
جایگاه عرف در اسلام
مقدمه: عرف در اسلام عزیز به معنی تمدن و فرهنگ مردم است و به عنوان یک منبع قانونی در اسلام شناخته میشود. برای مثال در برخی مسائل مانند ازدواج و طلاق، عرف به عنوان یکی از ملاکهای تصمیم گیر در نظر گرفته میشود.
ترتیب کننده: پوهیالی سیدمیر «سیغانی»
مقدمه: عرف در اسلام عزیز به معنی تمدن و فرهنگ مردم است و به عنوان یک منبع قانونی در اسلام شناخته میشود. برای مثال در برخی مسائل مانند ازدواج و طلاق، عرف به عنوان یکی از ملاکهای تصمیم گیر در نظر گرفته میشود. همچنین در برخی مسایل اجتماعی و فرهنگی عرف به عنوان راهنمایی برای رفتار صحیح و مناسب در جامعه استفاده میشود. با این حال، عرف نمیتواند با قوانین شرعی در تضاد باشد و همیشه باید با اصول و قواعد اسلامی سازگار باشد.
اصل موضوع: جایگاه عرف در اسلام
1- عرف درلغت به معنای خوی و عادت است و در اصطلاح عادت جاریه ای است كه میان مردم معمول و متداول شده باشد. عادت انسانهای خاص را عرف نمی نامند. عرف نزد بیشتر ائمه اگر برآیات و احادیث مخالف نباشد و شریعت آنرا باطل نكند مورد اعتبار است همانند ربا و نزولخواری و نوشیدن شراب و دیگر مسكرات كه در زمان جاهلیت یعنی قبل از اسلام در میان مردم عادت و عرف بود اما با ظهور دین مبین اسلام و شریعت محمدی (ص) با نزول آیات مباركه بواسطه جبرائیل (ع) از طرف خداوند متعال این اعمال و اعراف جاهلیت جهت جلوگیری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی برای همیشه باطل گردید. اما بر غیر این اعمال اگر بر خلاف شرع نباشد معتبر است. 2- حجیت عرف: جهت چند ادلّه عرف مورد اعتبار است كه این دلائل عبارتند از اینکه: خداوند متعال در سوره اعراف آیه 199 به رسول اكرم (ص) خطاب كرده ومی فرماید: « خُذِ الْعَفْوَ وَاْمُرْ بِالْعُرْفِ وَاَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِیْنَ» ترجمه: گذشت داشته باش وآسان گیری كن وبه كار نیك دستور بده و از نادانان چشم پوشی كن». در تفسیر« وَاْمُرْ بِالْعُرْفِ » شاه ولی الله محدث دهلوی بیان نموده اند كه عرف خصلتی است كه آنرا عقل بپسندد و شرع قبول كند پس اعمالی كه شرع آنرا قبول نكند و باعث نپذیرفتن عقل سالم شود عرف محسوب نمی شود. پس عرف آن چیزی است كه اهل عقل سلیم و طبیعت مستقیم بر آن چیزی كه مورد اقتضاء و ظرفیت احوال انسانها است عمل نموده عادت نماید عرف نامیده می شود نه آنكه عملی فاسد كه انسانهای نادان و جاهل كه صاحب عقل و طبیعت سالم نیستند عاداتی را در میانشان رواج بدارند و به آن عمل كنند وآنان را شرع نپذیرد عرف نامیده نمی شود. چون اعمال اینگونه افراد جهت نداشتن اطلاع از احكام اسلام از دایرۀ اسلام و شریعت خارج شده به اعمالی مرتكب می شوند كه برضد شریعت و از اعمال غیر مشروعه است. همانند آوردن آلات موسیقی در مجالس عروسی و انجام پایكوبی و رقص و اجتماع دختران و پسران نامحرم در این مجالس. این اعمال بقدری در میان مردم رواج یافته كه اگر در مجالس عروسی، آلات موسیقی را نیاورند و رقص و پایكوبی نكنند این مجلس، مجلس عروسی محسوب نمی شود بلكه به مصیبت وعزاداری تشبیه میكنند. این عاداتی است كه افراد جاهل و نادان كه صاحب عقل سالم و طبیعت مستقیم نیستند انجام می دهند. چون كسی كه صاحب علم و عقل سالم باشد اینگونه مصائب را در عروسی راه نمیدهد پس اعراف اینگونه افراد عرف بحساب نمی آید چون از محدوده ی شریعت خارج می باشد و اسلام با آیات و احادیث صریح آنرا رد میكند و این افراد را از گمراهان وكسانی كه به خطوات شیطان داخل شده اند می شمارد. در حالی كه در قرآن كریم در سوره بقره آیه 168 خداوند متعال می فرماید : یَا اَیُّهَا الْنَّاسُ كُلُوْا مِمَّا فِیْ الْاَرْضِ حَلالًا طَیِّبَاً وَلا تَتَّبِعُوْا خُطُوَاتِ الْشَّیْطَان اِنُّه لَكُمْ عَدُوُّ الْمُّبِیْن. ترجمه: ای مردم ازآنچه را كه در زمین است حلال و پاكیزه تناول كنید و به وسوسه های شیطان پیروی نكنید بدرستی كه شیطان برای شما دشمن آشكاریست. و از اینگونه آیات خداوند متعال در چندین سُوَر قرآن جهت تأكید و اطلاع بر عدم تتابع بر وسوسه شیطان بیان كردند و به ما هشدار دادند كه شیاطین بزرگترین وآشكارترین دشمن انسانهاست.
عرف عام متمضن اجماع است. پس اجماع بر اهل اجتهاد خاص است و بر عرف كس كه اهل اجتهاد وغیره باشد داخل می گردد. یعنی اعمالی كه مجتهد و غیرمجتهد به آن عادت كرده در میان مردم متداول و معمول گردد از عرف محسوب می شود اگر شرایط فوق را دارا باشد یعنی اگر خلاف شرع نباشد.
یكی از عواملی كه جهت معتبر بودن عرف مؤثر است مشقت بودن انسانها ازآنچه كه عادت كردند بیرون آیند. بیرون آمدن انسانها از اعراف و عادات خود مشقت بزرگی است. و مشقت را شریعت جهت ادله ای كه آمده منتفی می كند كه آن این است لَیْسَ فِیْ الْدِّیْنِ حَرَجْ كه خداوند متعال فرموده در دین مشقت و رنج و زحمت وجود ندارد یا در جای دیگر قرآن كریم فرموده اند: لا یُكَلِّفُ اَللهُ نَفْسًا اِلّا وُسْعَهَا خداوند بر نفسی تكلیف نمی كند مگر به قدرت و توانائی خودش تكلیف میكند. یعنی او امر دین مبین اسلام به اندازه قدرت و توانائی انسانهاست.
شریعت جهت الغاء بعضی از اعرافی كه متضمن مفاسد اجتماعی و اخلاقی است آمده و با اعرافی جدید كه متضن مصلحتهای انسانها است نازل شده و بر اعرافی باقی مانده كه در آن خیر باشد مثل دادن دِیَت بر عاقله قاتل پس آن اعرافی كه شریعت آن را باطل نكند و بر قواعد و چهارچوبه شریعت مخالف نباشد و بر كراهت آن از وجوهی دلالت نكند آن عرف معتبر می باشد.
3- تقسیمات عرف:
1- عرف عام: عرف عام عادتی است كه در جمیع بلاد اسلامی منتشر شده كه برآن كسی انكار ندارند همانند توسعه نفقه در اعیاد و عروسی ها و همانند استعمال لفظ ولد بر مذكّر دون مؤنث در حالی كه لفظ ولد بر هر دو اطلاق می شود. اما در عرف فقط بر مذكر.
- 2. عرف خاص: عرف خاص به عرفی گفته می شود كه در بلادی یا قبیله ای یا طائفه ای منتشر شده و غیر ازآن طائفه و یا قبیله در هیچ جا روا نداشته باشند كه این اصطلاحات را اهل آن قبیله یا طائفه بهتر میدانند.
3- عرف قولی یا فعلی: عرف قولی عرفی است كه الفاظ را از معنای لغوی اصیل به مواضع مختلف حواله كرده می شود كه این بر سه قسم است: اول، آنكه مردم آن را از معنای لغوی اصل به معنای آخر نقل میكنند كه این منقول عرفی نام دارد مانند لفظ دابّه كه در اصل به چیزی كه راه می رود گذاشته شده، بعد مردم دابّه را به اسب والاغ نام گذاری كردنند. دوم، منقول شرعی نام دارد كه آنرا ارباب شرع حمل میكنند مانند لفظ صلاة در لغت بمعنای دعاء سپس آنرا به اركان مخصوصه یعنی نماز حمل نمودند. سوم، منقول اصطلاحی كه بر حسب عرف طائفه مخصوص حمل می شود مانند لفظ اسم كه در لغت به معنای علو یعنی بلندی می باشد سپس نحاه الاعراب بر كلمه ی مستقلّه كه بر سه زمان مقترن نمی باشد گذاشتند. عرف فعلی یعنی عرف عملی می باشد وآن اینست كه در عادت با عمل اجراء می كنند و نزد انسانها مألوف می شوند همانند پوشیدن بعضی از انسانها لباسهای معینی را مانند امامان مساجد و پولیس و غیره كه لباسهای مخصوص به خود دارند كه انسانها شخصیت آنها را با همین لباسهایش می شناسند.
4- وظائف عرفی: عرف در تفسیر الفاظ هم مورد اعتبار می باشد. این الفاظ چه در سنّت یا چه در غیره واقع شود یكسان است. در اینجا الفاظی است كه در زمان رسول اكرم (ص) بر اشیاء معینی اطلاق می شد كه اگر آن الفاظ بعد از اعصار رسول اكرم (ص) تغییر یابد باز بر نصوص شرعی حمل می شود. مثل الفاظ طعام در حدیث زكات فطر ( صَاعًا مِنْ طَعَام) بر گندم اطلاق می شود اما در حال حاضر این لفظ را بر هر چیز خوردنی گفته میشود اما با وجود این لفظ طعام را بر نصوص شرعی حمل كرده، در اداء زكات فطر گندم یا قیمت آنرا اداء می نماید. چون راوی اشاره كرده فرمود: وَكَانَ طَعَامَنا یَوْمَئِذٍ الْشَعَیْر. یعنی طعام ما در آن ایام گندم می باشد.
عرف نیز در الفاظ وصیت و وقف و یمین وغیره نیز تقسیم كرده می شود. مانند كسی قبل از مرگ بگوید كه بر اولاد فلانی، فلان چیزم را وصیت كردم، بر پسرهای آن، چیز وصیت شده را تقدیم نماید نه بر دخترانش. چون لفظ اولاد را در عرف به پسر گفته می شود نه بر دختر، پس اشیاء وصیت شده به پسر تعلق می گیرد. با كسی كه گوید من دابّه ام را وقف گذاشته ام یعنی الاغ را وقف گذاشته چون لفظ دابّه را در عرف به الاغ اطلاق می نمایند. یا كسی كه قسم بخورد كه به خدا هرگز كه گوشت نخواهم خورد و ماهی بخورد حانث نمی شود چون به گوشت ماهی در عرف،گوشت گفته نمی شود.
عمل معروف در عقد عرف می شود همانند مشروط كه در عقد شرط می باشد. مثلا كسی كه متاعی را بفروشد و در عرف در آن نوع متاع بر فروشنده رساندن آن بر منزل مشتری لازم باشد. پس بر فروشنده لازم است كه آن متاع را به منزل مشتری برساند. یا در عادت هر كس ازدواج نموده زنی را به عقد خویش در آورد هدیه دادن به آن زن در وقت عقد با در شب زفاف در بین مردم رواج داشته باشد بر آن زوج لازم است كه هدیه ای به او تقدیم نماید گر چند هدیه دادن را قبل از عقد شرط نكرده باشد حتی اگر تقدیم هدیه را بر زن خویش منع نموده ترك كند می تواند قاضی بر اهداء آن به زن خویش به زوج حكم نماید.
نتیجه گیری: طوریکه از مباحث فوق هویدا گردید، عرف بحث بسیار بزرگیست که از قدیم الایام و در دوره های تاریخ بشری از یک نسل به نسل بعدی انتقال گردیده و نظم جامعه را تا حدی حق و سوق داده است، اما اینکه کدام عرف پسند و ناپسند است هم روی آن بحث صورت گرفت و از لحاظ شرعی به همان عرف مشروع گفته میشود که خلاف شرع و فطرت و قوانین مشروع بشری نباشد، زیرا عرف نادرست جامعه را بسوی بربادی و نابودی جهت میدهد. پس بر ما لازم است تا از عرف های پسندیده خود استفاده و در جهت شگوفایی و ترقی آن کوشا باشیم و از عرف های رذیله که اگر از زمان ماضی به ما میراث گذاشته شده باشد آنرا ترک نماییم تا بتوانیم با نظم در جامعه بشری امرار حیات نماییم و در نزد الله متعال جایگاه ویژه را کسب و رضایت آن ذات اقدس را بدست آوریم.
منابع ماخذ:
1- قرآن کریم.
2- «رضوی» مرتضی، جایگاه و نقش عرف در اسلام. مقاله انترنتی مورخ 12/7/1395. ایران.
3- «فضائیلی» محسن، گسترش شریعت و نقش عرف در حقوق اسلامی. مقاله انترنتی مورخ 24/3/1393 .
4- لغاتنامه دهخدا.
5- لغات نامه معین.