ‌کس مجال مخالفت را نداشت. برخی‌ها اگر مخالفت می‌کردند به بهانه اشخاص بی‌صلاحیت صدای شان بجایی نمی‌رسید. گاهی اوقات اگر درعدم حضور نمایندۀ باصلاحیت غول امریکا موضوعی به تصویب می‌رسید، به مجرد آگاه شدن آن جناب از موضوع،  نه‌وزیری سرجایش برقرار می‌ماند و نه هم موضوع توافق شده مجال اجراشدن را پیدا می‌کرد. بنابراین هرگاه ازین جریان‌ها مردم آگاه می‌گردیدند، اوراق تاریخ شکست خورده امپراطوری انگلیس به ذهن‌ها خطور می‌کرد که در آن روزها مردم ما نیز چنین دوره‌های پر از ظلم انگلیس را از سر گذشتانده بودند.

بشیراحمد جامی یکتن ازهمشهریان کشور درباره اینکه کشورهای مقتدر قبل ازتجاوز به یک کشور چه راهکارهای را بخاطر مستعمره ساختن آن انجام میدهند، چنین گفت:

کشورهای غربی ازجمله امریکا زمانی خواست به کشور ما تجاوز نظامی نماید قبل از آن اذهان مردم ما را  از ورای مطبوعات غربی اجیرشده برای پذیرفتن  افراد مورد نظرش مغشوش نموده باشد، به تبلیغات گسترده پرداختند.  درحقیقت اشخاص و افرادی را که از قبل کلک‌نشان کرده بودند، چه با سواد و بی سواد  بادیپلوم‌های ساختگی وارد بازار گرم افغانستان کردند. هر کدام را به بهانه‌های افراد مسلکی و متخصص به مسندهای درجه اول ارگان‌های دولتی انتصاب نمودند. گاهی هم برخی‌ها را به رقابت کذایی گذاشته به شورای ملی (مُولی) روان می‌کردند، تا رأی اعتماد نمایندگان ملت!؟ را به‌دست آورند. درحالی‌که این شورا اکثریت‌اش از دسترخوان نمایندۀ خاص، عقب درب‌های بسته تغذیه می‌شدند.

به همین ترتیب سریال‌های نمایشی نظام فاسد روزبه روز بدون کدام منفعتی برای آحاد جامعه درجریان بود و پول‌هایی که ازطریق جامعه جهانی بنام مردم افغانستان به خزانه دولت می‌ریخت، از طریق همین بازیچه‌های دست نماینده خاص،  به شمول رؤسای جمهور نام‌نهاد به خود و خویشاوندان شان در داخل و یا دیارغرب حیف‌ومیل می‌گردید.

همین‌گونه رسانه‌های غربی در رأس امریکای متجاوز یک شخص کاملاً روانی را درسطح جهان به عنوان مغزمتفکر دوم جهانی، به نمایش گذاشت تا آن را بالای گرده‌های مردم افغانستان از راه تقلب انتخاباتی، به مسند ریاست جمهوری نشاند تا اهدافی را که این امپریالیزم سیاه جهانی در سرداشت به‌دست آورده بتواند.  این مغز متعفن آن‌قدر ازطریق رسانه‌های غربی به خورد مردم داده شد و نزد خودش تلقین شده بود که اخلاق و انسانیت را فراموش کرده مردم را همانند پشیزی اهمیت نمی‌داد. در برخی سخنرانی‌هایش درجمع صدهاتن از هوا دارانش  با کشیدن چیغ ازتۀ ناف، ادعای تألیف چند کتاب فقه اسلامی را به خود اختصاص می‌داد.

این درحالی بود که بیش‌تر ازمیلیون‌ها انسان از ورای رسانه‌های تصویری و شنیداری گواه آن بودند که در وقت ادای نماز جنازه به سجده می‌رفت، در نمازهای عید قبل از رکوع به سجده خود را می‌انداخت؛  یک‌بار نه، بلکه چندبارحضرت امام حسن و امام حسین را درسخنرانی‌هایش نواسه‌های خدا(نعوذباالله ) خطاب می‌کرد.

چنین اشخاص را مردم نه، بلکه استکبارجهانی امریکا قهرمان سازی می‌کرد و در رأس تصمیم‌گیری بالای سرنوشت مردم مقدر می‌ساخت و ازاین‌طریق در سراسر کشور اهداف خصمانه خود را دنبال می‌کرد. آنان از پیام پروردگار حلیم غافل بودند که می‌فرماید: « زمانی که حق آشکارگشت، باطل محو می‌گردد و ازبین می‌رود.»  بالآخره صبر مردم به آخر رسید و به بَر رسید؛ زمانی که حقایق آشکار گردید باطل و فساد کنندگان همه نابود و شرمندۀ دنیا و آخرت گردیدند.

زکریا زیارمل یکتن از شهریان کابل درمورد دیالوگ بینالافغانی که قراربود در دوحه میان هیئتهای دولت گذشته و امارت اسلامی برگزار گردد اما چرا به شکست انجامید چنین میگوید:

حکومت فاسد گذشته به رهبری رئیس جمهور مخلوع بارها و بارها دیالوگ بین‌الافغانی را به‌گونه های مختلف زیر سوال می‌برد. هرگاه هیئت‌های به نمایندگی از دولت و یا مردم در نشست دوحه

می‌نشستند، تن‌ها همان قدر صلاحیت داشتند که ازطریق شخص اول نام‌نهاد برای‌شان اجازه داده می‌شد از آن بیش‌تر نه.

اگر برخی‌ها از گلیم تعیین شده پا را فراتر  می‌گذاشتند، آنان کدام صلاحیت تصمیم‌گیری را نداشتند. حرف و یا پیش‌نهاد شان همانند پَرکاهی به باد هوا می‌رفت چون مغز متعفن!؟درسراسرکشور همه صلاحیت‌ها را انحصاری ساخته و یک ریاست جمهوری سه‌نفره) غنی، محب و فضلی) را ساخته بود. از کار شاروالی تا قصر ریاست‌جمهوری روی همه تصامیم دولت، فقط و فقط همین سه نفر تصمیم می‌گرفتند و بعدا ز تائید آنان کارهای تمام ارکان دولت به منصۀ اجرا گذاشته می‌شد.

بنا برین رفت و آمد هیئت‌های دیالوگ بین‌الافغانی هیچ‌کدام موثریتی نداشت؛  فقط و فقط وقت تلف کردن بود و بس.

چنان‌که مایک‌پومپئو وزیر خارجه اسبق امریکا در کتابش که تازه چاپ و نشرشده است می‌نویسد:

« اشرف غنی مرد متقلب، مانعی در برابر رسیدن به مصالحه درهنگام گفتگوهای صلح میان ایالات متحده امریکا و امارت اسلامی بود.»

بناءً حرف‌های مولوی ذبیح الله مجاهد سخنگوی امارت اسلامی افغانستان دقیق و بجاست:

« هیئت گفتگوکنندۀ کابل همواره مخالف گفتگوهای میان افغانان بود. زمانیکه با امریکای‌ها به یک توافق رسیدیم بعداً نوبت رسید که باید دیالوگ بین الافغانی آغاز شود. متأسفانه ادارۀ کابل مانع شد.  سران اداره کابل آن زمان جداً مانع بودند و نگذاشتند که مذاکرات بین الافغانی پیش برود،  امارت اسلامی ناگزیر شد تا راه نظامی در پیش گیرد.»

رئیس جمهور نام نهاد تصور می‌کرد تا که قوای اشغال‌گر امریکا و هم‌کاران غربی‌اش در افغانستان است ریاست جمهوری و مزایایش همیشه به کامش می‌چرخد. این‌که روزانه صدها تن هم‌وطن ما به گونه‌های مختلف جان خود را ازدست می‌دادند و یا صدها و هزاران‌تن دیگر از اثر شدت آتش جنگ و بمباران نیروهای اشغال‌گر همه هست‌وبود شان نابود می‌گردید؛ نزد این مغزمتعفن!؟،  به لفظ عامیانه (گاله گپی نبود) و خمی به اَبرُو نمی‌آورد. اگر احساس انسانیت می‌داشت درد ملت را درد خود احساس می‌کرد؛ رفاه، آسایش و قدرت را فدای آرامش ملتش می‌نمود؛  تَن به تصمیم دیالوگ بین الافغانی می‌داد و نزد ملت افغانستان جای‌گاه مادی و معنویش ارتقا پیدا می‌کرد.

اما او این کار را نکرد همیشه منفور ملت افغانستان باقی خواهدماند.

امریکای متجاوز چون تحلیل کرد که از کله این فردمتقلب ازین بیش‌تر منفعتی متصورنیست. درجریان دوسال مذاکره باهیئت‌های امارت اسلامی و آنچه در جریان بود، رئیس جمهور مخلوع را به پشیزی ارزش نداد.  هیچ‌گاه روی هیچ‌موضوعی با وی حقایق را درمیان نگذاشت.  چون می‌دانست که موعد اجیری‌اش به اتمام رسیده است دیگر به او و امثالش ضرورتی نیست، بنا برین بعد ازموافقت نامه دوحه وقت فرار قوایش را معین ساخته آهسته آهسته به مرحله اجراگذاشت.

با آن‌هم این مغزمتعفن!؟ درک نکرد که بادارش  به زودی او و دست‌گاه سه نفریش را تن‌ها گذاشته فرار را برقرار ترجیح خواهد داد.

لهذا به لجاجت خود اتکا نموده به حکمرانی چندصباح دیگر حرصش فزونی گرفت، آرامی و رفاه دست‌کم چهل میلیون افراد این سرزمین را در قمار جنون قدرت‌طلبی، باخت.

بالآخره انسانیت، افغانیت، شهامت و غیرت را زیر پا نموده به دیارعزلت و ذلت فرار نمود تا افغان  و  افغانستان است، نفرت و انزجار مردم درقبالش همیشه جاری و تاری خواهد بود.

إن‌شاءالله

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *